دکتر حسین قنادیان*- خاطره حماسه 9 دی که به حق به عنوان روز بصیرت اجتماعی و پیوند قلبی امت و امامت نام گرفته، آغازی بر یک برخورد بزرگ اجتماعی و فرهنگی بود که باید ریشههای آن را در سیر تاریخی جامعه جست و جو نمود و هرچند به عنوان مهر پایانی نمودهای بیرونی جریان فتنه داخلی محسوب شده است باید فتح بابی برای نقد اجتماعی و فرهنگی جامعه باشد.
در این میان بیتردید، هیچ رصدگاهی مانند اصحاب فرهنگ و هنر نمیتوانسته و نمیتواند در این مسیر کجراههها از راههای مستقیم را بازشناسانده و نقد اجتماعی را تا حد قتال فرهنگی با ریشههای نظری انحراف ادامه دهد.
پر واضح است که آنچه به عنوان فتنه در سالهای اخیر شناخته میشود نتیجه بسط تئوریک یک اندیشه انحرافی بوده که سالها، ابتدا در قالب تفکرات دانشگاهی و گعدههای روشنفکری و بعد در قالب کتاب و مقاله و پارادایم مکتوب و در مرحله نهایی و عملی در چارچوب حزب و دسته و مکتب به عرصههای اجتماعی کشیده شده است.
این تفکرات هر چند روزگاری در قالب ترجمه و نظریهورزی بی خطر مطرح بودند- اما چه بسا در فتنه جدید- مشخص شد که تحلیل چنین جریانهای مرموزی به سادگی ممکن نیست.
9 دی گرچه نمود اجتماعی چنین جریاناتی که بر اساس شرایط زمان تغییر شکل و راهبرد میدهند را به بایگانی تاریخ فرستاد اما دور نیست زمانی که این تفکرات بخواهد با پوششی دیگر و تحت لوایی جدید رخ نماید و هنر و معارف و عقبه اجتماعی و بعداً سیاسی برای خود باز تولید نماید.
در این زمینه طرح 3 سؤال و پاسخ عملی به آن مهم است:
اول اینکه جایگاه رصد تغییر بافت نمودهای عملی اندیشههای وارداتی که با فتنهگری اخلاقی و عملی و فرهنگی در پی نابود کردن ابعاد تمدنی و تربیتی نظام اسلامی هستند کجاست؟
دوم اینکه چگونه میتوان جامعه که مخاطب اصلی اندیشه و هنر وارداتی است، (اعم از عقبه خارجی رسانهای و عقبه داخلی این جریان) را از تبعات انحرافی این اندیشههای عمدتاً منحرف و التقاطی مصون و محفوظ داشت؟
و بالاخره سؤال سوم که شاید مهمترین سؤال باشد این که: نظر به آنکه اندیشههای ناروا در بستر خلأها و ناکارایی ابعاد اندیشهای و فرهنگی مکتبهای صحیح و درست بارور میشوند، چگونه میتوان راه مستقیم را به صورت درست و منطقی در قالبهای نو و موجه بسط و توسعه داد به نحوی جایی برای خود نمایی اندیشههای انحرافی باقی نماند؟
این سؤالی است که بی شک هنرمندان باید به آن جواب بهتری بدهند. جبههای که سالهاست در نبرد نرم به چشم اسفندیار نبرد همهجانبه نظام اسلامی با هجمه سنگین کفر جهانی تبدیل شده است.
اگر به درست «بصیرت» را شاه بیت اصلی راه یافتن به ساحل امن صلاح و سداد در روزگار فتنه بدانیم، ارزیابی اینکه جای هنرمندان در زمانی که گرد و غبار فتنه ایجاد میشود در روشن نمودن مسیر (بصیرت دادن) یا تاباندن نور به زوایای تاریک موضوعات کجاست؟ امر مشکلی نیست زیرا هنر یا برخاسته از معرفت است یا چون خود امری شهودی و منبع معرفت است میتواند کشاف حقیقت از راهی بزرگتر و والاتر باشد.
در این زمینه از مولای متقیان حضرت امام علی ابن ابیطالب (علیه افضل صلوات المصلین) نقل شده است:
اِنَّ لِلقُلُوبِ شهوَةً وَ کِراهةً وَ اِقبالاً وَ اِدباراً فَأتوُها مِن اقبالِها وَ شَهوَتِها، فَاِنَّ القَلبَ اِذا اُکرِهَ عَمِیَ.
علی علیه السلام فرمود:
دلها را حالت خواستن و ناخواستن و روی آوردن و پشت کردن است. از راه خواستهها و تمایلات، سراغ قلبها بروید، چراکه اگر دل را به کاری مجبور کنند، کور میشود.
غرر الحکم 6/206 . نهج البلاغه، صبحی صالح، حکمت 193
هنر دریچه دل به سمت معرفت است و هنرمند حامل علم حضوری و عینی. علمی که نه نیازی به استدلال دارد و نه حاجت به حجت. این ویژگی نه تنها برای اهل راستی بلکه عموم ائمه کفر را نیز بر آن واداشته که از این ابزار برای القای مستقیم معرفتهای کاذب خود بهره ببرند.
محتوای رسانهها نیز به همین دلیل، بیش از آن که شامل استدلال و برهان و تبلیغات مستقیم باشد. حاوی برنامههای هنری به ظاهر بیطرف است و حتا در الگوهای وارداتی سیاسی هم نمادها بیش از کلامی بودن، هنری است.
نکته تاسفبار این موضوع آن که قدری که دشمن قدار از این ابزار برای پیشبرد اهداف شوم خود بهره میبرند، اهل حقیقت از آن بهره نبرد.
به هر حال در روزگار کنونی «بصیرتافزایی» و هنر ملازمت غیرقابل انکاری د ارند که حلقه پیوند آن بیشک تولد تعهد در ذهن هنرمند شیفته آینده اسلام، ایران و انقلاب است.
* رئیس سازمان بسیج هنرمندان