فمینیست و داعش، دو روی یک سکه

جوان‌آنلاين: غرب و سرویس های جاسوسی غربی که همواره امریکا در راس آنان قرار دارد، همواره از برنامه ای مشترک برای رسیدن به اهدافشان در کشورهایی نظیر ایران، سوریه، عراق و کشورهایی از این دست بهره برده‌اند. می توان گفت علاوه بر برنامه مشترک، هدفی مشترک نیز دراین کشورها دنبال می شود و آن تجزیه و براندازی در کشورهای مذکور است اما نکته قابل تامل نحوه اجرای این برنامه ای که از آن به عنوان برنامه ای مشترک یاد شد، است.

 

 

گروه های معاند و تروریستی و گروه های اپوزوسیون داخلی و خارجی، اگرچه در ظاهر نحوه فعالیت شان با یکدیگر متفاوت بوده، یکی قلم به دست می گیرد و دیگری سلاح، لکن حتی نحوه استفاده از قلم و سلاح نیز توسط این گروه‌ها، کاملا در یک مسیر از پیش تعیین شده است و هر دو در عین تفاوت ظاهری، نه تنها یک هدف را دنبال کرده که یک مسیر مشترک را نیز طی می کنند. گروه های دست نشانده غرب در کشورهایی نظیر عراق و سوریه، از گروهک النصره و داعش که در فاز نظامی مشغول انجام حرکات تروریستی خود هستند، تا گروه های اپوزوسیون که در فاز نرم مشغول فعالیت هستند نظیر گروه های فمینیستی، همگی از فرمولی مشترک برای رسیدن به هدفی مشترک که همان تضعیف نظام تا رسیدن به نقطه براندازی است استفاده می کند.  این فرمول را می توان در سه بخش خلاصه کرد:

 

 

 

 

جریان های فمینیست در ایران نيز، اگرچه علی الظاهر شعار احیای حقوق زن را سر می دهند اما بررسی اقدامات صورت گرفته توسط این جریان در جمهور ی اسلامی ایران نظیر تلاش برای تغییر قانون اساسی، تلاش برای ترویج زنا و همجنسگرایی و ارتباطات با سرویس های جاسوسی، به خوبی نشان می دهد که این گروه افراطی در ایران به دنبال چیزی فراتر از احیای حقوق زن بوده که می توان آن را مبارزه نرم با نظام یا همان براندازی نامید.

 

 

 

تلاش بلند مدت فمینیست در ایران با این هدف صورت می گیرد که رفته رفته با وضع تحریم های حقوق بشری علیه کشور و راه اندازی جنبش های اعتراضی در داخل موجبات تزلزل نظام را فراهم کند و یا حداقل این استعداد را در نظام به وجود بیاورد که در عین تحمل فشار انواع تحریم ها به ویژه تحریم های حقوق بشری، شاهد راه اندازی اپوزیسیون داخلی و به اصطلاح جنبش های اعتراضی نیز باشد.

 

 

حال همین رویه را در نحوه فعالیت گروهک های تروریستی النصره و داعش نیز مشاهده می کنیم، اولین تلاش گروه های کوچکی نظیر النصره تزلزل در هیمنه حاکمیت با استفاده از جنگ مسلحانه تا رسیدن به نقطه سقوط بشار اسد بوده است. در عراق نیز دیده می شود داعش با استفاده از اوضاع نا به سامان عراق یا همان استعدادی که این کشور برای تزلزل نظام فعلی اش داشت موجب شد تا گروهکی تروریستی به نام داعش دست جنبانده و با عملیات‌های تروریستی بیش از پیش نظام سیاسی این کشور را به ورطه سقوط بکشاند.

 

 

 

 

این مورد در گروه‌ های تررویستی و مسلح به ویژه در کشورهای عربی به خوبی به چشم می آید و می توان گفت اصرار بر این مورد سبب بروز فاکتور پیشین که همان تزلزل هیمنه حاکمیتی بود می شود. شکاف در همبستگی ملی نه تنها ازطریق انجام اقدامات تروریستی توسط این گروهک ها در بین مردمان این کشورها ظاهر شد، بلکه النصره و داعش همراه ساختن مردم و طوایف مختلف را برای شوریدن علیه سایر مردم و نظام را در دستور کار خود داشته اند.

 

 

تفرقه و جدایی در بین مردم به ویژه مردم کشورهای عربی که اغلب به صورت طایفه ای در کنار یکدیگر زندگی می کنند و برهم زدن اتحاد میان این طوایف از موثرترین اقداماتی بود که رسیدن به آن در نتیجه منجر به سقوط و براندازی در این کشورها می شد.

 

 

در ایران نیز اگرچه گروهک های تروریستی به یمن وجود دستگاه نظامی و امنیتی قوی امکان انجام چنین اقداماتی را هرگز نیافته و نخواهند یافت اما در فاز نرم می بینیم که فعالین و گروه های فمینیستی دقیقا همین خط که شکاف در همبستگی ملی است را دنبال کرده و می کنند.

 

 

تلاش برای تجمعات مختلف و غیرقانونی در کشور، راه اندازی گروه هایی اپوزوسیون مانند، در داخل شهرها که به دنبال جذب نفر برای خود به منظور توسعه فعالیت های فمینیستی نظیر جمع آوری امضا علیه قانون اساسی، ترویج تفکراتی نظیر حق اختیاری انجام زنا و مواردی از این دست که نتیجه همگی آنان تقویت و باروری گروه های معترض به نظام آن هم به خاطر مطالباتی غیر اسلامی بود، سبب شد تا عملا در داخل کشور با گروه هایی هرچند قلیل طرف باشیم که خود را از سایر مردم جدا دیده و هر شخص حقیقی یا حقوقی  و هر ارگان و دستگاهی که با تفکرات این گروه ها به مخالفت برخیزد عملا در جایگاه نه منتقد بلکه دشمن این افراد قرار می گیرد و این دقیقا نسخه نرم شده و خوش رنگ و لعاب همان اقداماتی است که النصره و داعش با گرفتن تفنگ در دست در حال اجرای آن در کشورهای عربی هستند.

 

 

 

 

یکی دیگر از روش های بلند مدت به منظور تجزیه حکومت ها برهم زدن موازنه جمعیتی در این کشورها است. یکی از آثار کشتار و اقدامات تروریستی که در پی از بین رفتن بسیاری از شهروندان آن جامعه رخ می دهد، از بین رفتن توازن جمعیتی است .

 

 

برهم زدن توازن جمعیتی از عوامل مختلفی نظیر از بین رفتن بخشی از جمعیت به خاطر جنگ، تضعیف اقتصاد در کشورهای جنگ زده که موجب رغبت کمتر به فرزند آوری شده، ازدواج دیرهنگام و دیرتشکيل شدن نهاد خانواده، همگی این عوامل نهایتا منجر به برهم زدن موازنه جمعیتی در یک کشور می شود. واضح است کشوری که با اختلالات جمیعیتی رو به روشود، مجددا گرفتار مشکل در صنعت و تولید و نهایتا با بروز مشکلات امنیتی و سیاسی در آن کشور رو به رو خواهد شد. به بیانی دیگر طرحی بلند مدت در کشورهای جنگ زده که اگرچه با جنگ های مقطعی سقوطی در نظامشان پدیدار نخواهد شد اما بروز این عوامل رفته رفته موجبات شعف آن حاکمیت را پدید خواهد آورد .

 

 

حال شبيه همین عامل در ایران نیز در حال جریان است به طوری که مشاهده میشود در سال های اخیر به شدت بر موضوع جدی گرفتن بحران کاهش جمعیت از سوی مسئولین امر تاکید ورزیده شده است و در همين خصوص نقش تفکرات و جریان های فمینیستی را در این موضوع نیز می توان به خوبی مشاهده کرد. یکی از محورهای اصلی که جریان فمینیست در ایران از آغاز فعالیت خود تا کنون، بر ترویج آن اصرار و مداومت داشته است، تشعیف جایگاه زن به عنوان مادر و همسر در خانه و در ادامه کشاندن زن به بیرون از خانه به بهانه رشد و حضور در جامعه است.

 

 

فمینیست در ایران در حال تزریق این باور غلط در ذهن زنان و دختران است که تربیت فرزند و فرزندآوری موجب خانه نشینی آنان و عقب ماندگی زنان می شود. ترویج این دست تفکرات فمینیستی و این باورهای غلط تا جایی پیشرفت که متاسفانه گاها از تریبون های دولتی و برخی مسئولین حوزه زنان نیز چنین سخنانی به گوش می رسید.  جدای از این که این افراد هنوز درک نکرده اند که تربیت فرزند یعنی تربیت جامعه و آینده یک کشور، و حضور در جامعه حتما به معنای حضور فیزیکی بیرون از خانه نیست و می توان با تربیت صحیح بر جامعه تاثیر گذار بود، باید به این نکته اشاره شود که تلاش پنهان فمینیست در ایران برای رغبت کمتر زنان به فرزندآوری از جمله اقداماتی است که سرویس های غربی به سرکردگی امریکا مدت هاست از طرق مختلف به دنبال اجرای آن در کشورهای مورد نظرشان هستند.

 

 

 

می توان گفت برهم زدن موازنه جمعیتی و شکاف در همبستگی ملی، سرانجام منجر به وقوع تزلزل هیمنه حاکمیتی و در نتیجه براندازی و سقوط نظام ها خواهد شد. عواملی که به اشکال گوناگون با طراحی ها و برنامه ریزی های مختلف که توسط سرویس های جاسوسی غربی به ویژه امریکا صورت گرفته و به عمال داخلی شان در هر کشور متناسب با ساختار داخلی و وضعیت سیاسی آن جامعه، ابلاغ می شود بنابراين می توان گفت داعش و فمینیست دو روی یک سکه هستند که هر کدام در جغرافیای خاصی کاربرد دارند و هدف هر دو با استفاده از فرمولی مشترک رسیدن به هدفی مشترک است.