کد خبر: 709000
تاریخ انتشار: ۲۳ اسفند ۱۳۹۳ - ۰۰:۰۱
محمدجواد اخوان
تقليل‌گرايي ديني- به مفهوم كم‌بار كردن و فروكاستن حجم و گستره معارف و قواعد ديني - ديدگاهي است كه طرح آن در جامعه ايراني سابقه‌اي چندان طولاني ندارد، اما بايد ريشه‌هاي آن را در غرب مدرن و پروتستانتيسم جست‌وجو كرد كه جريان مخالف كليسا در پي لاغر و نحيف كردن معارف مسيحي برآمد. اين جريان تا حدي در دنياي دين‌گريز غرب پيش رفت كه نهايتاً دين را به‌طوركلي به حاشيه راند و اينك در غرب، به‌سختي مي‌توان نشانه‌هاي دين را در بيرون معابد و كليساها جست‌وجو كرد.
درعين‌حال در دوره معاصر و خصوصاً دو دهه اخير چنين رويكردي از طريق جريان شبه روشنفكري تجديدنظرطلب در داخل كشور ما نيز طرح و بحث گرديد. به‌طور مشخص مي‌توان به «مهندس مهدي بازرگان» (در سال‌هاي پاياني عمرش) و «عبدالكريم سروش» به‌عنوان پيشگامان ترجمه و بومي‌سازي اين تفكر در بينش اسلامي اشاره نمود.
ريشه‌هاي نگاه حداقلي به دين را بايد در حاكميت سكولاريسم بر ذهنيت روشنفكراني جست‌وجو كرد كه اين نوع نگاه را بسط و ترويج مي‌دهند. تفكيك ميان دين و عرصه سياست و اجتماع و در نگاهي كلان‌تر تفكيك ميان اين دنيا و جهان ديگر نوعي از بينش را حاكم مي‌سازد كه در خوش‌بينانه‌ترين حالت دين، جنسي آخرتي دارد و ربط چنداني به دنياي انساني ندارد. عقلانيت خودبنياد انسان را به اين جمع‌بندي مي‌رساند كه دين مأموريتي براي دنياي مادي نداشته و اين خود انسان است كه بايد دنياي خود را بر اساس خرد خودبنياد بنا نهد.
اينان در تقابل نظري با علماي دين كه نگرش رايج و متعارف ديني‌–كه دين را مايه سعادت دنيوي و اخروي انسان مي‌دانند-‌نظريه تقليل‌گرايي يا فروكاست ديني را طرح كردند تا ديني را ترسيم نمايند كه نحيف‌تر از آن است كه بتواند معاش و حيات دنيوي انسان را سامان بخشد يا در مورد آن انديشيده باشد. اينان بعضاً مدعي بوده‌اند كه دين اوليه و حقيقي صرفاً بر مدار آخرت بنانهاده شده بود و آنچه از تجويزات و توصيه‌هاي اين جهاني اكنون در آن مشاهده مي‌شود، بعدها توسط دينداران بدان بار شده است و دين ظرفيت تحمل سنگيني اين بار تحميلي را ندارد.
ذكر اين نكته ضروري است كه طرح موضوعاتي همچون «اسلام حداقلي» پيش از پيروزي انقلاب در جريان شبه روشنفكري جايگاه چنداني نداشته و به نظر مي‌رسد پاسخي از سوي جريان غرب‌گرا براي ابطال و نفي نظريه اسلام سياسي امام خميني (ره) بوده است.
البته نگاه تقليل‌گرا به اسلام تنها در ساحت معرفت و انديشه خلاصه نمي‌شود و در ساحت فرهنگ عمومي نيز ظهور و بروز مي‌يابد. فراموش نكنيم كه اسلام و بالاخص فقاهت، مجموعه‌اي از قواعد رفتاري را شامل مي‌شود كه بخش عمده‌اي از آنها در ساحت اجتماع تبلور مي‌يابد. در چنين حالتي نگاه حداقلي به دين، بلافاصله احكام اجتماعي اسلام را نشانه رفته و تلاش مي‌كند آنها را از اسلام تفكيك كند.
پيامد چنين رويكردي را بايد در ترويج تساهل و تسامح و مداراي ليبرال در حوزه فرهنگي دانست. چنين رويكردي علاوه بر آنكه در حوزه فرهنگي، اباحه‌گرايي را مجاز مي‌شمارد، در ساحت سياست نيز رهيافت خاص خود را مي‌يابد و بلافاصله اسلام سياسي را نفي مي‌كند.
 بدين ترتيب در ساحت جامعه مي‌توان نتايج و پيامدهاي حقيقي و نهايي نگاه حداقلي به اسلام را مشاهده كرد. بدين ترتيب مي‌توان گفت طرح موضوع اسلام حداقلي در حقيقت تلاشي است براي تضعيف و فروپاشي دال‌هاي گفتمان انقلاب اسلامي و ناكارآمد‌سازي آن.
بايد اشاره كرد كه طرح نگرش تقليل‌گرا به دين تنها با ادبيات مستقيم و به‌صورت گزاره‌هاي شفاف انجام نمي‌گيرد‌ بلكه گاه با طرح گزاره‌هاي مرتبط غيرمستقيم و به‌گونه‌اي در لفافه دنبال مي‌گردد. برجسته كردن «دين و فرهنگ غيردولتي» در مقابل «دين و فرهنگ دولتي»، «نفي تقسيم‌بندي هنر ارزشي و غير‌ارزشي»، «نفي وظايف حكومت اسلامي در سعادت دنيوي و اخروي مردم» و نهايتاً ترويج «تساهل و تسامح اباحه گرا» همه و همه ترجماني از گفتمان «اسلام حداقلي» است كه در ساحات مختلف اجتماعي ظهور و بروز يافته است.
اين رويكرد به اسلام، حتي هوشمندانه گاه با ادبياتي به‌ظاهر موجه و در لفافه‌هاي پنهان به تنازع گفتماني با اسلام ناب محمدي (ص) مي‌پردازد. براي مثال طرح مشكوك پروژه «اسلام اجتماعي» برابر «اسلام سياسي» كه مبناي نظري نظام اسلامي بر پايه آن نهاده شده است، از جلوه‌هاي زيركانه و البته خطرناك اين تقابل گفتماني- معرفتي است.
در مقابل اين نگاه تقليل‌گرا، رهبر معظم انقلاب اسلامي، حضرت امام خامنه‌اي در بيانات اخيرشان در ديدار اعضاي مجلس خبرگان رهبري با اشاره به رسالت نظام و انقلاب در تحقق اسلام به‌طور كامل آن فرمودند: «آنچه ما از مجموع معارف قرآني استفاده مي‌كنيم و در مي‌يابيم، اين است كه مطالبه اسلام از مسلمين، ايجاد نظام اسلامي به‌نحو كامل است؛ مطالبه اسلام، تحقق كامل دين اسلام است. اين آن چيزي است كه انسان در مجموع آن را احساس مي‌كند. دين حداقلي و اكتفاي به حداقل‌ها، از نظر اسلام قابل‌قبول نيست؛ ما در معارف خودمان چيزي به‌عنوان دين حداقلي نداريم، بلكه در قرآن‌كريم در موارد متعددي اكتفاي به بعضي از تعاليم ديني دون بعضي، مذمت شده است.»
ايشان در ادامه نظام اسلامي را به معني پياده‌سازي همه اجزاي اسلامي در ساحت سيرت و صورت مي‌دانند و مي‌فرمايند: «نظام اسلامي كه ما مدعي آن هستيم و دنبال آن هستيم، وقتي اين نظام واقعاً اسلامي است كه در آن همه اجزاي اسلام محفوظ باشد و صورت و سيرت اسلام در آن حفظ بشود. صورت اسلام، همين حرف‌هاي ما و اظهارات ما و كارهايي كه مي‌كنيم و اين ظواهر امر است؛ سيرت اسلام، اين است كه ما يك هدفي را، يك آرماني را، يك سرمنزلي را در نظر بگيريم و تعريف كنيم و براي رسيدن به آن سرمنزل، برنامه‌ريزي كامل كنيم‌‌ و در اين راه عمل كنيم، حركت كنيم، با همه وجود راه بيفتيم؛ آن وقت در آن صورت، سيرت اسلامي هم، هم‌ محفوظ خواهد ماند، هم رو به كمال خواهد رفت؛ يعني در يك حد هم متوقف نمي‌ماند؛ خب، اين برنامه‌اي است كه ما براي رسيدن به آن اهداف، به آن احتياج داريم.»
رهبر معظم انقلاب نگاه تقليل‌گرا به دين، نفي آرمان‌گرايي و تغيير سيرت نظام را در يك امتداد ترسيم و تأكيد مي‌كنند: «تغيير رفتار يعني شما از آن چيزهايي كه از لوازم قطعي و حتمي حركت به آن سرمنزل است، دست برداريد؛ از آن كوتاه بياييد و نسبت به آن، اهتمام خودتان را از دست بدهيد؛ اين معناي تغيير رفتار است؛ يعني همان چيزي كه گاهي از آن در برخي از گفته‌ها و نوشته‌ها تعبير مي‌شود به دين حداقلي؛ يعني كاستن از آرمان‌ها كه به‌معناي نابودي سيرت دين است. اين دين حداقلي يعني در واقع دين را حذف كردن. حالا در چنين وضعيتي هدف ما اين است و خط مشي قطعي ما بايد اين باشد كه دنبال اسلامِ تمام و كامل باشيم؛يعني دنبال اين باشيم كه واقعاً تا آنجايي كه در قدرت ما است تلاش كنيم - حالا خداي متعال بيش از آنچه در توان ما و در قدرت ما است، از ما توقع نمي‌كند - اما تلاش ما اين باشد و هدف‌گذاري ما اين باشد كه همه اسلام - اسلام به كامله، بتمامه - در جامعه ما تحقق پيدا كند.»
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار