کد خبر: 727893
تاریخ انتشار: ۲۳ تير ۱۳۹۴ - ۱۳:۱۸

مدام انگليسي تمرين مي‌كرد. مي‌گفتم: چرا اينقدر انگليسي مي‌نويسي و تمرين مي‌كني؟
مي‌گفت: شهيد رجايي خيلي خوب انگليسي صحبت مي‌كرد. من هم بايد ياد بگيرم تا بتوانم با ديگران (دنيا) ارتباط برقرار كنم.

هميشه در ماه رمضان شخص نابينايى را كه در كوچه آنها سكونت داشت به حرم مى‏برد. تا اينكه پس از شهادت او، فرد نابينا، در ماه رمضان سراغ هاشم را از كسبه محله مى‏گيرد و مى‏گويد: «هميشه يك پسر جوان در ماه رمضان مرا به حرم مى‏برد و اكنون خيلى وقت است كه او به من سر نزده.‌» كاسب متوجه مى‏شود فرد مورد نظر او هاشم است. پس به شخص نابينا مى‏گويد كه آن شخص هاشم شيشه‏چى بوده كه اكنون شهيد شده است.

هر وقت به ياد عمر گذشته بينديشم و اوقات سياه و تاريك خود را به ياد بياورم و پرونده خراب و پرگناه گذشته را مرور كنم سر را از خجالت به پايين افكنده و فقط به اميد و رجاى تو فكر مى‏كنم. خداوندا، آينده معلوم نيست چه باشد در راه تو باشم يا در راه شيطان. پروردگارا در عمر تلف رفته خود هيچ نياموختم و نيندوختم الا گناه، تهمت، نافرمانى و معصيت...
شهيد‌هاشم شيشه‌چي

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار