«نجف» مبدأ راهپيمايي زائران اربعين حسيني، در اين روزها شلوغتر از هر زمان ديگري است. هنوز يك هفتهاي تا روز اربعين باقي مانده، اما همچنان زائران گروه گروه به اين شهر وارد ميشوند و در طرف مقابل دسته دسته رهسپار كربلا ميشوند. در تصورم اين باور شكل گرفته كه اين جمعيت تمامي ندارد. در نقطهاي ميايستم و دوربين موبايلم را روشن ميكنم. ضبط حركت جمعيت پيش رو و پشت سر به خوبي نشان ميدهد تا چشم كار ميكند زائر است كه مثل رودخانهاي عظيم و طويل جاده را پوشانده و ابتدا و انتهايش مشخص نيست.
جاذبه حسين(ع) همه را به سوي كربلا ميكشاند. آن هم با پاي پياده! هرچند ميدانيم موكبهاي بيشمار و مردمي وظيفه پذيرايي از زائران را برعهده دارند، باز هم تصور چگونگي تأمين نيازهاي اوليه اين جماعت عظيم، شگفتزدهمان ميكند. هرچند ابتداي پيادهروي از مقابل حرم امام علي(ع)آغاز ميشود، اما گويا در حومه شهر تيرهاي چراغ برق يا در اصطلاح محلي عمودهايي قرار دارند كه به فاصله 50 متر از هم قرار گرفته و به تعداد 1460 تير هستند كه مجموع آنها چيزي در حدود 70 كيلومتر ميشود. البته مسير خروج از شهر نجف و رسيدن به تير يك هم چيزي در حدود 10 كيلومتر ميشود كه در مجموع بايد 80 كيلومتر راه برويم.
بعد از چند ساعت پيادهروي تازه به عمود (تير) يك ميرسيم. از اينجا به بعد هر قدر راه برويم با جمع و تفريق عمودها ميشود فهميد چقدر پيادهروي كردهايم. قرار ما اين است كه در هر 50 تير توقف كنيم تا افراد گروه همديگر را پيدا كنند. زائران تقريباً در دو خط راهي شدهاند. يك عده از كنار اتوبان ميروند و عدهاي ديگر در جاده خاكي كنار بزرگراه. پيادهروي اربعين هم فال است و هم تماشا! گذشته از موكبهاي ناتمام كه انواع خوراكيها و نوشيدنيها را در كنار خدماتي چون پزشك و داروي مجاني، خياطي و كفاشي صلواتي و حتي مشت و مال و غبارروبي زائران برعهده دارند، ديدن افراد از مليتها و سن و سال و پوشش و نژاد مختلف هم آنقدر جذابيت دارد كه خستگي راه را فراموش ميكني و محو تماشا ميشوي.
يكي از همراهان با ديدن افرادي كه زائران را مشت و مال ميدهند به شوخي ميگويد: «مهم شدهايم.» حرفش هرچند طنزآلود اما ريشه در واقعيتي انكارناپذير دارد. اينجا هرچه بوي حسين بگيرد ارزش ميگيرد. ما هم كه زائر حسينيم، در نگاه خادمان و مردم عراق قيمت گرفتهايم و با مهماننوازي خاصي از ما پذيرايي ميكنند.
عمودها يكي پس از ديگر طي ميشوند. در ميانه راه متوجه ميشوم كمتجربگيام در پوشيدن بدون جوراب صندلها باعث تاول زدن كف پاهايم شده است. اما ديدن پيرمردها و پيرزنها در كنار افراد ناتواني كه عشق حسين قوت پاهايشان شده، باعث ميشود درد تاولها به چشم نيايند. اولين توقف در عمود 285 است. در آنجاست كه مشخص ميشود «تاول» مشكلي فراگير است و خيلي از زائران با پاهاي تاول زده خودشان را به اينجا رساندهاند. بايد شب را در موكبي كه هموطنان ايراني تدارك ديدهاند توقف كنيم و صبح روز بعد دوباره راهي شويم.
مشكلي كه غالباً در موكبايرانيها به چشم ميخورد، ازدحام جمعيت و شلوغي آنهاست. چراكه اغلب زائران ايراني ترجيح ميدهند در موكب هموطنانشان باشند و همين امر باعث شلوغي و خدمات نامناسب خصوصا از جهت سرويس بهداشتي و حمام ميشود. غذاي اغلب اين موكبها هم كه عدس پلو است و چندباري كه در نجف و جاهاي ديگر مهمان موكبهاي ايراني بوديم، هربار با همين يك نوع غذا پذيرايي شديم.
دماي هوا طي شبانهروز كاملاً دگرگون ميشود. در طول روز گرم است و در شب سرد. همين امر مشكلاتي براي افراد گروه دارد. بنابراين وقتي به موكب علي بن موسي الرضا(ع) در عمود 628 ميرسيم، قرار ميگذاريم شب حركت كنيم تا حداقل از گزند آفتاب سوزان عراق در امان باشيم. ساعت 12 نيمه شب قدم در جاده ميگذاريم. اما زنجيره ناتمام زائران در اين موقع از شب نيز همچنان در جاده ديده ميشوند و جالب است كه برخي از موكبها شبكاري را برگزيده و به زائران شبرو خدماترساني ميكنند.
عشق حسين(ع) روز و شب نميشناسد. در تاريكي شب فرصتي پيش ميآيد تا به موقعيتي كه در آن قرار داريم بيشتر فكر كنم. اينجا نه مليت معنا دارد نه جايگاه و رتبه و نه موقعيت. همه زائر حسين نام دارند و همدليشان تفاوت زبانها را جبران ميكند. در واقع پيادهروي اربعين سير و سلوكي است كه نظيرش را در هيچ كجاي دنيا نميتواني پيدا كني. بايد بيايي و ببيني و حال و هوايش را از نزديك احساس كني. تجربهاي كه با يك دعوت آغاز ميشود و تنها وظيفه تو، لبيك به اين دعوت است.
نزديكيهاي اذان صبح به مسجدي ميرسيم و همان جا توقف ميكنيم. تا كربلا راهي نمانده و كاروان زائران هنوز در راهند...