کد خبر: 769075
تعداد نظرات: ۲ نظر
تاریخ انتشار: ۱۲ بهمن ۱۳۹۴ - ۲۱:۰۳
گفت‌وگوي «جوان» با فرزند و همچنين يكي از همرزمان شهيد مدافع حرم عليرضا قنواتي
فرقي نمي‌كند چند سالت باشد و چه مرام و مسلكي داشته باشي. اصلش بايد آنقدر مرد باشي كه بتواني خودت را به خيل مدافعان برساني‌.
صغري خيل فرهنگ

سن و سال و قوميت و مليت هم نمي‌شناسد. مدافع حرم آل‌الله شدن تنها يك رمز براي عبور لازم دارد و آن گذاشتن و گذشتن از همه تعلقات است. اما همين يك نكته، كار را براي بسياري سخت مي‌كند و مي‌شود مانعي براي نرفتن. پاي حرف‌هاي مادرانه، همسرانه، برادرانه و پدرانه شهداي مدافع حرم كه مي‌نشينيم، خوب مي‌فهميم كه شهدايشان از همه تعلقات دل بريده و راهي شده بودند. شهيد «عليرضا قنواتي» رزمنده ديروز جبهه‌هاي دفاع مقدس از مرداني بود كه خود را به دفاع از حرمين رساند و در نهايت دلدادگي در 11 مهرماه 1394 در حمص سوريه به شهادت رسيد. آنچه در پي مي‌آيد روايتي است خواندني در گفت‌وگو با فرزند و همرزمش.


امير قنواتي فرزند شهيد


براي شروع از خودتان و خانواده‌تان بگوييد. پدر را چطور آدمي شناختيد؟

من متولد 1362 هستم و پدرم شهيد قنواتي متولد 1339 بود. ايشان و مادرم هر دو از اعضاي بسيج بودند و بعد از آشنايي در سال 1361 با هم ازدواج كردند. يك سال بعد هم كه من به دنيا آمدم. پدر ويژگي‌هاي اخلاقي زيادي داشت كه زبانزد خاص و عام بود. يكي از اين خصوصيات صبر ايشان بود. پدر در سخت‌ترين شرايط طوري با مسائل برخورد مي‌كرد كه شايد آن مسئله‌اي كه براي ما قابل هضم نبود با صبوري ايشان به راحتي حل مي‌شد. يكي از نصايح هميشگي پدر اين بود كه ما را به صداقت توصيه مي‌كرد و مي‌گفت: صداقت حرف اول زندگيتان باشد. اول با خدا بعد با خود و خانواده. اگر صداقت باشد هر چيزي پشت‌بندش مي‌آيد. پدر از رزمندگان دفاع مقدس بودند. ما خاطرات ايشان را در مدت حضور و حماسه‌سرايي‌‌اش از زمان جنگ، در مجالس و محافل همنشيني با همرزمانش مي‌شنيديم.

رابطه شما با پدرتان چطور بود؟

پدر به يكي از دوستانش گفته بود، من عاشق بچه‌ها هستم و دوستشان دارم اما اين را در ظاهر به ما نشان نمي‌داد. ايشان خيلي دوست داشت كه ما مستقل بار بياييم. براي اينكه روي پاي خودمان بايستيم، زياد دور و بر ما نبود و اگر مشكلي پيش مي‌آمد، مي‌گفت خودتان مشكلتان را حل كنيد.

اما در قبال مردم و مشكلاتشان، در قبال دوستانشان اينطور نبودند. همواره در رفع مشكلات آنها خودش پيشقدم مي‌شد. خودش درآمد زيادي نداشت، اما دوستان دوران جنگ را جمع مي‌كرد و مي‌گفت فلاني مشكل دارد، مثلاً يكي از دوستان و جانبازان دوران دفاع مقدسشان كه بيمار بودند و هزينه بيمارستانش هم زياد بود با كمك همرزمانشان هزينه بيمارستان ايشان را تهيه كردند. در امور خير همواره مشاركت داشت و ما همه اينها را بعد از شهادتش متوجه شديم. من پدر را وقتي از دست دادم، شناختم. الان هم نمي‌دانم از پدر چه بايد روايت كنم. ايشان راه خود را پيدا كرده بود كه رفت. اميدوارم حالا كه به آرزويش رسيده شفاعت ما را هم در محضر اباعبدالله‌(ع)‌انجام بدهد.

چطور شد تصميم گرفتند به جمع مدافعان حرم بپيوندند؟‌مشكلي با رفتن‌شان نداشتيد؟

زماني كه پدر تصميم گرفتند راهي سوريه شوند، من به ايشان گفتم شما همه زحمات و تلاش‌تان را در دوارن دفاع مقدس كشيده‌ايد. ديني به گردن نداريد. احتياج نيست كه برويد. اما پدر مي‌گفت براي ما نظامي‌ها هميشه جنگ وجود دارد و تا زماني كه كفر هست، بايد جنگيد. مي‌گفتم: شما بايد بالاي سر ما باشيد، نرويد. پدر اما سكوت مي‌كرد و حرفي نمي‌زد. مرداد ماه بود كه پيگير كارهاي سوريه‌اش شد. آن روزها شوروشوق عجيبي داشت.

مرحله اول 40 روزي رادر سوريه بود تا اينكه به مرخصي آمد در مرحله دوم به سختي توانست خود را به سوريه برساند. دوستانش اجازه نمي‌دادند كه برود اما حريفش نشدند. پدرم راهش را پيدا كرده بود، اين اواخر وقتي كنارهم بوديم وحرف مي‌زديم چه شوخي و چه جدي مي‌گفت بابا دعا كنيد كه من به آرزويم برسم، دعاكنيد شهيد شوم. خواهرم گريه مي‌كرد و مي‌گفت اين چه حرفي است پدر ! بابا هم مي‌خنديد و مي‌گفت اين راهي است كه ما انتخابش كرده‌ايم. در آخرين ديدارمان هم دوباره به ايشان گفتم كه پدر پشيمان نشده‌ايد، نمي‌خواهيد برگرديد؟ اما ايشان راهشان را انتخاب كرده بودند. پدر خيلي اصرار به رفتن داشت. حال و هوا‌يش هم خيلي تغيير كرده بود.

يكي از حرف‌ها و طعنه‌هاي‌ برخي افراد اين است که نيرو‌هايي كه سال‌ها پيش براي مقابله با عراق راهي ميدان نبرد شدند چرا بايد امروز در دفاع از مردم عراق و سوريه جان خود را از دست بدهند. نظر شما چيست؟

از اين صحبت‌ها خيلي پيش مي‌آيد و در آينده هم از اين دست حرف‌ها بسيار خواهيم شنيد. بايد به آنها بگويم كه ما وقتي مي‌گوييم مرگ بر امريكا نيت‌مان دشمني و كينه‌ورزي با مردم امريكا نيست، بلكه با دولت امريكا مشكل داريم. در دوران دفاع مقدس هم همين‌طور بود. وقتي پدران ما به جنگ با صدام رفتند با مردم عراق كه دشمني و عداوتي نداشتند، بلكه با دولت حاكم آن زمان عراق مشكل داشتند كه براي تجاوز به كشورمان دندان طمع تيز كرده بود. مردم سوريه هم همين‌طور.

آرمان‌ها و اعتقادات ما اجازه نمي‌دهد كه سكوت كنيم و اقدامي عليه تروريست‌ها كه همه نيت‌شان از بين بردن اسلام و ورود به خاك كشور ماست، انجام ندهيم. ما حرم‌هاي حضرت زينب(س) و حضرت رقيه(س) را در آنجا داريم. اسم اين نيرو‌ها هم روي آنهاست «مدافعان حرم». ما در دوره‌اي زندگي مي‌كنيم كه تشخيص حق از باطل كار سختي نيست. اميدوارم خدا هدايتشان كند. به نظر من بهانه دريافت پول هم حرفي بيخود است. اگر روزي يك ميليون تومان هم به مدافعان و خانواده‌هايشان بدهند ارزش ندارد كه جان عزيزي را به خاطر آن به خطر بيندازيم. پدر من و مدافعان حرم براي دريافت وجوه نقدي و امكانات راهي نشدند. پدر اصلاً نياز مالي نداشت، پدر و مادرم، خانه، ماشين و حقوق ماهانه‌شان را داشتند و نيازي نداشتند.

پدر من به خاطر عشقي كه به اهل بيت (ع) ‌و به امام حسين (ع)‌داشت، رفت. مي‌گفت اگر ما نرويم آنها مي‌آيند و هتك حرمت مي‌كنند. روي صحبتم با آنها‌است كه از اين دست حرف‌ها مي‌زنند. كاش كمي در گفته‌هايشان تأمل مي‌كردند تا دلي را نشكنند و نسوزانند.


همرزم شهيد در سوريه

آشنايي شما با شهيد قنواتي مربوط به چه دوره‌اي مي‌شود؟

سال 1362 در سد دز با شهيد قنواتي آشنا شدم. جمع دوستانه ما حدود 40نفري مي‌شد. ما در اين جمع دوستانه از همان ابتدا در گروهان‌ها و گردان‌هاي رزم در كنار هم بوديم. همواره همراه، همسفره و هم غصه هم بوديم تا اينكه از ميان ما تعدادي شهيد شدند و تعدادي جانباز. از همان زمان با شهيد قنواني همراه بودم. هم در جنگ و هم در دوران خدمت در سپاه و بعد از آن هم در ميدان نبرد در سوريه؛ رفاقتي 32 ساله.

خاطره آشنايي من و عليرضا قنواتي اينطور بودكه كنار سد دز بوديم. يكباره ديديم جوان رشيدي از اين طرف سد تا آن طرف دز شناكنان رفت و برگشت. خيلي برايم جالب بود كه بدانم اين جوان رشيد چه كسي است؟! از همان جا با او آشنا شدم و در يك گروهان بوديم. ايشان فرمانده گروهان تانك بود. شهيد قنواتي ايمان قوي‌اي داشت كه اگر اين ايمان قوي نبود آن رشادت‌ها صورت نمي‌گرفت. شهيد اصليت خوزستاني داشت و اكثر خوزستاني‌ها تعصب زيادي نسبت به اهل بيت به ويژه امام حسين‌(ع) دارند.

چطور شد تصميم گرفتيد با هم به جبهه سوريه برويد؟

از رفتنمان هم به سوريه بايد برايتان بگويم كه وقتي حضرت يوسف را براي فروش به بازار برده‌فروش‌ها آوردند، عده‌اي براي خريد ايشان به صف ايستادند، در ميان آنها مرد فقيري بود. به او گفتند تو براي چه اينجا ايستادي؟ تو كه پول خريد يوسف را نداري. مرد فقير گفت: من پولي براي خريد يوسف ندارم اما اينگونه حداقل نامم درليست خريداران يوسف ثبت مي‌شود. حالا حكايت بچه‌هاي رزمنده مدافع حرم هم همين است، اگر شهيد نشوند لااقل اسم شان در ليست مدافعان حرم حضرت زينب (س) ثبت خواهد شد. ما هم به اين نيت راهي شديم.

شما و شهيد قنواتي و همرزمانتان در دوران دفاع مقدس سال‌ها پيش براي دفاع از كشور راهي جنگ و جهاد در عراق شديد و امروز بنا به مقتضيات زمان براي دفاع از همين مردم رفته‌ايد. مايليم از چرايي رفتنتان بدانيم.

آن زمان هم كه ما براي دفاع مقدس راهي شديم، صرفاً بحث خاك و زمين نبود. ما به عشق امام حسين (ع) و اهل بيت (س) رفتيم. براي ما كل يوم عاشورا و كل الارض كربلا است. شهيد قنواني همه داشته‌هايش را گذاشت و رفت. هيچ اجبار و اعتراضي به حضور نيرو‌هاي مدافع حرم نيست. اين دل‌هاست كه آدمي را راهي ميدان نبرد حق با كفر مي‌كند. همرزم من انساني به تمام معنا مذهبي و مؤمن بود. ايشان اين احساس را داشت كه ما به عنوان پرچمدار نهضت هستيم و هر جا كه مظلوم مورد ظلم واقع شود بايد برويم و از اسلام دفاع كنيم.

اميد كه فرصتي پيش بيايد كه به سوريه برويد و ببينيد كه مردم آنجا چقدر مظلوم هستند. وظيفه اصلي ما هدايت جوانان سوري است. آنها به ايراني‌ها علاقه‌مند هستند. مردماني مظلوم كه مورد ظلم واقع شدند. آنها حس برادري ما را ديدند و همراهمان شدند. سوري‌ها كسي چون حسين را نداشتند و حالا كه ما سرباز و نوكر امام حسين (ع) هستيم بايد پا در ركاب مولايمان باشيم. ما هرچه داريم از امام حسين(ع) داريم.

اگر بحث دين، مذهب و كشور را كنار بگذاريم بايد بگويم از مسلمانان كل دنيا فقط ما آنجا هستيم. دشمنان ما از همه توان، نيرو و تجهيزاتشان براي نابودي اسلام استفاده مي‌كنند. اين نشان مي‌دهد كه آنها چه منافعي را دنبال مي‌كنند. به فرموده امام خامنه‌اي هر جا كه امريكا حضور داشته باشد ما هم هستيم. امريكا نماد جور، جنايت و ظلم در اين دنيا است و افتخار مقابل اين ظلم ايستادن، چيزي است كه به ما رسيد است.

در پايان اگر صحبت خاصي داريد بفرماييد.

آنها بايد از علل و چرايي حضور و تجاوزشان بگويند تا علل حضور ما هم در خاك سوريه و عراق مشخص گردد. آنها بايد بگويندكه براي چه اهدافي آمده‌اند. علت حضور ما كه مشخص است. ما رفته‌ايم تا سد راه اين تروريست‌ها و جنايتكارها شويم. شايد نسل امروز متوجه اين حضور و چرايي آن نشود، كه بخشي از اين روشنگري برعهده ارباب جرايد است كه چرايي رفتن را مشخص كنند. امروز فعاليت و هنر شما كمتر از جهاد نيست. شما اسلحه‌تان قلمي است كه در دست داريد و اين كار شما از من رزمنده هم دشوارتر و سخت‌تر است. خداوند در سوره‌اي به قلم قسم خورده و اين نشان‌دهنده اين است كه وظيفه شما از همان ابتداي خلقت پيامبر تا بعثت و پس از آن در دوران ائمه‌اطهار و امروزي كه در آن قرار داريم، مشخص شده و داراي اهميت است. مهم‌ترين وظيفه شما اين است كه در مطالب، جرايد و رسانه‌هاي خود حضرت آقا را بيشتر و بهتر به مردم بشناسانيد. رهبري عزيز كه دشمن اعتراف كرده است تا وجود مقدس ايشان هست، آنها كاري از پيش نمي‌برند.

غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۲
محسن از بندر کیاشهر
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۰:۴۳ - ۱۳۹۴/۱۱/۱۳
0
0
خدا پشت و پناه رزمندگان جنگ سخت ما باشد. ای کاش در جنگ نرم هم می توانستیم قوی تر و منسجم ترعمل کنیم.
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۱:۴۵ - ۱۳۹۴/۱۱/۱۵
0
0
کاش اشاره می کردید که شهید علیرضا قنواتی متولد شهر جایزان از توابع شهرستان امیدیه استان خوزستان است و پیکر مطهرش نیز در این شهر آرمیده
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار