آنگونه كه اساتيد ما نقل ميكردند در سالهاي دور، اساتيد دانشگاه جزو قشر مرفه جامعه محسوب ميشدند و حقوق آنان براي گذراندن زندگياي در شأن استاد دانشگاه كافي بود، اما سالها است كه اين حقوق ارزش گذشته را ندارد و به همين دليل برخي از اساتيد كسري آن را به شيوههاي گوناگون جبران ميكنند كه يكي از آنها پذيرفتن پاياننامه به تعداد زياد است. از آنجا كه تعداد دانشجويان، به ويژه در مقطع دكتري، محدود است ناگزير رقابتي ميان اساتيد مذكور روي ميدهد و در اين رقابت، مانند هر رقابت ديگري، گاهي ميان رقيبان درگيري نيز پيش ميآيد.
برخي از اساتيد، گروه آموزشي را به دكاني تبديل كردهاند كه در آن هر روز بايد روشهاي جديدتري را براي جلب مشتري، كه در اينجا دانشجو است، ابداع كرد. اين موضوع در خصوص دانشجويان دكتري بيشتر مصداق دارد زيرا بر اساس مقررات آموزشي راهنمايي يك پاياننامه دكتري معادل با راهنمايي شش پاياننامه ارشد است كه رقم بالايي ميشود و براي يك پايان نامه وسوسهكننده است! اساتيدي كه انگيزهشان براي راهنمايي پاياننامه صرفاً مالي است معمولاً وقت چنداني را به آن اختصاص نميدهند تا فرصت كافي براي گرفتن پاياننامههاي متعدد را داشته باشند. بدين ترتيب وجهي كه از اين طريق نصيب آنان ميشود پول بادآورده است. در فيلم «جويندگان طلا»، ساخته چارلي چاپلين، يكي از شخصيتهاي فيلم كه گرسنه است شخصيت ديگر را به شكل مرغ ميبيند و ميخواهد آن را به چنگ آورد. بر همين قياس ميتوان گفت كه برخي از اساتيد، دانشجو را به شكل كيسه پول ميبينند كه بايد به نحوي آن را به دست آورند. اين اساتيد دانشجو را شكاري در نظر ميگيرند كه بايد به دامش اندازند.