اين مسئله را ميتوان درچند بعد بررسي كرد، اما يكي از اين ابعاد پديده پرخاشگري ورزشي است كه رهاسازي و پرتاب زباله نيز زير مجموعه اين پديده محسوب ميشود. اين پديده در جهان امر شناخته شده و مرسومي است و ظهور و بروز آن نه تنها به ايران مربوط نميشود، بلكه خاستگاه پرخاشگري ورزشي به غرب بازميگردد، چراكه اين پديده زشت به عنوان تحفه شومي از غرب به كشور ما وارد شده است و مانند برخي از پديدههاي ناپسند كه به همراه تكنولوژيهاي خاص وارد يك كشور ميشود، همراه ورزش، وارد بسياري از كشورها مثل كشور ما شده است!
بنابراين چنين نگاهي كه پديدههاي ناشايستي مانند اقدام زننده برخي از تماشاگران در رهاسازي زبالهها يا پرخاشگري ورزشي و پديدههاي مخرب و همسو با پديده مورد بحث را به كشور ما و هموطنانمان الصاق كنند كاملاً اشتباه و خصمانه است. همانطور كه عرض كردم شكلگيري چنين پديدههايي به كشورهاي غربي و صاحبان فوتبال مربوط ميشود، چراكه اين پديدهها زاده فرآيند اجتماعي كشورهايي است كه مدعي داشتن فوتبال پيشرو هستند.
كاملاً درست است. اتفاقاً همين كشتي كه ورزش بومي ما ايرانيان به حساب ميآيد، مقولاتي مانند پرخاشگري ورزشي و تخريب اموال عمومي را مردود ميداند، چراكه پرخاشگري ورزشي (كه رهاسازي و ريختن زبالهها هم زيربخشي از اين پديده مذموم است)، نه تنها در ساختار اجتماعي ما معمول و متعارف نبوده، بلكه درست در مقابل اين پديدههاي ضداخلاقي كه از غرب وارد شده است، در ورزش ما ارزشهايي مانند گذشت و جوانمردي وجود دارد. براي مثال به حكايتي اشاره ميكنم كه مبين اين مدعاست.
دو پهلوان در جايي دعوت بودند. در لحظه ورود يكي
از آنها سرش را بلند ميكند و
دلخور ميگويد كه
چرا يك زن روي دست من آب ميريزد؟
پهلوان دوم خطاب به پهلون اول ميگويد كه تو
چرا در منزل ميزبان سرت را بلند كردهاي كه ببيني خادم، زن است يا مرد؟ اين حكايت و حكايتهايي از اين دست در عين حاليكه شايد يك داستان ساده به نظر بيايند، اما به
حقيقتي انكارناپذير اشاره دارد و آن مرام و مكارم اخلاقي در ورزش ماست كه امروزه
فقدان اين مكارم اخلاقي مهمترين حلقه
مفقوده ورزش جهان به حساب ميآيد، چراكه
اگر اين اخلاق ورزشي در ورزش جاري و ساري باشد، ناخودآگاه بسياري از معضلات جانبي
ورزش كه امروزه به مشكلاتي لاينحل تبديل شدهاند، حل و فصل خواهند شد.
زيرساختهاي جامعه، فرآيندي چون ارزش و اخلاق را منتقل ميكنند و شكل ميدهند. از سوي ديگر شخصيت و شأنيت ورزشكار يا قهرمان و پهلوان نيز چارچوب حمايت و چگونگي هواداري تماشاگر را معين و مشخص ميكند. براي همين شما در هيچ جاي دنيا نديدهايد كه تماشاگران در كنار تشك كشتي درگير و مرتكب رفتارهاي زشتي شوند. در حالي كه آن رفتار براي تماشاگر فوتبال كاملاً عادي است و گاهي رفتارهاي زشت و حرفهاي ركيك نشانه تعصب به تيم مورد علاقه است!
همچنين در ورزشهاي رزمي مانند كاراته كه ريشه در شرق دور دارد، باز هم چنين شاخصهاي اخلاقي به چشم ميخورد و تواضع و فروتني از اجزاي لاينفك اين ورزشها محسوب ميشود. از طرفي دنيا اذعان دارد كه پرخاشگري ورزشي مشخصاً از فوتبال سر برآورده و ناشي از فقر اخلاق و فقدان نگاه انساني به اين ورزش پر طرفدار در جوامع مدعي اخلاق است.
مسئله از جاي سادهاي شروع ميشود. به اين صورت كه طرفداران يك تيم فوتبال با هدف تضعيف روحيه بازيكنان تيم حريف اقدام به رجزخواني و سر دادن شعار ميكنند تا از اين رهگذر موقعيتهاي برد و پيروزي را براي تيم خود رقم بزنند. اما در اين ميان هيجان و عصبي شدن برخي از تماشاگران روند هواداري را به بيراهه ميكشاند كه مثلاً تماشاگران شعارهاي تحقيرآميز سر ميدهند. گاهي به پرخاشگري ابزاري مبادرت ميكنند. به اين معنا كه طرفداران يك تيم ممكن است بعضاً اشياي خطرناكي به سوي بازيكنان تيم مقابل پرتاب كنند و در اين رهگذر نزاع فيزيكي به وجود آيد. از اين رو چنين هواداراني از تحريك شدن احساسات به بدترين شيوه ممكن بهره ميبرند.
با اين احوال ميبينيم كه امروزه متأسفانه شيوه هواداري به سمت و سوي منفي قضيه سوق پيدا كرده و طرفداران يك تيم توسط «ليدر»ها هدايت ميشوند؛ ليدرهايي كه از كلوبها و باشگاههاي خود به لحاظ مالي تأمين و تغذيه ميشوند تا اين ليدرها هواداران را در جهت سر دادن شعارها، رجزخوانيها و پشتيباني از تيم خود به سمتوسويي هدايت كنند كه نفع تيم در آن باشد و بتواند تيم را قدمي به پيروزي نزديكتر كند. گرچه نميتوان ادعا كرد كه در تمام موارد ليدرها دستور تخريب اموال عمومي يا پرخاشگريهاي ورزشي را صادر ميكنند! نه، اصلاً نميتوان در اين زمينه قانون صادر كرد اما خب ناتواني در كنترل احساسات مهار نشده زمينهساز رخدادهاي تلخي است كه به كرات در عرصه فوتبال رخ داده است.
پرخاشگري ورزشي را نميتوان به عنوان يك بيماري مطرح كرد. همانطور كه شما اشاره كرديد پديدهاي است كه در شرايط خاص جلوه ميكند. شرايطي مانند بازي دو تيم فوتبال. چون افرادي كه در يك مسابقه ورزشي نقش مخرب و اخلالگر يا پرخاشگر را ايفا كنند، ممكن است در فرداي مسابقه يا زمانهاي خارج از بازي حالتي كاملاً معقول داشته باشند. به گونهاي كه ممكن است شما از اين پارادوكس شخصيت تعجب كنيد و بگوييدكه فلاني ديروز در مسابقه ورزشي داد و بيداد كرده و فضاي ورزشگاه را به هم ريخته و حركات ناشايستي از خود نشان داده اما امروز رفتاري عكس و معقول دارد.
بنابراين رفتار پارادوكسيكال در علم روانشناسي به پرخاشگري ورزشي مصطلح است. يعني اين رفتار معكوس به واسطه قرارگيري در محيطهايي رخ ميدهد كه داراي پتانسيل خاصي است و افراد به واسطه كششهايي كه در شرايط و محيط و به اصطلاح ابزار براي آنها فراهم ميكنند ممكن است رفتارشان با شخصيت واقعيشان كاملاً در تضاد باشد.
تا حدودي درست است اما كسي كه سعي ميكند در برخورد با مسائل خردمندانه عمل كند، كمتر درگير جو غالب ميشود. اما كسي كه دچار احساسات است ممكن است به رغم معقول بودن گاهي هم جوگير شود و به انجام اقدامات ناشايست اهتمام ورزد و اين جوگير شدنها ميتواند ناشي از شلوغي فضا باشد.
بله اين برداشت صحيح است. چون جمعيت وقتي افزايش پيدا كند و شلوغي ايجاد شود سطح خرد جمعي پايين ميآيد. گرچه هر فردي براي خود يك خرد و انديشه دارد كه در مواقع حساس از اين خرد براي تصميمگيريها استفاده ميكند اما اين خردها در مراكز شلوغ مجموع نميشود كه به يك خرد جمعي تبديل شود. مگر با برنامهريزي از پيش تعيين شده. بنابراين اينجاست كه خيلي از ليدرهايي كه سردسته هواداران تيمهاي ورزشي هستند از اين موقعيت استفاده يا سوءاستفاده ميكنند.
گاهي ممكن است كه يك ليدر خرد تماشاگران را در راستاي منافع خود يا تيم محبوبش به كار گيرد و بر عكس ليدري ديگر سعي كند كه تنشها را كم كند و هيجانات تماشاگران را به سمت و سويي سوق دهد كه يك ديدار به يادماندني شود و در اذهان نقش ببندد اما متأسفانه در كشور ما اكثر ليدرها تماشاگران را در جهت منفي هدايت ميكنند و ترتيبي ميدهند كه احساسات و هيجانات به پرخاشگري منتهي شود كه علم جامعهشناسي از اين مقوله تحت عنوان «پرخاشگري ابزاري» ياد ميكند.
بله، حكايت هواداريهاي متعصبانه مصداق اين فرمايش حضرت اميرالمومنين(ع) است. اتفاقاً اشاره خيلي خوبي بود. تازگيها به خاطر تشديد خشونتها برخي از صاحبنظران اصطلاحي ديگر را براي توصيف عملكرد هواداران خشن فوتبال به كار بردهاند تحت عنوان «اوباشيگري» يا اوباشيگري در فوتبال! گرچه خوشبختانه ما به دلايلي نوع پيشرفته اوباشيگري را در كشور نداريم و نوع پيشرفته در كشورهاي غربي است. كشورهايي مثل ايتاليا و انگليس كه به صورت كاملاً سازمانيافته عمل ميكنند و گاهي تماشاگران متعصب ما هم در كشور از آنان پيروي ميكنند.
بحث اوباشيگري در فوتبال طوري است كه در انگليس به اين پديده هوليگان Football hooliganism ميگويند. يعني اوباشهاي فوتبال. حتي من يك فيلم سينمايي هم در اين زمينه ديدم كه تماشاگران با تعصبات بسيار زياد و جنونآميز به هواداران تيم رقيب حمله ميكنند و گاهي هم خود يا اطرافيان را شديداً مجروح ميكنند و حتي به قتل ميرسانند. براي مثال در دهه 80 ميلادي در يك مسابقه فوتبال در انگلستان 22 نفر كشته شدند. در ايتاليا هم چنين رويههاي جنونآسا و اوباشيگرايانهاي وجود دارد كه به آنها لقب «تيفوسي» دادهاند. حتي در ايران هم گاهي از سوي برخي از هواداران فوتبال اين اصطلاح استفاده ميشود كه ميگويند مثلاً ما تيفوسي پرسپوليسيم يا ما با تراكتوريها تيفوسي تيم خود هستيم و اين اصطلاح با افتخار تمام به كار برده ميشود.
بله همين طور است. اين اصطلاحات تنها محدود به تماشاگران فوتبال ميشود. چون فوتبال طرفداران بسيار زيادي دارد و برخي از هواداراني كه در رفتارهاي اجتماعيشان طالب خشونت هستند، آزادند كه هر كاري كه دوست دارند انجام دهند. براي همين دستهها و گروههاي عجيبي مثل آنچه اشاره شد شكل ميدهند!
البته به نظر ميرسد در پس زمينه هواداريهاي دو آتشه طبعاً مناسبات مالي در جريان است. نمونه اين مدعا شرطبندي هواداران فوتبال در فضاي مجازي است كه اين روزها نقل محافل و مجالس مختلف شده است.
متأسفانه در اين باب نيز ليدرها و هواداران اصلي، به تأسي از سازوكارهايي كه در غرب و اروپا وجود دارد، مناسبات مالي را در حاشيه هواداريها به وجود آوردهاند و برخي آمدهاند در محيط اينترنت باشگاههاي اينترنتي به راه انداختهاند و در مورد برد و باخت تيمها شرطبندي ميكنند.
اين رويه در خارج از اينترنت بين جوانان رايج شده كه آنها هم در استاديومها و خارج از استاديومها شرطبندي ميكنند كه گاهي شرطبنديهاي كلاني هم صورت ميگيرد.
برخي از سايتها هم گردانندگانش در خارج از كشور هستند و هواداران داخل را وادار به شرطبنديهاي كلان ميكنند و پولهاي نامشروعي در اين زمينه به صورت قمار تحصيل ميشود كه اين فعاليت ساده، بسياري از مسائل شرعي را زير سؤال ميبرد. چون جوانان در اين شرايط بيكاري مينشينند و دستهجمعي يك مسابقه را رصد ميكنند و به جاي اينكه از يك بازي خوب و سالم لذت ببرند، بازي را دستاويز شرطبنديهاي كلان خود قرار ميدهند و پيشبيني ميكنند كه چه كسي گل ميزند و كدام يك گل ميخورد! حتي بنده شنيدهام نيروي انتظامي با پروندههايي از خشونت و درگيري مواجه شده كه پس از پيگيري معلوم شده كه جوانان براي ديدن بازي دور هم جمع شدهاند و در نهايت روند بازي منجر به نزاع و درگيري شده است. در هر حال متأسفانه هواداري فوتبال موجب اتفاقاًت تازهاي شده كه اگر فكري عاجل در اين رابطه نشود و تدبيري اتخاذ نگردد، جامعه در آيندهاي نزديك مجبور به دادن تاوانهاي سنگين خواهد شد!
متأسفانه وضعيت همين گونه است، چراكه ورزش ديگر جايگاه محبوب خود را در جامعه از دست داده و امروزه يك مسابقه ورزشي يك بازي اخلاقمدار بين دو تيم ورزشي نيست، بلكه يك نبرد تشريفاتي است و سردمداران تيم براي يك بازي لشكركشي ميكنند و همين لشكركشيها ميدان مسابقه را به نبردي بين دو گروه تبديل ميكند. درست مثل نبردي كه در گذشتهها ميان دو گلادياتور در ميگرفت. حالا براي حل و فصل اين معضلات با كارهاي ساده و كمهزينه ميتوان نتيجه را به صورت معقول تغيير داد.
مثلاً بها دادن به رشتههاي ديگر ورزش، چراكه بسياري از ورزشهاي حال حاضر كشور و ورزشكاران رشتههاي ديگر پتانسيلهاي بسيار بالايي دارند. مثلاً كاراته را در نظر بگيريد كه در آن تواضع و فروتني بسيار زيادي وجود دارد. جالب است كه يكي از ورزشكاران مطرح اين رشته كه با من صحبت ميكرد ميگفت هيچ بودجهاي به رشته كاراته تعلق نميگيرد كه دستاندركاران اين رشته ورزشي بتوانند مسابقهاي ترتيب دهند. يا مثلاً كشتي و ساير رشتههاي ديگر ورزشي كه فضايي دوستانه دارد و مرام و مكارم اخلاقي را گسترش ميدهد، متأسفانه ناديده گرفته شده است.
اتفاقاً من معتقدم صدا و سيما در اين زمينه نه تنها كاري نكرده، بلكه گاهي هم مرتكب اقدام اشتباه ميشود. مثلاً در بازي شهرآورد اخير استقلال و پرسپوليس صدا و سيما به اقدامات منفي دامن زد. در اين ديدار صداوسيما چند هنرپيشه را به استاديوم دعوت كرده كه اين هنرپيشهها تنور را داغ كنند كه كردند. اين هنرپيشهها به نوعي براي تيمهاي مورد نظر خود تبليغ ميكردند. اين كار اشتباه است چون صداوسيما به فكر اين است كه از اين آب گلآلود ماهي خود را صيد كند و آگهيهاي خود را سفارش بگيرد. براي همين هنرپيشهها را آنجا آورده كه مردم را مشتاق كند كه در استاديوم حاضر شوند. پس طبيعي است كه هر چه استاديوم شلوغتر شود امكان آشوب و زد و خورد بيشتر ميشود.
پاسخ اين سؤال مشتمل به دو نكته و در واقع فقدان دو امر اساسي است. نكته اول اينكه مسئولان امر و متوليان ورزش فوتبال در اين زمينه فرهنگسازي نكردهاند! گرچه به نظر من اگر در محيط استاديوم به جاي كيسههاي زباله كتابهاي نفيس هم ميدادند، مطمئناً همين تماشاگران بسياري از آن كتابها را به عنوان زيرانداز استفاده ميكردند. يا مثلاً اوراق كتابها را آتش ميزدند كه در آن سرما خود را گرم كنند! بنابراين بايد در مرحله اول فرهنگسازي ميشد و بعد اقدام به توزيع كيسه زباله ميكردند، چراكه قبل از فرهنگسازي نميتوان نتيجه مطلوب را به دست آورد.
اما نكته دوم كه به برداشت صحيح شما بر ميگردد، لج و لجبازي تماشاگران است و آنها ميخواهند با استفاده عكس از كيسههايي كه براي تهيه آنها هزينه و انرژي زيادي صرف شده به نوعي به متوليان امر دهنكجي كنند كه تمام اين حالتها در علم جامعهشناسي و روانشناسي ما به ازاي علمي دارد كه به آن نظريه «محروميت تهاجم» ميگويند. به نظر چنين افرادي توزيع كيسههاي پلاستيكي يا اقدامات مشابه به نوعي محدوديت به حساب ميآيد. از طرفي تماشاگر به خود حق ميدهد از داور ناراحت شود. از بازيكن ناراحت شود كه چرا خوب بازي نكرده. از همه ناراحت شود كه چرا باختهاند و در مجموع براي بروز رفتارهاي تهاجمي خود بهانهاي ميطلبد! حالا ممكن است به اين فرد كيسه پلاستيكي هم نرسد و براي همين اين فرد ميرود در دستشويي استاديوم شعار و جملههاي ركيك مينويسد. چون نميتواند با مسئولان و نيروي انتظامي در بيفتد براي همين رفتار تهاجمي خود را به نوعي در خفا نشان ميدهد. مثلاً كيسهاي كه براي جمعآوري زباله به او دادهاند را سرش يا آن را پاره ميكند!
بله، اين پيشنهاد ميتواند كاملاً كارساز واقع شود. مثلاً اگر فلان دروازهبان محبوب را بياوريم در برنامه تلويزيوني در مورد جمعآوري زباله ساعتها حرف بزند بيترديد تأثيري نخواهد داشت در مقابل حالتي كه مثلاً در مدت زماني كه تماشاگران در ورزشگاه حضور دارند دوربين نشان دهد كه مثلاً يكي از بازيكنهاي اخلاق مدار زبالههاي ورزشگاه را جمع كند و داخل سطل زباله يا كيسه زباله بيندازد، همين تصوير شايد در طول 10 يا 15 ثانيه نشان داده شود بيترديد تأثير فوقالعادهاي خواهد گذاشت و اين تأثير هزاران برابر وقتي است كه آقاي رحمتي بيايد و در يك مصاحبه يا برنامه تلويزيوني هواداران خود را نصيحت كند كه مثلاً زبالهها را جمعآوري كنيد يا در مورد محيطزيست و حفظ محيطزندگي حرف بزند. اتفاقاً اين ايده اگر درست اجرا شود، تأثيرات بسيار عميقي روي مردم و تماشاگران خواهد گذاشت، چون مردم از نصيحت گريزانند.