کد خبر: 841108
تاریخ انتشار: ۱۰ اسفند ۱۳۹۵ - ۲۱:۵۹
گفت‌وگوي «جوان» با علي ملاقلي‌پور به مناسبت دهمين سالگرد درگذشت کارگردان سرشناس سينماي ايران
در آستانه دهمين سالگرد درگذشت رسول‌ملاقلي‌پور، گپ‌و‌گفت کوتاهي با علي‌ملاقلي‌پور، فرزند وي و يکي از کارگردانان خوش‌آتيه سينما داشتيم.
محمدصادق عابديني
در آستانه دهمين سالگرد درگذشت رسولملاقليپور، گپوگفت کوتاهي با عليملاقليپور، فرزند وي و يکي از کارگردانان خوشآتيه سينما داشتيم. به پيشنهاد علي، عنوان گفتوگو «رسول، شاگرد بهروز مرادي» شد، زيرا وي معتقد است شهيد هنرمند بهروز مرادي يکي از افرادي است که تأثير بسزايي در شکلگيري شخصيت هنري رسول ملاقليپور داشته است.

شايد بسياري از خوانندگان «جوان» از زندگي هنري مرحوم رسول ملاقليپور و مسيري که وي از عکاسي آغاز کرد تا به ساخت فيلم بلند رسيد آگاهي داشته باشند، اما بازگو کردن آن خالي از لطف نيست.

پدرم پيش از انقلاب و دوره نوجواني و جواني به هنر علاقهمند بود و در کودکي نقاشي ميکشيد، اما از آنجايي که خانوادهاش شرايط مالي مناسبي نداشت و پدرشان تنگدست بودند، از همان کودکي مجبور ميشود که سر کار برود و کارهاي مختلفي را تجربه ميکند. از کارگري در کارگاه بافت آزادي گرفته تا کار در کارخانه و حتي رانندگي آژانس، اما هميشه علاقهاش به هنر را حفظ ميکند تا اينکه يکي از بچهمحلها به پدر پيشنهاد ميکند که در عکاسياش که در محله بوده مشغول به کار شود.

پدرتان بچه کدام محله بودند؟

خب به دليل مشکلات مالي در يک محله ساکن نبودند و مجبور بودند منزلشان را عوض کنند، خودش ميگفت بچه لب خط است، ولي در فلاح و محلههاي اطراف آن هم زندگي کرده بودند. زماني هم که متأهل شده بود و من به دنيا آمده بودم در محله قلعهمرغي ساکن بوديم.

رسول ملاقليپور در عکاسي مشغول ميشود، موضوع مربوط به چه سالهايي است؟

مربوط به پيش از انقلاب است و پدرم به خاطر علاقهاي که به عکاسي داشته از دوستش دوربين عکاسي ميگرفته و از اتفاقات انقلاب عکاسي ميکرده است. هنوز هم عکسهايي که رسول ملاقليپور گرفته مانند عکسهاي روز اعلام بيطرفي ارتش و پيوستن ارتشيها به ملت، موجود است.

بعد از آن چه شد؟

پدر با مرحوم فرجالله سلحشور بچهمحل بودند. بعد از انقلاب مرحوم سلحشور به پدر ميگويند: «تو که عکاسي بلدي بيا در سازمان تبليغات اسلامي و در قسمت عکس مشغول به کار شو!» فکر کنم آن زمان حوزه هنري هنوز شکل نگرفته بوده يا اوايل شکلگيرياش بوده است. پدرم ابتدا قبول نميکند، ولي مدتي بعد آن عکاسي که پدرم در مغازهاش شاگردي ميکرده، فوت ميکند. پدرم بيکار ميشود و پيشنهاد فعاليت در سازمان تبليغات اسلامي را قبول ميکند. بعد از آن هم که جنگ تحميلي آغاز شد براي عکاسي به جبهه رفت.

مرحوم ملاقليپور از سوي حوزه هنري مأمور شدند يا داوطلبانه براي عکاسي به مناطق جنگي رفتند؟

از طرف حوزه هنري مأمور شدند تا از درگيريها و مناطق جنگي عکاسي کنند.

رسول ملاقليپور از جمله مستندسازان دفاع مقدس است، چطور از عکاسي به فيلمسازي مستند روي آوردند؟

پدرم در واحد عکاسي حوزه هنري دوستي داشتند به نام مرحوم حسين منزه که به پدرم توصيه ميکند: «تو که در ميدان جنگ حضور داري و از لحظه تير خوردن و شهادت رزمندهها عکس ميگيري، بهتر است اين لحظهها را فيلمبرداري کني تا بهتر ثبت شود». مرحوم منزه خودش براي پدرم دوربين سوپر 8 تهيه کرد. اين دوربين چندان حرفهاي نيست، اما آن زمان کاربرد زيادي داشت. پدرم در زمان سقوط خرمشهر حضور داشته و تصاويري که گاهي اوقات از تلويزيون به عنوان آخرين ساعتهاي پيش از سقوط خرمشهر پخش ميشود، تصاويري است که وي فيلمبرداري کرده است.

مستندسازي از ميدان جنگ کار خطرناکي است!

پدرم چندين بار مجروح شده بود و حتي گلوله هم خورده بود. به دليل شرايط جنگ هم اطلاعرساني درباره اتفاقات دير صورت ميگرفت و شايد خيلي دير به آنها براي فيلمبرداري خبر ميدادند، اما در همان زمان رسول ملاقليپور با شهيد بهروز مرادي آشنا ميشود. کسي که ميشود گفت روي پدرم تأثير بسزايي داشته. درباره شهيد بهروز مرادي خيلي کم گفتهاند، اين شهيد عکاس و هنرمند نقاش بوده است. وي به پدرم ميگويد: «رسول يک روز جنگ تمام ميشود و سالها بعد از آن فقط همين عکسها، فيلمها و نقاشيها باقي ميماند». همين موضوع پدرم را ترغيب ميکند تا بيشتر مستندسازي و صحنههاي جنگ را ثبت و ضبط کند. ديگر از آن وقت به بعد مستندسازي دفاع مقدس براي رسول ملاقليپور معنياش از يک کار رپرتاژي به وظيفهاي تاريخي تبديل ميشود. اگر نگاه کنيم الان هم از جنگ جز همان فيلمها و عکسهايي که شهيد بهروز مرادي گفته بود، آثار زيادي نمانده است.

ملاقليپور چطور سراغ فيلم داستاني رفت؟

در همان سالها و با همکاري مشترک با مرحوم منزه فيلم داستاني کوتاهي به نام «شاه کوچک» ميسازند. بعد از آن هم چند کار کوتاه ديگر که همگي حال و هواي دفاع مقدس داشته را در شرايط جنگي توليد ميکنند. از جمله اين فيلمها «سقاي تشنه لب» است. پدرم زماني مجروح شده و در بيمارستان بستري بود. در تخت کنارياش نوجواني 13- 14 ساله بستري بوده که به خاطر اصابت گلوله نميتوانسته آب بخورد، در حالي که خودش در جبهه سقا بوده است. آن نوجوان در همين شرايط شهيد ميشود و شهادت وي نه تنها روي پدرم بلکه بر همه افرادي که در آنجا بستري بودند، اثر ميگذارد. همين موضوع باعث ساخت «سقاي تشنه لب ميشود» که درباره نوجواني است که به خاطر سن کمش اسلحه به وي نميدهند، اما تصميم ميگيرد سقاي رزمندگان شود.

در همين سالها «بلمي رو به ساحل» ساخته شد؟

«بلمي رو به ساحل» مهمترين فيلمي است که پدر در آن سالها ميسازد، يعني در زمان جنگ، در منطقه جنگي و با حضور عوامل حرفهاي فيلم ساخته ميشود. اگر به اين فيلم نگاه کنيد همه ديوارها جاي ترکش و گلوله دارند و فضا واقعي است.

«بلمي رو به ساحل» از جمله معدود آثار سينمايي است که به نقش مخرب دولت بنيصدر در سقوط خرمشهر اشاره کرده است!

بله، پدر هم در فيلم تدوين موازي انجام ميدهد، از يک سو شاهد آن هستيم که آخرين مدافعان شهر و تکاوران ارتش با کمترين امکانات در حال مقاومت هستند و از سوي ديگر نيروهاي داوطلب و تازهنفس به خاطر کارشکني بنيصدر که فرمانده کل قوا بوده، امکانات نميگيرند و نميتوانند به موقع به خرمشهر برسند و شهر سقوط ميکند.

از نکات برجسته فيلمسازي ملاقليپور در فيلمهاي دفاع مقدسي که ساخته است، ملموس بودن فضا و حس ميدان نبرد و جنگ است، اين موضوع از کجا نشئت ميگيرد؟

به نظرم مهمترين دليلش اين است که رسول ملاقليپور خودش در ميدان جنگ بوده و تير خوردن و تکهتکه شدن دوستانش را در ميدان جنگ ديده است. ديده که چطور مدافعان خرمشهر در مسجد جامع شهيد شدند و از نزديک شاهد سقوط شهر بوده است. به نظرم حتي ساخت فيلمي مانند «بلمي رو به ساحل» نيز تحت تأثير سخنان بهروز مرادي بوده و پدرم خواسته به نوعي آنچه را اتفاق افتاده، در فيلم ثبت کند.

به غير از شهيد بهروز مرادي چه افرادي بر فيلمسازي رسول ملاقليپور تأثير داشتند؟

سه نفر روي پدرم تأثيرگذاري داشتند. اين تأثيرگذاري را البته بعدها در ميان سخنان پدرم و فيلمهايش پيدا کردم. اول بهروز مرادي که پدرم به وي علاقه زيادي داشت و در فيلم «سفر به چذابه» نيز به وي اشاره کرده است. در اين فيلم جواني که شباهت چهرهاي زيادي با شهيد بهروز مرادي داشت، در نقشي به نام بهروز بازي ميکند. فرد ديگري که باعث تحول در پدر شد، شهيد حسن شوکت که جانباز بود و بعد از جنگ شهيد شد. پدر که در جبهه بوده، شهيد شوکت از وي ميخواسته تا کارهايي را انجام دهد مثلاً پيغام برساند. يک بار رسول ملاقليپور از روي خستگي کار را انجام نميدهد و ميخوابد، فردايش شهيد شوکت به وي ميگويد همين تعلل تو شايد باعث شهادت چند نفر شود. اين سخنان وي باعث ميشود پدرم احساس کند به جنگ تعهد دارد و نبايد کوتاهي کند. ميتوانم بگويم شهيدان بهروز مرادي و حسن شوکت معلمان پدرم بودند و رسول ملاقليپور که خيلي زود پدرش را از دست داده بوده و کسي را نداشته که به وي راه و رسم زندگي درست را ياد بدهد از آنها درس زندگي گرفته است.

سومين شخص تأثيرگذار بر رسول ملاقليپور کيست؟

سومين شخص داستانش به ساخت يک مستند بازميگردد. پدرم مستندي به نام «حميد و فاطمه» درباره شهيد حميد باکري ميسازد که روايت خانم فاطمه اميراني از همسرش حميد باکري و عشق يک رزمنده به همسر و خانوادهاش است. شخصيت حميد باکري و زندگياش روي پدرم اثر ميگذارد و همين موضوع مقدمه ساخت فيلم «هيوا» ميشود.

رسول ملاقليپور فيلمسازي خودآموخته به شمار ميرود، يعني استاد و معلمي در فيلمسازي نداشته است!

پدرم براي آنکه بتواند فيلمنامه خوبي بنويسد، به سراغ کتابفروشيهاي روبهروي دانشگاه تهران ميرود و چند فيلمنامه چاپ شده از جمله آثار بيضايي را ميگيرد تا براساس آن نحوه درست نگارش فيلمنامه را ياد بگيرد. در فيلمسازي نيز علاوه بر تجربههاي عيني که در زمان مستندسازي به دست آورده بود، خيلي زياد فيلم ميديد. يادم هست که فيلم «ترميناتور» را شايد بيش از 100 بار تماشا کرد و ميخواست نحوه فيلمبرداري صحنههاي اکشن و التهابآور را بهتر درک کند. براي همين وقتي فيلم ميديد صحنههاي اکشن را روي دور کند يا به اصطلاح سينماييها «اسلوموشن» نگاه ميکرد. چندين بار اين کار را تکرار ميکرد تا محل استقرار دوربينها، زاويه دوربين، کاتها، ميزانسن و هرچه باعث ميشد تا اکشن فيلم از آب دربيايد را ببيند.

اکنون 10 سال از نبود ملاقليپور در سينماي ايران ميگذرد، با آنکه آثار اين هنرمند فقيد هنوز هم تأثير خود را دارد، به عنوان يک فيلمساز، چقدر جاي خالي ملاقليپور را در سينما ميبينيد و اين جاي خالي آيا پر ميشود؟

تنها برخي از فيلمسازان مؤلف هستند و پدر هم جزو همين دسته بود. وقتي يک فيلمساز مؤلف فوت ميکند، جاي خالي وي هيچوقت پر نميشود، حتي اگر فيلمساز مؤلف ديگري مطرح شود، آن فيلمساز راه خودش و تأثير خودش را بر سينما خواهد داشت. در جايي مطلبي به نقل از شهيد مطهري خوانده بودم به اين مضمون که اگر سنگي در ظرف آب بيفتد موج ايجاد ميکند و هرچه اين ظرف بزرگتر باشد، تأثيرش در زمان و مکان بيشتر ميشود. رسول ملاقليپور در طول حياتش و فيلمسازياش تلاش کرده بود تا ظرف خودش را بزرگتر کند. به نظرم اگر فيلمسازي ميخواهد تأثير خودش را در سينما بگذارد بايد ظرفش را بزرگتر کند.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار