کد خبر: 887723
تاریخ انتشار: ۰۵ دی ۱۳۹۶ - ۲۲:۰۰
اخلاق و منش حاج حميد تقوي‌فر از نگاه همسر شهيد
سردار شهيد حاج حميد تقوي‌فر از بنام‌ترين رزمندگان جبهه مقاومت اسلامي بود كه ششم دي ماه 1393 در مبارزه با گروهك تكفيري داعش به شهادت رسيد.
  عليرضا محمدي
سردار شهيد حاج حميد تقوي‌فر از بنام‌ترين رزمندگان جبهه مقاومت اسلامي بود كه ششم دي ماه 1393 در مبارزه با گروهك تكفيري داعش به شهادت رسيد. در سالروز شهادت اين فرمانده بي‌بديل جبهه‌هاي دفاع مقدس و دفاع از حرم، از پروين مرادي همسر ايشان خواستيم تا گوشه‌هايي از خصوصيات اخلاقي وي را برايمان بازگو كند.
  الگويي براي جوانان
حاج حميد كمتر وقت داشت كه مثل پدران ديگر راه و رسم زندگي را به فرزندانش بياموزد، اما لحظاتي كه در كنارمان بود الگويي عملي براي ما بود. سعي مي‌كنم برخي از خصوصيات اخلاقي‌اش را تيتروار بيان كنم:
«مؤدب بود»؛ قبل از هر حرف بدي عذرخواهي مي‌كرد. ولي در آخر آن را نمي‌گفت! «مثبت‌انديش بود»؛ روي در اتاق اداره‌اش نمي‌نوشت بدون هماهنگي وارد نشويد. سعي مي‌كرد از كلمات منفي استفاده نكند. به جاي آن مي‌نوشت: «با هماهنگي وارد شويد.»
حاج حميد بسيار قانونمند بود. هميشه ماليات‌ها و عوارض شهرداري را به‌موقع پرداخت مي‌كرد و بسيار به قوانين رانندگي احترام مي‌گذاشت. مهرباني و دل‌رحمي از ديگر خصوصيات بارزش بود. هر بار با ايشان تلويزيون مي‌ديدم در هنگام پخش صحنه‌هاي خشن عليه مردم مظلوم و زنان و كودكان بسيار ناراحت مي‌شد و نگاه نمي‌كرد. در جنگ با داعشي‌ها در عراق، هميشه جسد كشته‌هاي دشمن را دفن مي‌كرد. به‌رغم مخالفت‌هاي ديگران، از بي‌احترامي به بدن كشته‌ها، اگرچه دشمني چون داعش بودند، دوري مي‌كرد. پيش از هر عملياتي به اعتراف خود سربازها و نيروهايش سربند آنها را خودش مي‌بست و آنها را با كلمات عزيزم و دوستم صدا خطاب مي‌كرد.
هميشه در روزهاي پدر يا تولدهايش، دوست داشت با دست خودمان برايش چيزي درست كنيم تا اينكه هديه‌اي برايش بخريم. هديه‌اي كه با دست‌هاي خودمان برايش درست مي‌كرديم بيشتر خوشحالش مي‌كرد. فقط گاهي كه از ميان حرف‌هايش متوجه مي‌شديم به چيزي نياز دارد برايش مي‌خريديم.
حاجي هميشه مراقب بود وسيله‌اي كه مي‌خريم چه جنسي دارد و در جامعه معناي آن چيست؟ مثلاً وقتي ما برايش يك كمربند با مارك خارجي خريديم از ما پرسيد: آيا اين مارك نماد بد يا معناي بدي دارد يا نه؟ يك بار هم به ياد دارم كه برايش يك عينك آفتابي خريديم. خيلي خوشحال شد و هميشه آن را استفاده مي‌كرد تا اينكه به دليل رفت و آمد زياد به عراق كه مصادف با حضور امريكايي‌ها بود، گفت عينكش شبيه عينك سربازان امريكايي است و ديگر نمي‌خواهد از آن در عراق استفاده كند. بارها با ايشان كه جايي مي‌رفتيم اگر سنگي، شيشه‌اي، چيزي روي زمين مي‌ديد خودش خم مي‌شد و آن را برمي‌داشت تا جلوي راه مردم نباشد. ضمناً هرگز كارش را بر دوش كسي نمي‌انداخت. حتي لباس‌هايش را هم خودش مي‌شست. با وجود اينكه مي‌گفتيم اين كارها را به ما محول كن، ولي خودش كارهاي شخصي‌اش را انجام مي‌داد.
حاجي هر غذايي از هر جايي نمي‌خورد. اگر غذايي برايشان مي‌آورديم اول سؤال مي‌كرد كه اين غذا از كيست و از كجاست. حتي در مورد غذاهاي نذري هم سؤال مي‌كرد.
«قرآن» هديه مورد علاقه حاجي بود كه در هر نمايشگاهي يك قرآن مي‌خريد و آن را به ديگران هديه مي‌داد. بعد از شهادتش كه به عراق رفتيم در خانه هر كدام از دوستانش همان قرآن‌ها را مي‌ديديم كه مي‌گفتند: ابومريم به ما هديه كرده است.  شهيد تقوي‌فر ارتباط زيادي با جوان‌ها داشت. به‌خصوص با فرزندان خانواده شهدا بسيار گرم مي‌گرفت. بعد از شهادت حاج حميد ما اين جمله را از خيلي‌ها شنيديم كه مي‌گفتند: انگار پدر خودمان را از دست داده‌ايم و شايد اگر پدر خودمان شهيد مي‌شد، اينقدر ناراحت نمي‌شديم.
    
حاج حميد هميشه باعث افتخار ما بود. اما حالا سنگين‌ترين باري كه بر دوش ما گذاشته شده، كشيدن نامش است. حالا ما هر كاري كنيم نماد ايشان خواهيم بود و اميدوارم كه باعث افتخارشان بشويم. وقتي عكس حاجي را در كنار عكس شهداي دفاع مقدس مي‌بينم، حس مي‌كنم عكسش چه خوب در ميان شهدا نشسته است. انگار همان سال‌هاي جنگ با دوستانش رفته بود. ما كه هميشه افسوس مي‌خوريم كاش بچه‌هاي جنگ را درك مي‌كرديم، حالا كه امثال حاج حميدها غريبانه رفتند، حسرتمان بيشتر شد.
پدر حاج حميد از شهداي دفاع مقدس بود كه حاجي به ايشان علاقه زيادي داشت. هميشه به ما مي‌گفت من هم وقتي به سن پدرم برسم. از دنيا مي‌روم و همين طور هم شد.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار