کد خبر: 888102
تاریخ انتشار: ۰۹ دی ۱۳۹۶ - ۱۴:۳۳
تأملي بر جايگاه برنامه ها و سريالهاي تلويزيوني در ايجاد روحيه مثبت و نشاط جامعه
دوستان عزيز باور بفرماييد امروز نياز اول جامعه نشاط، خودباوري و اميد به آينده است كه شما هم مي توانيد با توليد آثار خوب و قابل دفاع سهم عمده اي از اين مهم را به خودتان اختصاص دهيد.
مصطفي شاه كرمي
شب هنگام كه خسته و فرسوده از اتفاقات و مواجهات روزانه براي رسيدن به «آرامش» در كنار خانواده به سوي منزل راهي مي شويم، گذشته از موهبت پدر بودن و داشتن فرزند كه هر كدامشان به تنهايي و يا به صورت متفق مي تواند باعث تسلي ذهن و قلب آدمي گردد،‌يكي از ابزارهاي رفع گره هاي ابرو و اعصاب مي تواند برنامه هاي تلويزيوني باشد. خواه اين برنامه فيلم باشد يا سريال «سايه بان»، مستند حيات وحش باشد يا تصاويري آرامش بخش از خلقت و آفرينش.
«آرامش»از منظر ترمينولوژي و فلسفه 
دستيابي و كسب «آرامش» بخشي قابل توجه و اصلي لايتغيّر در لايه هاي متنوع زندگي ابناء بشر بوده و هست. «آرامش» و «آسايش»، به دليل گستره و وسعت شمول آنها تعريفي درهم تنيده دارند. به كلام ساده تر چون دو مفهم مورد اشاره نزد افكار عامه مرتبت پيش نيازي و مقدمه آفريني دارند تلقي همپوشاني مي گردد.
هر چند از منظر «ترمينولوژي» و «فلسفه» و ايضاً بر خلاف عرف رايج ، مفاهيمي مستقل دارند كه الزاماً در كنار يكديگر به «وجوب» نمي رسند و نمي توان حكم دادبه اينكه لزوماً در پي هر آسايشي، آرامشي هم شكل بگيرد. به همين علت هر آسايشي لزوماً شكل دهنده آرامش در زندگي انسان ها نيست. اين حكمي كلي است كه پهنه موسع آن قابل بحث و گفتگو است.
اما برگريدم به اصل ماجرا، چند وقتي است يك سريال تلويزيوني با عنوان «سايه بان» كه به قول اهل فنّ تم و درونمايه اي اجتماعي – خانوادگي دارد، در حال پخش است. اين سريال سرشار از «آه» و «ناله» و «بدبختي سرايي» چند خانواده جنوب شهري است كه هر كدامشان به نوعي با مباحثي مانند ورشكستگي،ركود، بدهي هاي مالي و موضوعاتي شبيه به اينها دست به گريبان اند.
اين جامعه فلك زده پايين شهري!
در واقع مخاطب هر شب و با كوله باري از گرفتاري و درگيريهاي مالي و معيشتي خودش محكوم است تا در برابر تلويزيون نشسته و محكوميت تماشاي سريال هاي تلخ و گزنده با اعمال شاقّه را تحمل و سپري كند. اين در حالي است كه بودن و قرار گرفتن در كنار عزيزان آن هم بعد از يك روز كاري بايستي منجر به احساس «آرامش» گردد، حسي كه با هيچ ثروت و مكنت مالي نمي توان به آن دست يافت.خب حتما در دفاع از اين سريال و نمونه هاي مشابهي كه اين روزها در همه شبكه هاي تلويزيوني به وفور يافت مي شوند گفته خواهد شد كه مشخصاً در اين سريال قرار است به مشكلات توليد كننده داخلي ، ركود و ديگر حلقه هاي زنجير وار وابسته به آنها پرداخته شود. البته اينكه در جامعه مشكلات اقتصادي و ركود و ... وجود دارند حرف درستي است اما در لايه هاي مختلف زندگي اين جامعه فلك زده پايين شهري كه قرار است اغلب و قاطبه جامعه كشورمان را نمايندگي كنند، هيچ نقطه زيبا ، خوشايند، اميدوارانه و به وجود آورنده رفق ، نوع دوستي و عاطفي و لذت انگيزي كه بتوان آن را دراماتيزه كرده و نمايش داد، وجود ندارد؟!
آيا هر چه در جامعه كنوني ما صيرورت دارد نهايتاً به كلاهبرداري و قرض و زندان و... ختم مي شوند؟! يا اينكه اتفاقات دراماتيك و به قول معروف عشقولانه (البته از نوع درست و شرعي اش) هم وجود دارد كه نه تنها باعث تقويت روحيه اميد و نشاط در جامعه بلكه زمينه ساز تندتر شدن آهنگ حركتي لايه هاي متعدد و متنوع توليد و ايفاي نقش قوه محركه و پيشرانه كشور گردد. 
لوكيشن تهران!
چرا فقط اتفاقات تلخ و بدبختي هميشه در پايين شهر موج مي زند؟ اين نگاه متحجرانه و چه بسا دُگم از كجا نشأت و سرچشه گرفته است؟ مبناي اين گزاره عقلي است يا نقلي؟ آيا تفرعن داناي كل بودن جايي براي تحمل و تضارب آراي مخالفين گذاشته است؟ غير از خودتان كه مصدر چنين مغالطه ها و سفسطه هايي هستيد، آيا مي توان قضايايي كه منتج به چنين نتيجه اي شده اند را با ديگران به اشتراك بحث و بررسي بگذاريد؟ تا چه زماني قرار است پشت لايه هاي دوم و سوم فيلمها و سريال هاي شبه روشنفكري و آفت زده پنهان شد؟ تا كي قرار است لوكيشن «تهران» همه كشور پهناور ايران را نمايندگي كند؟ آن هم فقط گرفتاري ها و پلشتي ها و پشت هم اندازي هايش را؟!
سلّمنا! ما هم مشكلات ، واقعيات و حقايق جامعه كنوني را هم قبول داريم و هم از نزديك شاهدش هستيم، اما به نظرتان اين جامعه سياه و پر اشكالي كه تا ديروز فقط در پرده سينما شاهد رنگ گرفتن و جان بخشي به مابه ازا هايش بوديم و به لطف برخي مديران دلسوز! حالا در تلويزيون نيز به سوگ اخلاق ، اميد و ارزش هايش نشسته ايم،  فقط در يك جغرافياي خاص و براي طيفي مشخص «حقيقت» دارد يا اينكه «واقعيات» چيز ديگري را نمايندگي مي كنند؟!  اصلاً از طبقه اجتماعي كه مبتلا به اين مباحث هستند و به نوعي مشكل كشور و اقتصاد و توليد، رفتارهاي غير معقول و خلاف دورانديشي و غايت بيني آنها به مخاطب گفته مي شود- به قول شخصي كه چند وقت پيش توصيه كرده بود تا اين قشر متوسط از تهران بروند! – نمي شود درام و جريان اتفاقات سريالها را طوري نوشت كه حداقل آن چند دقيقه و ساعتي كه مخاطب خسته از جدال روزانه با زندگي و مصائبش جلوي تلويزيون نشسته غصه اي بر غمهايش اضافه نشود؟! نمي شود كمي به اميد آفريني و نشاط در جامعه هم كمك شود؟!
گاهي ملاحظه مي كنيم كه در يك سريال 30 يا 40 قسمتي بيش از 90 دردش به آه و ناله و بدبختي مي گذرد و بخش انتهايي آن به يكباره چندين عروسي و بزن و بكوب! جانمايي شده است. در واقع يكماه مخاطب را رنج مي دهيم تا يك شب چند سكانس از يك عروسي و يا به قول اهل فنّ، با استراتژي «هپي اِند»(پايان خوش) همه چيز پايان بپذيرد!
اين گوي و اين ميدان!
دوستان عزيز برنامه ساز و آقايان مدير تصميم گير! باور بفرماييد اكثر مخاطبان سريال هاي تلويزيون پس از يك روز «كارگرداني» و «بازيگرداني» در محل كارش به منزل آمده تا ساعتي و حتي دقايقي را فارغ از ورشكستگي و چك و ركود و... بگذراند؛ وگرنه خب چه كاري است! در همان محل كارش مي ماند و در توليد چنين غمنامه هاي حزن آلودي كه اتفاقاً‌ از شما زبردست تر هم هست؛ شب را به صبح مي رساند! 
اين بايد براي سينماگر و فيلمساز ما مايه سرافكندگي و خجالت باشد كه كشوري مثل كره كه نه سينمايش (از نظر فرم و محتوا) از ما جلوتر است و نه حتي قصه و داستاني براي عرضه به مخاطب دارد به غير از مشتي «اوهام و افسانه» كه از نظر فني براي بسياري از فيلمسازان ما حكم جوك و طنز را دارد؛ بيايد و قهرماني خيالي و پوشالي مانند «جومونگ» و ... بسازد و به تبع آن از جانب برخي إبن الوقت تصاوير همان قهرمان پلاستيكي و غير واقعي بر روي كيف و دفتر دانش آموزان كل كشور  به عنوان پيوست هاي فرهنگي آن سريال نمايان گردد.
دوستان عزيز باور بفرماييد امروز نياز اول جامعه نشاط، خودباوري و اميد به آينده است كه شما هم مي توانيد با توليد آثار خوب و قابل دفاع سهم عمده اي از اين مهم را به خودتان اختصاص دهيد. همچنين اين را بدانيد كه در سوق دادن مخاطبان به سمت ماهواره و مسائلي از اين دست شما نيز سهيم هستيد و بعدها نمي توانيد در مقام مدعي و پرسشگر ظاهر بشويد؛ چه اينكه آثار شما و ديگر همكارانتان چنين فجايع و اتفاقات غير قابل جبراني را رقم زده و خواهيد زد. از اين رو ، به قول معروف «اين گوي و اين ميدان»!
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار