در آخرين روز از جشنواره فيلم عمار، استاد رحيمپورازغدي سخنراني داشت و به موضوع مسئوليتپذيري در سينما پرداخت. وي در خصوص نسبت اهميت موضوعات طرح شده در سينما با مسائل اجتماع و دغدغههاي مخاطبان گفت: چند درصد از حجم سينما و تئاتر و چند درصد از موضوعات مطرح شده در آن با چه اهميتي به چند درصد از مخاطبان با چه جمعيتي اختصاص پيدا ميکند؟ معمولاً اين واقعيت واضح است که بخش اعظم هنر ما به خصوص سينما در حول و حوش سينما دچار محدوديت در چرخش است که به لحاظ اهميت اغلب مسائل درجه اول مردم اين جامعه نيست و مخاطبش هم مخاطب خاص با ذوق خاصي است و بعضي ميگويند شبه بورژوا از نوع شهري و از نوع غربزده است.
وي ادامه داد: روي واژه غربزده تأکيد ميکنم، چون مخاطب غرب تکليفش با خودش مشخص است و يک نوع توازني از نوع خودش دارد. سبک زندگياش شکلي سامانيافته و در اين ۲۰۰ سال يکجوري گردش کرده است، اما در اقشار غربزده همه چيز با کپي زدن پيش ميرود و نسبت به اندازهها و ابعاد توجهي ندارد و مصرفکننده محض است. ازغدي با اشاره به اهميت تشخيص درست مسائل اولويتدار جامعه بيان داشت: آيا اصليترين مسائل جامعه ما درست ديده شده، درست درک شده و به آن پرداخته شده يا نه؟
ما هرچه از دوره مدرنيته به سمت پستمدرنيته ميرويم، اتفاقاتي ميافتد. بخش مثبت قضيه اين است که جزميات شکسته شده و خبر بدش اين است که هيچ جا پاي محکمي براي هيچ روشنفکر و سينماگري باقي نمانده و همه چيز به سمت نسبيگرايي و پوچگرايي رفته است.
وي اضافه كرد: يک نوع پوچگرايي ديگر در ديدگاه پستمدرن است که توأم با شکاکيت است. آن قسمت از سينماي روشنفکري که از سينماي ماتريالیستي محض خارج و وارد شکاکيت شده است، هر وقت ميخواهد از واقعياتي که بايد تبيين شود، ميگويد ما به صحنه نگاه رمانتيک داريم، يعني از منتهياليه چپ به منتهياليه راست حرکت ميکند. از واقعگرايي در حد توجيه مبتذلترين اتفاقاتي که در جامعه بشري ميافتد تا خيالپردازي نه آرمانگرايي.
ازغدي با اشاره به استفاده از عنوان «سينماي غيرايدئولوژيک» گفت: اگر اثري را ديديد كه بعد از اينكه خوانده و شنيده شد، هيچ موضعي را به مخاطب القا نکرد يعني اثر نگذاشته، وقتي اثر گذاشته بعد از التذاذ هنري، موضعي را براي مخاطب ايجاد کرده است. منتها اگر هنرمند باشي قضاوت نامحسوس را به مخاطب القا ميکني و اگر هنرمند نباشي، انگار قضاوت را حقنه کردهاي در دهان مخاطب فلذا او بالا ميآورد.
وي ادامه داد: نظام سرمايهداري منافعش در اين است که در هنر و سينما ارزشها را از هم تفکيک کند. ميخواهد ببيند چه چيز بيشتر ارضا ميکند و با چه چيزي پول بيشتري به دست ميآورد، واقعيت روزمره آن چيزي نيست که وانمود ميکند. ارزش واقعي پول است، چون با پول ميشود به انواع لذتها رسيد. دلار، ميشود خدا. وقتي اعتراض هم ميکند براي منافعش اعتراض ميکند نه براي هر حقيقتي.
ازغدي در پايان گفت: ما در سينماي ايران بعد از انقلاب تحولات زيادي داشتيم. پيشرفتهاي زيادي را تجربه کرديم. جهتگيريها عوض شده؛ هم سينماي منحط داريم، هم سينماي مستقل، هم متعهد داريم، هم لاابالي هم سينماي ديني و هم ضدديني. فساد داريم، صلاح و رشد داريم. اصلاً نميخواهم داوري کنم. مسئله اين است که سينماگر ما هرچه که ميخواهد ميگويد بدون اينکه مسئوليت حرفي را که زده، قبول کند. اينکه چه گفته در مرتبه دوم قرار دارد، مهم اين است که در وهله اول مسئوليت حرفي را که زده است، بپذيرد اما سينماگران ما از پذيرش اين مسئوليت شانه خالي ميکنند و اين آفت بزرگي است.