اين روزها بسياري ظاهر و نوع برخورد و پوشش جوانان را به پاي بيديني يا دينگريزي آنها ميگذارند و با توجه به گسترش فعاليت آتئيستها و بيخداها دنبال ارزيابي فراگيري اقبال جوانان به دين هستند. من به عنوان كسي كه سالها در دانشگاه با جوانان در ارتباط بودهام بايد بگويم عموم جوانان به ويژه دانشجويان با دين برخورد منفي ندارند. منتها نوع دينداريشان فرق ميكند. شيوه دينداري شان نسبت به نسلهاي قبل متفاوت است. معتقد به اسلام هستند و جهانبيني اسلام را قبول دارند. بيش از 80درصد آنها اهل نماز و روزه هستند. بهترين نمازهاي جماعت در كشور به لحاظ ميانگين سني جواني در دانشگاهها برگزار ميشود.
در عين حال در پوشش و ظاهر و ارتباطات و تفريحات تفاوتهايي نسبت به نسل قبل در ميان جوانان احساس ميشود. اين به دليل جواني و نشاط و پرتحركي آنهاست و هيچ وقت به معناي حركت به سمت بيديني و رويگرداني از دين نيست.
البته يك ضعف بزرگ هم در محيطهاي دانشگاهي وجود دارد و آن اين است كه مبلغان اسلام حضور سرزنده و متناسب با فضاي جوانان ندارند. نقش پيامبر اكرم(ص) طبيب دوار به طبه بوده در حالي كه خيلي از مبلغان كنوني دين به منبرهاي سنتي بسنده ميكنند. در صورتي كه در دنياي جديد تلاشهاي غيرفرهنگي زيادي از سوي فرهنگهاي معارض صورت ميگيرد.
بايد در تبليغ اسلام از شيوههاي جذاب و ابزارهاي نو استفاده كنيم ولي اين كار كم انجام ميشود. در دنياي جديد ابزارهاي سنتي براي برقراري ارتباط مؤثر جوابگو نيست.
از طرف ديگر اگر جوان امروز در نوع پوشش خود كه دستور دين است دقت نميكند دليل بر بيديني نيست. ما خودمان چقدر غيبت ميكنيم يا وقتي منافعمان در خطر است دروغ ميگوييم كه گناه كبيره است. يعني در پرهيز از دروغ و غيبت كه واجب الهي است پايمان ميلنگد اما باز ادعاي دينداري داريم اما به يك دانشجو به محض اينكه در نوع پوشش اشتباه كرد، انگ بيديني ميزنيم.
ما متوليان فرهنگ ديني دانشگاهها نقص داريم. به خودمان زحمت نميدهيم ابزارهاي جديد ارتباطي را بشناسيم و در جهت تبليغ دين به كار ببريم. در عين حال كه متوليان فرهنگ عمومي دانشگاهها هم كاري نميكنند. بودجهها و امكانات به اين بخش اختصاص داده نميشود.
كار فرهنگي از نظر مسئولان دانشگاهي اصلاً كار به حساب نميآيد. در حالي كه گرفتار هجمه و تخريب فرهنگي هستيم، خيلي از مسئولان معتقدند با فلان هنجارشكني نبايد برخورد مستقيم كرد و بايد كار معرفتي و زيرساختي انجام داد. در عمل ميبينيم هر دو را رها ميكنند.
از طرف ديگر دانشجو روحيه عدالتطلب و حساسي دارد. وقتي ميبيند فلان مدير در حكومت اسلامي دزدي ميكند و اين مسئله در رسانهها بزرگنمايي ميشود، از او نسبت به دين سلب اعتماد ميشود. در حالي كه هر كسي خود بايد پاسخگوي رفتارش باشد. مدير با اختيار خودش دست به خلاف ميزند. حضور يك عالم دين در رأس حكومت اسلامي كه از مدير سلب اختيار نميكند. ما بايد به جوانانمان قدرت تجزيه و تحليل مسائل را بدهيم. اين كار متوليان فكري و فرهنگي دانشگاههاست. اگر والي شهري تخلف كرد نبايد به حضرت علي(ع) كه مجسمه عدالت است، بدبين شد.
اگر كسي از مسجد خارج و مرتكب يك خلاف بزرگ شد كه نميشود گفت مسجد او را خلافكار بار آورده است. شايد كسي مسلمان باشد به مسجد هم رفت و آمد داشته باشد اما وظايف انساني خود را انجام ندهد. معاويه به اسم امام علي(ع) به مردم هديه ميداد بعد به زور هدايا را پس ميگرفت تا مردم را با علي(ع) دشمن كند. وقتي نماد و رأس حكومت ما يك فقيه جامعالشرايط سادهزيست است بايد قدرت تحليل داشته باشيم تا از كليت حاكميت سياسي اسلام مأيوس نشويم و هر تخلفي را به پاي حاكميت ننويسيم و نسبت به آن واكنشهاي احساسي مانند عدم رعايت حجاب كه دستور دين است يا زير پا گذاشتن شئونات ديني را در پيش نگيريم.