مرد ورشكسته براي تأمين مخارج زندگياش تصميم به مسافركشي گرفت، او براي تعمير خودروي شخصياش به سراغ يكي از دوستانش رفت و يكميليون تومان نزول گرفت، اما بعد از تعمير خودرو در سانحه رانندگي خودروي او خسارت بيشتري ديد، همان زمان بود كه دوست طلبكار به سراغش آمد تا هر طور شده طلبش را وصول كند، اما مسافركش ورشكسته دست به اسلحه برد و حادثهاي خونينی را رقم زد.
به گزارش خبرنگار ما، ساعت 23:30 شامگاه شنبه، 29مهرماه مأموران كلانتري 130 نازيآباد هنگام گشتزني در خيابان آموزگار به يك خودروي پژو206 نوكمدادي كه رانندهاش پشت فرمان از هوش رفته بود، نزديك شدند. آنها بعد از بازكردن در خودرو متوجه شدند كه راننده با شليك گلوله به قتل رسيده است، بنابراين بازپرس شعبه پنجم دادسراي امور جنايي و كارآگاهان اداره دهم پليس آگاهي را از ماجرا با خبر كردند. با حضور بازپرس و تيم جنايي در محل، معلوم شد كه عامل قتل از روي صندلي شاگرد، راننده را با شليك گلوله هدف قرار داده و از محل فرار كرده است. بررسي اوراق هويتي همراه مقتول نشان داد كه او مردي 36ساله به نام جواد است كه همراه همسر و فرزندش در خانهاي در همان نزديكي زندگي ميكرد، همچنين معلوم شد كه جواد مردي بازاري و صاحب مغازه پارچهفروشي در بازار پارچهفروشان بود.
در جريان تحقيقات ميداني كارآگاهان مشخص شد كه جواد شب حادثه براي گرفتن طلب از يكي دوستانش كه مردي 32ساله به نام مرتضي بود، خانه را ترك كرده است. بعد از به دست آمدن اين سرنخ، كارآگاهان راهي خانه مرتضي كه نزديكي محل كشف جسد بود، شدند. او گفت كه مرتضي را ميشناسد و از دوستانش بوده، اما شب حادثه با او قرار ملاقات نداشته و به او هم بدهكار نيست.
از آنجا كه شواهد كافي عليه مرتضي وجود داشت، او به دستور بازپرس به عنوان مظنون به قتل بازداشت شد تا اينكه دو روز قبل به قتل جواد اعتراف كرد. مرتضي توضيح داد: مدتي قبل بود كه ورشكسته شدم، بعد از آن تصميم گرفتم كه مسافركشي كنم تا بتوانم هزينههاي زندگيام را تأمين كنم، من خودرويي داشتم كه نياز به تعمير اساسي داشت از آنجا كه پولي در بساط نداشتم به سراغ جواد رفتم و خواستم يكميليونتومان به من نزول دهد تا ماشينم را تعمير كنم و بعد از مسافركشي پولش را پس بدهم، او هم قبول كرد و پول را به من داد. چند روزي مشغول مسافركشي بودم تا اينكه تصادف كردم و ماشينم به شدت خسارت ديد به طوري كه ديگر نتوانستم با آن كار كنم، از طرفي جواد مدام تماس ميگرفت و پولش را طلب ميكرد. من ماجرا را شرح دادم و خواستم مهلت بدهد، اما گفت كه به پولش نياز دارد، زندگي برايم خيلي سخت شده بود و همه خانوادهام را به خاطر همين موضوع درگير كرده بودم. شب حادثه دوباره تماس گرفت و خواست پولش را پس بدهم، وقتی که پیشنهادی هولناک داد: من هم تصميم خطرناكي گرفتم اسلحهاي كه از چند سال قبل تهيه كرده بودم را برداشتم و زير لباسم مخفي كردم و سر قرار رفتم تا اگر مهلت نداد او را به قتل برسانم.
جواد با خودرواش سر قرار حاضر شد و من هم سوار شدم، او گفت: هر طور شده بايد پولش را پس بدهم، ماجراي تصادف را برايش شرح دادم و گفتم كه پولي ندارم و درخواست كردم مهلتي بيشتر به من بدهد كه قبول نكرد، خواستم كه حركت كند. وقتي مسافتي از خانهاش فاصله گرفتيم دست به اسلحه بردم و به او شليك كردم كه كشته شد. بعد از ماشين پياده شدم، اسلحه را داخل سطل زباله انداختم و به خانهام رفتم. سرهنگ كارآگاه حميد مكرم، معاون مبارزه با جرائم جنايي پليس آگاهي تهران بزرگ گفت: تحقيقات بيشتر از متهم در اداره دهم پليس آگاهي تهران بزرگ در جريان است.