محمد مهر
در منابع روايي كه از سوي انديشمندان ديني به دست ما ميرسد، گاه تصويرهاي بسيار عاطفي و تكاندهندهاي موج ميزند. تصويرهايي كه ميتواند اذهان ما را مدتها درگير عطوفتي كند كه در لايههاي عميقتر اين متون وجود دارد. وقتي كتاب «رساله نكاحيه» علامه طهراني را ميخواندم به روايتي از رسولالله (ص) برخوردم كه بسيار زيبا، هيجانانگيز و عاطفي بود. آن جا كه پيامبر(ص) فرموده بود: «من به شما امت در روز قيامت بر ساير امتها افتخار ميكنم، حتي به جنيني كه سقط شده باشد! او پيوسته بر در بهشت ايستاده و مقيم است، با حالت افتخار و مباهات، شكم خود را به جلو داده و دست بر كمر زده، در اين حال خداوند عزوجل به او ميگويد: داخل در بهشت شو! او پاسخ ميدهد: داخل نميشوم تا پدر و مادرم پيش از من داخل شوند! در اين حال خداوند تبارك و تعالي به فرشتهاي از فرشتگان ميگويد: پدر و مادرش را نزد من بياور! و خداوند امر ميفرمايد كه آن دو نفر در بهشت وارد شوند. خداوند به فرزند سقط شده در اين موقع ميگويد: اين به علت زيادي فضل و رحمت من براي تو بوده است!»
اين روايت احتمالاً در ميان دهها و صدها روايتي است كه در ذهن ما خاموش شده است، در ذهن جامعه ما كه خواه ناخواه در اين سالها به مظاهر مدرن زندگي انس و الفت گرفته است اما اين تصويرها درباره عزت يك جنين كه حتي به دوران نوزادي هم نرسيده ميتواند براي فرهنگ عمومي ما تكاندهنده و عبرتآموز باشد، فرهنگي كه در آن گاهي بسيار راحت و به بهانههاي مختلف جنينها كشته و از سر راه برداشته ميشوند بدون آن كه ارزش حقيقي و ذاتي آنها سنجيده شده باشد.
مرحوم علامه سيدمحمدحسين حسيني طهراني از علماي دوران معاصر كتابي دارد به نام «رساله نكاحيه، كاهش جمعيت، ضربهاي سهمگين بر پيكر مسلمين». علامه طهراني از علماي منتقد «طرح كنترل جمعيت» در دهه 60 بوده و در همان زمان هم مراتب اعتراض خود را به محتواي اين طرح اعلام ميكند.
اما كتاب ايشان در سال 73 منتشر ميشود. خود علامه درباره انگيزه انتشار اين مكتوب در اثر خود مينويسد: «چون در حين طبع اين رساله نكاحيه كه از ارتحال فقيد معظم رهبر كبير انقلاب اسلامي پنج سال ميگذشت و در اين مدت درباره قطع نسل ملت ايران و كشور شيعه فعاليتهايي چشمگير و خطير به وقوع پيوست و به عنوان تنظيم و اصلاح امور خانواده چنان بر اين ملت مسكين يورش برده و براي اغفال آنها و عقيم ساختن مردان و زنان آنها از هيچ كوشش و سعياي دريغ نكردهاند و به نام اسلام و موافقت دين محمدي و آيين جعفري و به نام موافقت علما اين اعمال را انجام دادهاند، لهذا فقط براي اطلاع و بيداري شيعه، حقير بر خود لازم ديدم مطالبي را تحت عنوان تذييلات (زيرنويسها) در اينجا ذكر كنم تا اين قوم و ملت كهن و صبور و رنجديده تكاليف خود را در امر نكاح نزد خداوند سبحان بدانند.»
وي در ادامه با نگاهي انتقادي به سياست دولت وقت مينويسد: «در سمينارها و نشستها صرفاً موافقين با مسئله را دعوت ميكردند و از مخالفين نه تنها دعوتي به عمل نميآمد، بلكه از اطلاع آنها و از ورود آنها به اطراف و جوانب آنچه در آن سمينار سربسته و دربسته گذشته است، به طور كامل استيحاش داشتند.»
علامه سيدمحمدحسين حسيني طهراني در اين اثر ميكوشد از زواياي مختلفي به موضوع فرزندآوري و باروري نگاه كند. او البته مرد دين است و با مراجعه به رهيافتهاي قرآني و روايي ميخواهد تذكارهاي جدي درباره آنچه يك انحراف بزرگ در جامعه مسلمين ميداند هشدار دهد اما به اين زاويهها هم بسنده نميكند و از رهيافتهاي طب سنتي و حتي پزشكي جديد هم كمك ميگيرد كه ثابت كند فرزندآوري برخلاف آنچه در جامعه امروز تبليغ ميشود به نفع سلامت جسمي و ذهني زنان است. آنچه در ادامه ميآيد گزيدهاي از مباحث اين كتاب است.
سلامت زن در فرزندآوري است
سلامت بدن و روان زن در زاييدن است؛ در حامله شدن و شير دادن است. بَهبَه از بانواني كه يا در شكم خود بچه ميپرورند يا در آغوش خود بچه را شير ميدهند! اين بهشت است. اين سُبُل سلام است.
زن بايد مانند مرد پيوسته راه تقرب را بپيمايد و آن وقتي است كه: دوش به دوش مرد نماز بخواند و روزه بگيرد و طواف كند و اين فقط وقتي است كه حامله باشد يا طفل خود را شير دهد.
اين حقير روزي به يكي از پزشكان حاذق و بصير و متعهد كه سخن از اين موضوع به ميان آمده بود، گفتم: سلامت و سعادت زن در اين است كه يا حامله باشد يا بچه در زير پستان خود داشته باشد. قدري تأمل كرد و گفت آقا اين گفتار، مطابق آخرين نتيجه كنگرههاي پزشكي است كه امسال در امريكا برگزار شده و من تز دكتري خود را در امريكا در همين موضوع قرار دادهام. آنگاه گفت طبق آخرين مدارك و آمار، دختراني كه قبل از 18 سال بچه بزايند سرطان پستان نميگيرند. و هر چه ديرتر بچه بزايند، درصد خطر تهديد سرطان پستان در آنها زياد ميشود؛ تا چون از سن 30 سالگي بگذرند خطر سرطان پستان به نحو مضاعف بالا ميرود اما زناني كه اصلاً ازدواج نكنند و بچه نياورند، درصد خطر سرطان پستان در آنها سرسامآور است.
سم قاتل را به نام هديه به مردم دادند
اين مطالب را كه عين واقعيت است، قياس كنيد با تبليغات و انتشارات استعمار كافر كه بر در و ديوار نوشته بود: «زندگي خوشتر، فرزند كمتر» يا «فرزند فقط يكي يا دو تا» و در يك صفحه پوستر يا پلاكارد، عكس يك مرد و يك زن را كشيده بود كه در دستشان يك دختر و يك پسر بود و به طور شادابي و خوشحالي در حركت بودند و دست راست را بلند كرده، فقط انگشت وُسْطَي و مُسَبحه (سَبابه) را به طرف بالا باز نموده تا نشان دهند كه اولاً فقط فرزند بايد دو تا باشد و بس و ثانياً اين را با حرف 7 كه رمز موفقيت است، خاطر نشان نموده باشند.
از اين تابلوها بر هر ادارهاي و كانوني، بالاخص در سالن بيمارستانها و درمانگاهها و محل اجتماع مردم زده ميشد و مردم ميديدند. بيچارهها هم باور ميكردند و از زيادي بچه خودداري ميكردند و زنها دسته دسته به درمانگاهها ميآمدند و قرصهاي ضد حاملگي را به عنوان هديه و تُحفه، مجاني ميگرفتند و با خوشحالي همراه خود ميبردند. غافل از اينكه اين قرصها همچون قرص اسْتركْنين، سم قاتل است كه بر روي آن لعاب شيرين كشيده باشند.
فرزندت ارزشمندتر است يا دكتریهايت؟
بچه، شادابترين ميوه خوش زندگي است و عاليترين ثمره حياتي از بوستان انسانيت و معطرترين گل از گلستان بشريت است. زنهايي كه به جاي بچهداري و تكثير اين نوباوه ريحان آدمي، اين عمل سالم و نيكو را ترك ميكنند و به دنبال كارهاي خارج از منزل ميروند، چقدر از قافله تقدم و پيشرفت عقب افتادهاند!
آنها هر كاري بكنند و به هر مقام و شغلي دست بزنند و هرگونه هنر و فني را بياموزند، به طوري كه فرضاً سراسر اتاقشان را از تابلوهاي دكتري و مهندسي و ساير فنون زينت دهند و تا پايان عمرشان هم اگر تلاش كنند و حقاً و واقعاً نيتشان خوب باشد و درصدد خدمت به اجتماع بوده باشند، همه اينها بهقدر يك بچه زاييدن و شيردادن و آن را بزرگ كردن و تربيت نمودن و به جامعه تحويل دادن ارزش ندارد؛ به دو دليل: اول آنكه: اين خانمي كه سراسر اتاقش را از ديپلمها و ليسانسها و دكتراها پر كرده است و در هر مقام و پست كه شاغل شده است، صد برابر آن هم اگر فرضاً بر آن افزوده گردد، چنانچه به او بگويند تو حاضري اين فرزندت را بدهي و مقامات و گواهينامههايت محفوظ باشد؟! يا آنها را فداي اين فرزند ميكني؟! فوراً ميگويد فدا ميكنم! فرزند، براي من ارزشش بيشتر است.
پس اي خانمي كه به يك فرزند يا دو فرزند اكتفا كردهاي و خودت را سرگرم كارهاي ديگر نمودهاي! بدان كه آن فرزندهاي احتمالي كه در صورت فرض زاييدن به وجود ميآمدند و اينك نيامدهاند، همانند همين فرزند تو هستند. همه آنها را از دست دادهاي! و به فوز عظيم نرسيدهاي! و آن فرزندهاي لطيف و شيرين را فداي اين مشاغل و در حقيقت شواغل نمودهاي! اين به اعتراف خودت، خسراني است بزرگ و تهيدستي و فقري است سترگ و علت و رمز حل اين معما آن است كه فرزند داراي حيات و زندگي است و مشابه خود توست و بقا وجود توست! فلهذا هيچ چيز از اموال و تجارتها و صناعتها و مقامها، ارزش او را ندارند و نميتوانند داشته باشند، زيرا اصل حيات و زندگي تو، براي تو ارزشش از همه مقامها و تعينات و اندوختهها بيشتر است.
خدمات خود را تكثير كنيد
بچه زاييدن، تكثير مثل نمودن است. يعني زن، موجوداتي را مشابه خود، از پسر و دختر به وجود ميآورد. اگر زني شش اولاد زاييد، شش انسان مشابه خود را در خارج ايجاد كرده است و اگر 10 اولاد زاييد، 10 انسان مشابه خود را. تازه اگر اين اولاد دختر باشند، وگرنه اگر همه آنها يا بعضی از آنها پسر باشند، موجودات قويتر و نيرومندتري را در خارج به وجود آورده است.
اين اولاد در اثر زحمت مادر و تكميل رشد و تربيت، هر كدام به نوبه خود، انساني از جميع جهات مشابه مادر يا نيرومندتر و مؤثرتر از او هستند و در فعاليت و خدمت به جامعه مسلمين عيناً مانند مادرشان يا بهتر و فعالتر و مؤثرتر ميباشند.
اگر زني به جاي دخول و شركت در كارها و فنون و صنايع اجتماعي، بچه بزايد و بزرگ كند و تحويل اجتماع دهد، خدمات وجودي خود را در اعلاترين درجه، با ضريب تعداد فرزندان خود بالا برده است. اگر هشت فرزند زاييد، هشت برابر خدمات اجتماعي خود به جامعه خدمت نموده است و اگر بچهاي نزاييد و تربيت ننمود، درجات خدمت خود را با ضريب هشت پايين آورده و ساقط نموده است و در حقيقت اين چنين بانواني كه در اجتماع وارد ميشوند و خود را خادم و دلسوز مجتمع ميدانند، با اين ضريب، خود را از اجتماع دور كرده و از خدمت به آن شانه خالي كردهاند.
اينها همه به جاي خود محفوظ و در عين حال تحصيل كمالات معنوي و علوم الهي و تحصيل دانشهايي كه به درد بانوان ميخورد، از قبيل خانهداري، خياطي، غذاپزي، بهداشت و حفظالصحه، قابلگي و پزشكي زنان و فراگيري علوم تربيت فرزند و غيرها كه بسيار است، ابداً با بچهداري منافات ندارد، بلكه كمال ملايمت را نيز دارد.
گنجايش زمين براي همه تضمين شده است
ميگويند زمين گنجايش اين همه افراد را ندارد. اگر سيل نوزاد رو به جلو برود زمين از نوزاد پر ميشود. اُف لَكُمْ وَ لأوْهامكُمُ الْخاليَه وَ ءَآرائكُمُ الْباليَه وَ أهْوائكُمُ الْكاسدَه. خداوند در قرآن، گنجايش زمين را براي زندگان و دفن مردگان، تضمين فرموده است. شما دلتان براي خدا ميسوزد و ميخواهيد زمينش سنگين نشود و در حمل و دربرگيري مردگان و زندگان جا براي آن تنگ نگردد. ميفرمايد: «أَلَمْ نَجْعَل الأرْضَ كفَاتًا * أَحْيَاءً وَ أَمْواَتًا / آيا ما به زمين گنجايش فراگيري و حمل زندگان و مردگان را ندادهايم؟»
جمعيت كشور انگلستان قريب 56 ميليون نفر – در زمان انتشار كتاب - است و در كشور فرانسه قريب 55 ميليون و در كشور آلمان قريب 5/77 ميليون است و كشور ايران كه مساحتش به تنهايي برابر مساحت اين سه كشور است، چگونه اين قرعه بدبختي و عدم گنجايش براي اينجا افتاد كه اينك كه جمعيتش افزون شده است به قريب 50 ميليون بالغ گرديده است؟! با آنكه از جهت معدن و ذخاير تحتالارض و آمادگي زمينهاي زراعتي و دامداري، از مرغوبترين كشورهاي جهان است ولي آن كشورها كه نه معدن دارند و نه زراعت و خوراكشان سيب زميني است، قرعه به نام ايشان اصابت نكرده است؟! بلكه پيوسته قرعه موافق و قرعه حيات و سلامت و بهداشت به نامشان ميافتد. اين سري است پنهان و رمزي است غيرعيان كه گمان نميرود تا زماني كه زمام اختيار ما به دست كفار باشد، از حقيقت آن كسي مطلع گردد.
دولت تسهيلات ازدواج را فراهم كند
بر عهده حكومت اسلام است كه راه تزويج را به روي مردم باز كند و مشكلات دختر و پسر و زن و مرد را در اين امر از ميان بردارد تا با برنامههاي صحيح، دختران و پسران در ابتداي بلوغ بتوانند ازدواج كنند و اولاد بياورند و در عين حال به تحصيل علوم لازمه نيز بپردازند، به طوري كه ازدواج ابداً مانع پيشرفت و ترقي نباشد و داشتن اولاد يك امر طبيعي و معمولي و قابل سازش با صنعت و فن و حرفه و علم به شمار آيد.