ركود مطلق نفت را فراگرفته است. همهچيز در صنعت نفت به قراردادهاي نسل جديد وابسته شده و هيچ اراده جدي براي سرمايهگذاري وجود ندارد، هر چه هست ظاهر است و بس. متمركزسازي ساختار تصميمگيري از يكسو و عدمتمايل مديران براي اتخاذ تصميم از سوي ديگر، صنعت نفت را در راكدترين دوران حيات خود قرار داده است.
در دوران جنگ تحميلي نيز شاهد چنين ركودي نبوديم، گفتار درماني تنها راهكار مسئولان وزارت نفت براي خروج از وضعيت فعلي است. وزير نفت و مديران وي سرمايهگذاري در نفت را متوقف كردهاند و تنها به ارائه آرزوها مشغول هستند؛ مرتباً از نياز به نوسازي صنايع نفت، خطوط لوله، سرمايهگذاري در ميادين مشترك ميگويند و در كنارش، چند آمار جذاب و زيبا ارائه ميدهند تا اينگونه القا شود كه برنامه داريم، اگر بگذارند.
اين مديران در چند سال گذشته از جذابسازي قراردادهاي نفتي براي حضور در شركتهاي خارجي گفتند، كه اگر خارجيها بيايند رنسانسي بزرگ در نفت رخ خواهد داد و ميلياردها دلار براي كشور ثروت خلق ميشود. IPC قرار بود نقش مهمي در اينباره داشته باشد و حتي قول داده شد تا پايان سالجاري 10قرارداد بزرگ نفتي با اين مدل منعقد شود.
كسي هم كه از اين قراردادها سراغي ميگيرد، وزير نفت ميگويد تيمي جوان در حال راهبري مذاكرات بهطور موازي هستند. چنان عاقبت دنيا و آخرت به اين نسل از قراردادهاي جديد نفتي پيوند زده شده است كه فراموش كردهاند بهجز IPC راهكارهاي ديگر براي جذب سرمايهگذاري وجود دارد. مثال سادهاش امكان انتشار ۵هزار ميليارد تومان اوراق مشاركت بود كه وزارت نفت از آن براي ايجاد تحرك در نفت استفاده نكرد. از اين راهكار بهرهمند نشد، چون با خواسته تصميمسازان همراستا نبود.
از نظر مسئولان وزارت نفت، مدلهاي ديگر قراردادي نميتواند نفت را به اوج برساند و نسخه شفابخش نفت ايران، قراردادهاي جديدي است كه امتيازات بيشتري را براي طرفها ايجاد كرده است اما با وجود جذابيت اين قراردادها، هيچگام مثبتي براي جذب سرمايهگذاري برنداشته شده است بهجز هزينه 50ميليون دلاري توتال براي فاز ۱۱ پارسجنوبي.
ركود مطلق در بخش نفت را شخص وزير محترم هم ميداند، ما هم ميدانيم. اين دانستن با ندانستن توفير چنداني ندارد، وقتي كه براي ايجاد تحرك ولو كوچك قدمي برداشته نميشود. شركتهاي زيرمجموعه شركت ملي نفت بهشدت در تنگنا قرار دارند و پيمانكاران هم چارهاي جز اخراج كاركنان خود ندارند. حقوق و دستمزد بسياري از شركتها هم كه ماههاست پرداخت نشده و تجمعات اعتراضي در تاريخ صنعت نفت ركورددار شده است. لابد از نظر وزارت نفت مقصر اين ناكارآمدي هم دولت گذشته است!
در چنين شرايطي كه عدم سرمايهگذاري نفت را دچار عقبماندگي كرده است، وزير نفت به مباحث حاشيهاي مانند تعداد نيروي انساني مانور ميدهد تا نارضايتيهاي داخل نفت هم به اوج خود برسد كه خود موجب ايجاد يأس و نااميدي در ميان كاركنان است. اين نااميدي داخلي با عدم سرمايهگذاري و انفعال كامل وزارت نفت وقتي جمع شود، چه خروجي خواهد داشت؟ آيا فروپاشي از داخل شكل نميگيرد؟
كساني كه با تفكر حاكم بر وزارت نفت آشنا هستند، ميدانند چه اتفاقاتي در شرف انجام است و نهايت اين عدم تصميمگيريها و انفعال به ضرر چه كسي خواهد بود. بيپرده بگوييم وزارت نفت كه قرار بود نقش اصلي را در اشتغالزايي و خلق ثروت داشته باشد، بار خود را روي زمين گذاشته و به استراحت مشغول است؛ استراحتي كه كشور را براي هميشه تعطيل ميكند و مسئولان زماني متوجه اين انفعال خواهند شد كه كار از كار گذشته است.
در اينباره بيشتر خواهيم نوشت.