با روشن شدن ابعادي از پرونده جاسوسي در پوشش فعاليت زيست محيطي بار ديگر موضوع « نفوذ» و ضرورت توجه به آن آشكار ميشود. اين بار نفوذ با پوششي علمي آكادميك و در قالب يك فعاليت اجتماعي رخ نمود و چه بسا مشابه اين سناريو در بخشهاي ديگر نيز در حال طرحريزي يا اجرا باشد. نخستين لازمه مصونسازي كشور در برابر اين راهبرد، شناخت دقيق از مختصات و ويژگيهاي آن است. از اين رو تلاش ميشود در اين نوشتار به طور اجمال اين مختصات مورد اشاره قرار گيرد:
۱- پوشش فعاليت علمي: در اين حوزه از نفوذ فعاليتهاي علمي آموزشي و پژوهشي و تعاملات ناشي از آن به عنوان پوشش فريبنده استفاده ميشود. برگزاري برخي كنفرانسهاي به ظاهر علمي، پيشنهاد پروژههاي مشترك علمي به نخبگان و تعاملات ميان محافل دانشگاهي برخي تاكتيكهاي فريب هستند كه در قالب آنها نفوذگر اقدام به جمعآوري دادههاي مورد نياز خود از محيط مورد نفوذ يا محيطهاي نزديك به آن يا جذب نخبگان حريف براي اقدامات بعدي خود ميكند.
۲- هدفگيري نخبگان علمي و دانشگاهي: مخاطب اصلي نفوذ نخبگاني هستند كه در حوزههاي دانشي و پژوهشي فعاليت ميكنند. طبعاً نفوذگر نيز براي رعايت ظاهر امر همين پوشش را رعايت و عناصر خود را در همين كسوت به سوژهها نزديك ميكند. تصور اينكه فردي كه سابقه علمي ندارد، بتواند اين پروژه را راهبري و يا اجرا كند، كاملاً ساده انگارانه است. پس به صرف علمي و ظاهر دانشورانه يك فرد نميتوان او را ساده و بي آلايش تصور كرد.
۳- سوءاستفاده از غفلتها يا بياطلاعيها: نفوذگر در بيشتر موارد از غفلت يا كماطلاعي عناصر مخاطب استفاده و هدف خود را اجرايي ميكند. اعتماد بر اساس ظاهر، سهلانديشي در فهم نفوذ، عدم بررسي دقيق سوابق و نزديكان فرد، راه را براي نفوذ باز ميكند. بارها اين جمله نياكانمان را شنيدهايم كه«از آن بترس كه سر به تو دارد». با اين حال وقتي خبر جاسوسي يك چهره موجه شنيده ميشود، عدهاي ميپرسند «ما از نزديك او را ديده بوديم رفتار و كردارش پسنديده بود! چگونه ممكن است او جاسوس باشد؟» گويا اين دسته انتظار دارند عنصر نفوذي با تابلوي آشكار فرياد بزند من قصد نفوذ دارم! مورد عجيبتر آن است كه برخي كه اتفاقاً خود سابقه امنيتي دارند، با اين استدلال كه مثلاً «جامعهشناس دين كه جاسوس نميشود» سعي در پاك كردن صورت مسئله دارند. از اين نكته كه شايد اينان نگران انتشار عكسهاي مشتركشان با جاسوس مذكور هستند هم كه بگذريم، به هر حال بايد از اين دسته پرسيد مگر تحصيل و تحقيق كردن در رشته دانشگاهي خاص فرد را به مقام «عصمت» ميرساند كه به او چشمبسته اعتماد كنيم؟
۴- سوءاستفاده از عنوان فريبنده «بازگشت نخبگان» : براي كشورهايي كه دچار پديده موسوم به فرار مغزها هستند، ايدههايي براي بازگشت مغزها بسيار جذاب هستند. اما آنچه معمولاً مورد غفلت واقع ميشود اولاً مسير صحيح بازگشت و ثانياً جانشاني درست نخبگاني است كه باز ميگردند. وقتي افرادي كه تابعيت مضاعف كشورهاي غربي را كسب كردهاند، در پستهاي مديريتي و گاه حاكميتي به كارگيري ميشوند، بايد زنگ خطر نفوذ را به صدا درآورد. انتصاب چنين افرادي با شايستهسالاري و رعايت منافع ملي در تضاد است. گاه از گوشه و كنار شنيده ميشود ايدههايي براي به كارگيري تعداد وسيعي از افراد چند تابعيتي ساكن خارج در مشاغل حساس دولتي با پوشش ظاهري «بازگشت نخبگان» وجود دارد كه اكنون خطرناك بودن چنين طرحهايي ثابت شده است.
۵- ظاهر اجتماعي نفوذ: جريان نفوذگر به خوبي ميداند كه اگر با تابلوي سياسي وارد صحنه شود فوراً شناسايي و مهار خواهد شد. از اين رو خود را در پشت فعاليتهاي اجتماعي و عام المنفعه پنهان و اتفاقاً از اين راه كسب محبوبيت و اعتبارزايي ميكند. به همين دليل است كه فردي همچون سيدامامي ميتواند سالهاي متمادي در دانشگاهي همچون دانشگاه امام صادق (ع) دوام يابد و اتفاقاً همين عنوان هيئت علمي چنين دانشگاهي براي دور كردن ذهن نهادهاي صيانتي كاربرد دارد. واضح است كه پوشش اقدامات علمي، زيست محيطي، خيريه و انساني براي نفوذ و يا جمع آوري اطلاعات بسيار كارآمدتر از فعاليت سياسي و اپوزيسيوني است. مع الأسف بايد گفت جامعه علمي ما عمدتاً با ابعاد ضدامنيتي پروژه نفوذ آشنا نيست و همين امر همواركننده راه جريان نفوذگر است. اكنون بيش از هميشه ضروري است ابعاد دقيق و وسيع اين پروژه خطرناك و پيامدهاي آن براي نخبگان علمي و دانشگاهي كشور تبيين شود تا مصونيت لازم در برابر جريانات و عناصر نفوذي فراهم آيد.