چرا تماشاي به وقت شام اهميت دارد، آخرين ساخته ابراهيم حاتميكيا از جهات متعددي فيلم مهمي محسوب ميشود و آن را ميتوان در زمره آثار آخرالزماني سينماي جهان قلمداد كرد. تنها كشوري كه طي چند دهه اخير انبوهي از فيلمهاي آخرالزماني را توليد و روانه بازار سينماي جهان كرده امريكاست. هزينه و تمركزي كه هاليوود بر اين جنس از مضامين صرف كرده نشان ميدهد اين موضوعات در افق و راهبرد اين كارخانه عظيم هنري و فرهنگي غرب حرف اول را ميزند. ريشه اين گرايش را بايد در استراتژي ايالات متحده و آرمانگرايي اين كشور جستوجو كرد.
هر قدر زمان به جلو ميرود هاليوود و كاخ سفيد بيشتر در موازات هم قرار ميگيرند اما در مقابل سينماي ايران با وجود رقم خوردن رخدادي به عظمت انقلاب اسلامي هرگز اجازه آرمانگرايي به خود نداده است. در قانوني نانوشته قهرمان از آن سلب شده، رؤياپردازي در آن ممنوع و اكشن و تحرك حريم ممنوعه آن تعريف شده است.
در ميان اين همه ممنوعيت نانوشته مدلي براي فيلمسازان ايراني ديكته شده كه در آن خمودي، سياهي، نااميدي، غفلت و تباهي ترجيع بند اصلي باشد و البته ضمانت شده كه براي چنين روندي سنگ تمام گذاشته شود. اين اصل حقنه شده كه دليلي ندارد فيلم در سينما بفروشد و مردم از آن استقبال كنند.
معيار ارزشمند بودن جايي آن سوي مرزها و در جشنوارهها رقم ميخورد. در واقع اين جشنوارهها هستند كه معيار ارزشمندي سينماي ايران را تعيين ميكنند. براي مردم در داخل هم ميتوان كمديهاي نازل، ضدفرهنگي و كم مايه ساخت و با پايين آوردن ذائقه مخاطب بازار رو به ورشكستگي سينما را گرم نگه داشت. در واقع نسخه سينماي ايران با اين دو مدل سالهاست كار ميكند و در حال تثبيت شدن است و فيلمسازان ايراني اغلب در قالب همين سيستمي كه به طور خودكار عمل ميكند به كار مشغولند.
طغيان قهرمان
در چنين وضعيتي ابراهيم حاتميكيا برخلاف اين قاعده شوم و اين نقشه ناميمون و اين ساختار ديكته شده نامقدس و اين رودخانه شور يك تنه طغيان كرده است. او تنها در وسط اين ميدان قيام كرده و راهي را ميرود كه در آن با نگاههاي غيض آلود يك جماعت متعصب روبهرو است؛ جماعتي كه به او به چشم يك طغيانگر غيرخودي مينگرند. اكشن، قهرمان، پروداكشن و عظمت اصلي و واقعي سينما محدوده قرمزي است كه او مانند يك قهرمان پا به ميدان آزمون آن گذاشته و پيش ميراند. اين جرم كمي نيست. اگر نتوانند او را متوقف كنند لاجرم بايد روند حركتش را كند كنند. آنقدر سنگ بزنند و سنگ اندازي كنند تا از رفتن منصرف شود. حالا كه ديگر تعريف و تمجيدها و خط دادنهاي ژورناليستي جواب نميدهد به سياق اقوام پيامبركش تاريخ مسخرهاش كنند تا نااميد و سرخورده پارچه سفيد را بالا بگيرد و از ادامه مسير صرف نظر كند.
نخبهكشي سينمايي
اما حقيقت آن است كه هر قدر غضبآلودتر حمله ميكنند حاتميكيا سرسختتر ميشود. هر قدر بيشتر سنگ ميزنند او مقاومتر نشان ميدهد. هر قدر بيشتر زخم زبان ميزنند و بيشتر مسخره ميكنند او را مصممتر و آبديدهتر مييابند. نخبهكشي سياستي است كه به اندازه تاريخ بشر وسعت، دامنه و سابقه دارد.
حاتميكيا با فيلم «چ» دست روي چالشيترين مفاهيم سالهاي اخير عرصه سياست گذاشت؛ مبارزه و مذاكره، جنگ و صلح، امام و امت، مقاومت و سازش، آنهم در بحبوحه و كوران تضارب اين دو انديشه در صحنه اجتماعي و سياسي كشور. او در دومين اثر از سهگانه سينمايياش درباره شهداي هسته اي، ترور دانشمندان و نخبگان و مردان حقيقي انقلاب اسلامي مرثيه سرود و حالا در به «وقت شام» سراغ مقابله آخرالزماني مدافعان وطن با تكفيريهاي امريكايي رفته است.
او فيلم به فيلم تكنيكهاي سينماي ايران را ارتقا داده و به تجربههايي تازه دست زده كه در سينماي ايران جسارت و البته توانمندي زيادي ميخواهد؛ تجربهاندوزيهايي كه خيلي از مدعيان حتي جرئت نزديك شدن به آن را ندارند. در به وقت شام او براي اولين بار صحنههاي اكشني خلق كرده كه حيرتانگيزند و هر ناظر منصفي را به تحسين وا ميدارند.
آنچه از دل برميآيد
حاتميكيا در اين برهه از تاريخ ايران صداي مجاهدان و مدافعاني شده كه در هياهو و سروصداي شيطاني جبهه باطل مجال ظهور شايسته نمييابند.
موضوع فيلم او درباره پديدهاي شوم است كه طي سالهاي اخير موجوديت و تماميت ارضي را در پشت مرزهاي كشور با چالشي جدي روبهرو كرده است؛ چالشي كه اگر در مقابل آن هوشمندانه و مقتدرانه عمل نميشد، فرجامي تلخ و بيبازگشت را رقم ميزد. به وقت شام روايت دليري، مظلوميت و شهامت در برابر دنائت و نانجيبي و فرومايگي است.
حاتميكيا نزاع جانانه دو جبهه را به خوبي تصوير كرده است اما آنچه فيلم او را براي عدهاي خطرناك ميكند، اعتماد به نفسي است كه از مجراي تماشاي آن ميتواند به مخاطب سينما منتقل شود. چه از اين حيث كه فيلم به لحاظ مؤلفههاي بهروز سينما اثري پيشرو و قابل اعتنا تلقي ميشود و چه از اين حيث كه مخاطب را درباره ماهيت اصلي تفكرات تكفيري و شباهت اين تفكرات با لوازم و عناصر مدرنيته به فكر فرو برده و به نوعي افشاگر پشت پردههايي است كه در فضاي غبارآلود جامعه روشنگرانه عمل ميكند. حاتميكيا جزو معدود فيلمسازاني است كه با دلش فيلم ميسازد و آنچه از دل برآيد لاجرم بر دل مينشيند.
سابقه 30ساله فيلمسازي حاتمیکیا نشان ميدهد او در برقراري ارتباط با مخاطب عام همواره موفق عمل كرده است. آثار او همواره از حد نصاب قابل قبولي در گيشه برخوردار بودهاند. او يكي از دشمنان اصلي سينماي مخاطب خاص و آن گرايشي است كه تماشاگر عام را تحقير ميكند.
احترام به مخاطب يكي از حلقههاي مفقوده سينماي ايران است كه حاتميكيا در آثارش آن را ناديده نميگيرد. همه اين توانمنديهاي سينمايي رو به رشد را كه در كنار روحيه انقلابي و جهادگونه و شور و غليان دروني او بگذاريم، انرژي آزادشدهاي خلق ميشود كه در جامعه تأثير خود را بر جاي ميگذارد؛ آخرين ساخته ابراهيم حاتميكيا باعث ميشود مردم در ايام نوروز ساعتهايشان را دقيقاً به وقت شام كوك كنند.