سهيل نوري
مهمترين ويژگي مصرف در عصر مدرنيته متأخر، آن است كه از جنبه رفع احتياج، به سمت مصرفِ فراغتي، يعني مصرف براي پُركردن اوقات فراغت، تغيير جهت داده است. به تعبير ديگر، امروزه بخش كمتري از درآمد خانواده، به مصرف امور ضروري ميرسد و مصرف، خود به يك لذت و ابزاري براي كسب هويت و تشخص اجتماعي تبديل شدهاست.
خريدهاي پيشبيني نشده
امروزه، بخش زيادي از درآمد خانواده ايراني، صرف خريدهاي پيشبينينشده ميشود. گسترش مراكز خريد در شهرها و استقبال گسترده خانوادهها از آنها و آمار اقلام خريداريشده از اين مراكز، تأييدي بر افزايش خريدهاي تصادفي است. از طرفي، آمارها نشان ميدهد بخش مهمي از ساعات فراغت اعضاي خانواده، صرف پرسهزني در خيابانها و پاساژگرديها ميشود. بسياري از پاساژگردها، اصلاً قصد خريد ندارند و به شكل تفريحي، مغازهها را ورانداز و اجناس را زير و رو ميكنند؛ گر چه در اين ميان، اجناسي را هم خريداري ميكنند. مرزهاي سنتي طبقاتي، در پاساژگرديها ناديده گرفته ميشود و تعداد قابل توجهي از اين افراد را، ساكنان جنوب شهر و طبقههاي غيرمرفه تشكيل ميدهند كه بدون قصد خريد به پرسهزني ميپردازند. براي آنان، پرسهزني زمينهاي براي ملاقات با ديگران، خواستهشدن، سپريكردن اوقات فراغت با دوستان و خويشان و نوعي ورزش است.
اگر در گذشته خانواده هنگام انتخاب يك كالا، تأكيد بسياري بر دوام آن داشت و تمايلي براي هدردادن سرمايه اقتصادي خود براي خريد كالاهاي كمدوام نداشت، هماكنون در خريد اشياي مصرفي مانند كيف و كفش و لباس، كمتر به اين ارزش پايبند است؛ بلكه تعويضپذيري اشياي مصرفي در فواصل زماني كوتاهتر، به يك پيشفرض در هنگام خريد، تبديل شده و افراد علاقهاي به نگهداري پوشاك يا برخي اقلام مصرفي ديگر در مدتي بيش از چند ماه، از خود نشان نميدهند. بازار خريد كالاهاي صوتي و تصويري و تلفن همراه نيز نشان ميدهد كه خريد مدلهاي جديد اين كالاها، تابعِ از كار افتادن اجناس فعلي نيست و خانواده، براي نو به نو شدن هزينه ميكند؛ در اينجا، خريدهاي پي در پي، نوع كالاهاي خريداري شده و كيفيت خريد، خود نوعي ابراز هويت اجتماعي و عاملي تمايزبخش است.
روشن است كه كالاهاي مصرفي ارزشهاي مصرفي را به دنبال خواهد داشت. در اين فضاست كه ثروت به مثابه يك ارزش برتر مطرح ميشود. در كشور ما احساس فقر و نيازآفريني (نيازهاي كاذب) عامل مهمي است كه به ارزش شدن ثروت كمك رسانده است. نمايش ثروت به موازات اين امر به يك رفتار بدل شده است.
مصرف فراغتي غذا
مصرف غذايي خانواده نيز در چند دهة اخير، تحولات اساسي داشته است. در كنار اين موضوع، بايد به تغيير در مناسك غذايي نيز اشارهكرد. در گذشته، سفره محل ملاقات اعضاي خانواده بود و اصرار ميشد تا تمام فرزندان، در كنار والدين، وعدههاي غذايي خود را صرفكنند و علايق مشترك خانواده، تفوق والدين، روحيه جمعگرايي، احساس عاطفه و خاطره جمعي، در سفره متجلي ميشد. امروزه، اقتضائات محيط كار و روند فردگرايي، احتمال كمتري براي همسفرگي تمام اعضا فراهم ميكند. روند گسترش سالنهاي غذاخوري و غذاهاي آماده، هم نتيجه تغيير ذائقه غذايي خانواده ايراني است و هم مؤثر بر اين روند. در عين حال، برخي خانوادهها با حضور در سالنهاي غذاخوري، تمايل خود را به سپريكردن ساعات فراغت در جمع خانوادگي، در فضايي جديد، نشان ميدهند.
ايجاد سفرهخانههاي سنتي در برخي سالنها، گر چه در يك نگاه، به معناي علاقهمندي برخي خانوادهها به پاسداشت سنتهاي ايراني و يادآوري خاطرات شيرين گذشته است، از زاويه ديگر، نمايانگر بيرون رفتنِ قطعي اين سبك غذايي و اين سبك سفرهنشيني از برنامه متداول اين گروه از خانوادههاست. تغيير الگوي سبك غذايي، موجب تغيير الگوي بيماريها شده است. در گذشته عامل بيشتر بيماريها، عفونت بود و هماكنون بيماريهاي قلبي، سرطان، سكته مغزي و ديابت، شايعترند كه اين امر، مربوط به الگوي غذايي نامناسب و عدم تحرك جسمي است.
مصرف و تصوير از بدن
اعضاي خانواده، چه تصويري از بدن دارند و براي مديريت آن، چه اقداماتي انجام ميدهند؟ اقداماتي كه اعضاي خانواده براي تناسب اندام، زيبايي و جلوه بدن انجام ميدهند، در نگاه نخست، موضوعي فردي و غيرخانوادگي به حساب ميآيد اما واردشدن هزينه اين اقدامات به سبد اقتصادي خانواده، ميتواند نشانگر اين واقعيت باشد كه هزينهكرد براي اين امور، در جمع خانوادگي به تفاهم ميرسد.
آمار جراحيهاي زيبايي در ايران بالا است. مصرف مواد آرايشي و بهداشتي و مكملهاي ورزشي نيز در حدود يك ميليارد دلار در سال است! استفاده از اين اقلام، رفتهرفته از انحصار زنان خارج ميشود و مردان نيز به استفاده از برخي اقلام آرايشي، رو ميآورند. مصرف زيورآلات طلا نيز در ايران در مقايسه با كشورهاي ديگر قابل توجه است. به اين موضوع، بايد وضعيت خاص پوشش و مدگرايي در ايران را نيز افزود تا پازلهاي اصلي بحث از مديريت بدن شود. اين امور در كشور ما، بخشي از روند كسب هويت و موضوعي براي رقابت، به ويژه در ميان زنان و دختران است؛ به عبارت ديگر، وضعيت پوشش و آرايش زنان، بيش از آنكه داراي دلالتهاي جنسي به معناي جلب توجه جنسي مردان باشد، نوعي رقابت زنانه براي كسب هويت و پِرِستيژ اجتماعي است و خانواده با انتخاب نوع پوشش، سرمايه اجتماعي خود را در پيوند با ديگران، افزايش ميدهد و مقبوليت اجتماعي كسب ميكند.
پُراهميت شدن موضوع بدن و كسب هويت با سبكهاي مختلفِ ناظر به بدن، ممكن است توسط بيگانگان مديريت شود اما به اين معنا نيست كه كنشگران، به اين موضوع التفات دارند و آن را با ارادهاي سياسي برميگزينند. البته، انتخاب پوشش توسط زنان و مردان، گاه ميتواند نمايانگر هويت مقاومت در برابر شكل مقبول پوششي باشد كه از تربيونهاي رسمي نظام، ترويج ميشود. در اينجا، افراد و اعضاي خانواده، با انتخاب پوششهاي متفاوت، آزادي انتخاب خود و كنار زدن قرائتهاي رسمي را اعلام ميكنند. اين مقاومت نيز نبايد در قالبهاي سياسي، به معناي مخالفت با نظام، تلقي شود بلكه منظور، مقاومت فرهنگي در برابر تسلطيافتنِ يك قرائت رسمي فرهنگي است و به تعبير ديگر، سازِ مخالف زدن، نوعي خودنمايي محسوب ميشود.
توجه به نكته فوق از دو جهت مهم است: اول، نشان ميدهد كه گريز از حجاب شرعي، نه ضرورتاً به معناي عدم اعتقاد به حجاب است و نه از سرِ ناسازگاري با دين انجام ميشود بلكه به دليل آنكه پوششهاي خاص، گونهاي مد و ابزار كسب پِرِستيژ است، مقبوليت مييابد به گونهاي كه اگر حجاب هم چنين خاصيتي داشت، انتخاب ميشد. از اين رو، ديدن زنان با پوششهاي نامناسب در اتوبوسها و قطارهاي شهري كه مشغول خواندن اذكار، ادعيه و قرآن هستند يا در ايستگاههاي بين راهي به اقامه نماز ميپردازند، بسيار رايج است. دوم، اين نكته را گوشزد ميكند كه نظام اسلامي، در ترويج حجاب نبايد از روشهاي كليشهاي كه انگيزههاي مقاومت را دامن ميزند، استفادهكند؛ بلكه بايد روشهاي غيرمستقيم و زبان هنر را بهكار گيرد و با حمايتهاي پشت صحنه، گروههاي مردمي را در اين مهم، فعال كند.