به گزارش خبرنگار ما، بيست و چهارم مهرسال 89، مأموران پليس ورامين از قتل مرد جواني به نام اژدر باخبر و راهي محل شدند. شواهد نشان ميداد آن مرد در جريان درگيري با يكي از دوستانش به قتل رسيده است. با انتقال جسد به پزشكي قانوني، مأموران دوست مقتول به نام ايرج را كه در محل حاضر بود، بازداشت كردند. ايرج در بازجوييها گفت: «من و اژدر به خاطر اختلاف حسابي كه با هم داشتم درگير شديم كه يكي از دوستانم به نام هادي تبعه افغان براي ميانجيگري وارد درگيري شد، اما مقتول به او حمله كرد. به همين خاطر هادي دست به چاقو شد و چند ضربه به مقتول زد.»
بعد از اين توضيحات هادي 20ساله شناسايي و به پليس آگاهي منتقل شد. پسر افغان با اقرار به جرمش در خصوص انگيزهاش گفت: «مقتول ناسزا گفت و حمله كرد به همين دليل خواستم از خودم دفاع كنم.» متهم در توضيح به مأموران گفت: «من و ايرج همكار و به شغل بنايي مشغول بودیم. روز حادثه در حال برگشت به خانه او را ديدم كه با دوستش درگير بود. هر چه تلاش كردم ايرج را كنار بكشم، نشد به همين دليل مجبور شدم وارد درگيري شوم تا آنها را از هم جدا كنم كه ناگهان مقتول شروع كرد به فحش و ناسزا گفتن. بعد از آن با چاقويي كه در دست داشت به سمت من حمله كرد. در آن شرايط چارهاي جز دفاع نداشتم به همين دليل چاقو را گرفتم و چند ضربه به او زدم. باور كنيد قصد دفاع داشتم و فكر نميكردم ضربهها كاري باشد و باعث مرگ مقتول شود.»
با اقرارهاي متهم، پرونده كامل و به شعبه دوم دادگاه كيفري يك استان تهران فرستاده شد. در اولين جلسه رسيدگي به پرونده اوليايدم درخواست قصاص كردند. هيئت قضايي بعد از شور متهم را به قصاص محكوم كرد. اين حكم به ديوان عالي كشور فرستاده شد و از سوي يكي از شعبات ديوان تأييد شد. در حاليكه حكم صادره در آستانه اجرا قرار داشت خبر رسيد كه پدر و دو برادر متهم در حفاري چاه فوت كردهاند. بعد از اين حادثه متهم به عنوان تنها سرپرست خانواده توانست با پرداخت 150 ميليون تومان ديه رضايت اوليايدم را جلب كند.
به اين ترتيب پرونده اين بار از جنبه عمومي جرم روي ميز هيئت قضايي همان شعبه به رياست قاضي زالي قرار گرفت. متهم در اين جلسه در حاليكه به شدت پشيمان بود در جايگاه ايستاد و در آخرين دفاعش گفت: «باور كنند قصد قتل نداشتم و روز حادثه براي ميانجيگري وارد درگيري شدم.» او در ادامه گفت: «بعد از فوت مادرم، پدرم با زني ايراني ازدواج كرد و او در اين سالها مثل مادري مهربان ما را بزرگ كرد. وقتي حكم قصاصم تأييد شد او خيلي تلاش كرد تا رضايت اوليايدم را جلب كند تا اينكه پدرم و دو برادر 20 و 26سالهام در حفاري چاه يكي از منازل بر اثر حادثه گاز گرفتگي فوت كردند. صاحبكار پدرم 150ميليون تومان ديه داد و نامادريام با همان مبلغ توانست رضايت اولياي دم را جلب كند. حالا از هيئت قضايي ميخواهم هرچه زودتر مرا آزاد كنند تا به عنوان تنها سرپرست خانواده زحمات نامادريام را جبران كنم.»
بعد از دفاع متهم، نامادري او در حاليكه اشك ميريخت اعلاميه شوهر و دو پسرانش را به رياست دادگاه نشان داد و گفت: «هادي زندان بود و بعد از فوت اين سه نفر خيلي تنها شدم. من از شوهر اولم سه فرزند داشتم كه همه آنها ازدواج كردند. وقتي با پدر هادي ازدواج كردم ديگر آنها را خيلي نميبينم به همين دليل الان يكسال است كه در يكي از روستاهاي دورافتاده ورامين با همسر عقد كرده يكي از پسرانم كه فوت كردهاست تنها زندگي ميكنم و كسي حالي از ما نميپرسد.»
در پايان هيئت قضايي وارد شور شد.