فعاليتهاي رسانهاي داعش از آدمكشهاي اين گروه خطرناك تر، سرسختتر و البته براي گروه مربوطه مفيدتر بود. داعش به خوبي ميدانست از اداره امور گروه خود تا موفقيت نظامي نياز به رسانه دارد. در نتيجه به وسيله رسانه توانست با كمترين هزينه اي، هم ارتباطات درون سازماني را تأمين كند، هم به حركت خود سرعت بخشد. در بهره بردن از رسانه بود كه داعش از سراسر جهان نيرو جذب كرد. اين به معناي انتقال منابع مالي، سلاح، نيرو و فناوري به گروه داعش هم بود.
اما چگونه ميتواند گروهي به چنين قدرتي دست يابد. گروههاي وهابي مانند داعش و النصره كه ويژگيهاي ملي ندارند، اساس خود را در يك ايده، پايهريزي كرده بودند و آن تنها و تنها وهابيت بود اما اين گروهها دو ركن براي موفقيت هم داشتند؛ استخدام جنايتكار نظامي از كشورهاي ديگر و به خدمت گرفتن متخصصان رسانه.
فعاليتهاي رسانهاي اين گروهها به حدي قوي بود كه انسان را به ياد جمله «يوزف گوبلز» وزير فرهنگ آلمان نازي ميانداخت؛ «خبرهاي ما بايد زودتر از سربازان ما سرزمين دشمن را تسخير كنند» و اين جمله يك معناي بسيار آشنا دارد؛ وحشت از حمله ما بايد دل نيروهاي مدافع را خالي و با تخريب روحيه، زمينه را براي پذيرش بدون مقاومت نيروهاي اشغالگر فراهم كند؛ دقيقاً آن روندي كه در اشغال شهرهاي انبار و موصل عراق و حتي تك تك شهرهاي ديرالزور و حمص سوريه شاهد بوديم.
آنچه عجيبتر مينمود اين بود كه داعش، النصره و ساير گروههاي وهابي به سلاحهاي موجود در پايگاهها و شهرها دست مييافتند و جنگ را با همان سلاحها ادامه ميدادند؛ سلاح هايي كه اگر اراده در ميان مردم عراق و سوريه وجود داشت، ميتوانست براي ماهها مقاومت در برابر سلاخي شدن مردان و بردگي زنانشان كافي باشد چنانكه در ديرالزور، حسكه، كفريا و فوعه شاهد بوديم.
شايد باورش سخت باشد اما خبرگزاري «اعماق» و مجله «دابق» متعلق به داعش بسيار حرفهاي و سريع فضاي فكري مناطق پيرامون درگيري را تسخير ميكرد و جالبتر اينكه داعش در عراق و سوريه نابود شد اما رسانه هايش همچنان هست و قبل از كادرهاي نظامي به افغانستان رفته است.
در ابتداي پيدايش داعش هم شاهد فداكاري مدافعان حرم بوديم، اما زماني وضعيت جنگ در كل منطقه تغيير كرد كه رمز موفقيت داعش و گروههاي وهابي مشابه كشف شد و آن سلاح رسانه بود. اين بار به مدد فداكاري خبرنگاران و تصويربرداران شبكههاي پرستيوي و العالم جنگ رواني عليه داعش به كار گرفته شد.
ديگر ميدان نبرد قبل از آنكه صحنه غرش تانكها و صفير گلوله آتشبارها باشد عرصهاي شد براي برنامههاي رسانهاي كه خبرنگاران خبره و شجاعي را ميطلبيد تا قبل از حضور سربازان، شكست تروريستها را پايهريزي كنند.
«حسين مرتضي» در سوريه و خانم «الطاف احمد» در نبردهاي تن به تن موصل عراق، علاوه بر حضور در خط مقدم، يك رشته جنگ رواني عليه وحشت افكنهاي وهابي را نيز پايهريزي كردند؛ جريانسازيهايي كه براي تقويت روحيه نيروهاي خودي و متزلزل ساختن اراده وهابيان بود.
خبرنگاران پرستيوي و العالم با حضور در خط مقدم و مناطق خطرناك جنگ، نقاط ضعف اين گروهها را هم براي مردم و هم براي مدافعان آشكار ساختند و اين تقويت اراده نظاميان از يك طرف و جهاني كردن اهميت لزوم مبارزه جدي با وهابيت در جهان، ورق را در ژئوپلتيك منطقه عوض كرد تا با فداكاري مدافعان حرم و پشتيباني رسانهاي اين شبكهها و اندك رسانههاي همسو با خط آنها، شاهد آزادي شهرها و بازگشت برخي آوارگان باشيم.