از زماني كه مردم از روغنهاي گياهي و حيواني به صورت طبيعي استفاده ميكردند، سالها ميگذرد. چه اتفاقي افتاد كه نگرش عامه مردم تغيير كرد و به سمت استفاده از روغنهاي نباتي كارخانهاي گرايش يافتند؟ اگرچه مدتها نسبت به مصرف اين پديده جديد مقاومت نشان دادند، اما نوع مصرف خود را تغيير داده و تا به امروز اين مسئله ادامه پيدا كرده است. با وجود اينكه محققان به اين نتيجه رسيدهاند كه مصرف روغنهاي طبيعي و حيواني سالمتر است، اما تأثيري در نوع مصرف ايجاد نشده و همچنان كارخانهها با انواع، اقسام و اشكال مختلف روغنها را به بازار عرضه كرده و تقاضاي مردم را پاسخگو هستند. تغيير نگرش و انديشه عامه مردم نسبت به توليد، تهيه، خريد و مصرف يك كالا آن هم از نوع ايراني زماني موفق خواهد بود كه اعتماد و رضايت مشتريان جلب شود و زيرساختهاي متعددي در اين امر دخيل هستند.
بازار موفق رقابت توليدات مختلف از يك نوع كالا به عوامل متعددي بستگي دارد، اولاً تبليغات گستردهاي كه در جهت ايجاد جاذبه براي مصرف صورت ميگيرد، در تغيير نگرش افراد و ايجاد جاذبه و نياز براي مصرف بسيار تأثيرگذار است. شركتهاي تبليغاتي سواي كيفيت، كميت و دوام آن كالا چنان تأثيرگذارانه احساس نياز به مصرف را ايجاد ميكنند كه مشتريان بلافاصله با ديدن آن كالا در انتخاب و تصميمگيري شك نميكنند و حتي ممكن است بدون احساس نياز به خريد آن اقدام كنند.
اين شركتها به نيازهاي مردم آگاه هستند و ميدانند چگونه حساسيتها را تبديل به احتياج كنند و تحريكات لازم را وارد آورند تا واكنش موردنظر خود را دريافت كنند. اين شركتها معمولاً نياز و احتياج را بارزتر ميكنند و جذابيت كالاي خود را در جهت پاسخگويي به آن كامل نشان ميدهند.
در اين رقابتها چه در عرصه واردات و چه توليدات داخلي آنهايي موفقتر هستند كه بازار را به دست بگيرند و قادر باشند ارتباط بهتري با مشتري برقرار كرده و سطح نيازمندي و حساسيت او را درك و احتياج وي را راحتتر و تأثيرگذارتر رفع كنند. يكي از رموز موفقيت در بازار تجارت جلب اعتماد مشتريان و استفادهكنندگان است تقاضاي مصرف از يك توليد داخلي زماني افزايش مييابد كه رضايت مشتريان نسبت به دوام و به صرفه بودن و كيفيت كالاي عرضه شده جلب شود. اگر توليدكننده يك برنامهريزي درازمدت داشته باشد، متوجه ميشود كه خريدار را ميتواند براي بارها خريد و نگهداشت او در تقاضايش براي خريد حفظ كند و يك مشتري راضي ميتواند خود يك عامل تبليغاتي مؤثر در بين افراد جامعه باشد. در حالي كه اگر توليدكننده تصور كند كالايش را صرفاً براي فروش عرضه كند و به نگهداشت خريدارش فكر نكند، به زودي بازار را از دست خواهد داد. سومين نكته در موفقيت توليدات ملي اين است كه توليدكنندگان بايد به ميزان تغيير نيازها و احتياجات مردم توجه كنند و اين اتفاق نميافتد، جز اينكه سطح آگاهي اجتماعي توليدكنندگان همراه با نوآوري و نيازسنجي از جامعه صورت گيرد؛ چراكه تكنولوژي بهطور روزافزون در حال تغيير و ايجاد نيازها و احتياجات گوناگون است و توليدكنندگاني موفق هستند كه به اين سطح آگاهي و انعطاف در نيازسنجي جامعه هدف رسيده باشند. چهارمين موضوع، توجه به بازار تقاضاي جامعه نسبت به سطح اقتصادي مصرفكنندگان و ميزان اعتمادي كه خريداران ميتوانند به كالاي مورد نظرشان داشته باشند تا در يك سطح اقتصادي هم نيازشان برآورده شود و هم مطمئن باشند از خريد خود ضرر نكردهاند. در اين راستا به عرضه بازار واردات توجه كرده و مهم است بتوانند رقابت ساير شركتها را در ارائه همان كالا با قيمت پايينتر در نظر بگيرند؛ از طرفي سطح اقتصادي عامه مردم بايد در نظر گرفته شود، زيرا خيلي از افراد ترجيح ميدهند كالايي تهيه كنند كه نيازهايشان ولو كم دوام با قيمت نازلتر برآورده شود. اين افراد كمتر به اين مهم توجه دارند كه كالايي كه توليد داخلي باشد بازده اقتصادي بهتري نهايتاً براي خودشان خواهد داشت؛ چراكه چرخه اقتصادي همچون يك زنجيره وقتي به راه ميافتد براي تمام افراد جامعه از خرد و كلان منافع اقتصادي دارد و تنها يك گروه خاص را شامل نميشود و لازم است همه افراد يك جامعه در آن شركت كنند. پنجمين عامل نگرش سيستمي آحاد مردم است.نگرش سيستمي كمك ميكند تا منافع سيستم منافع آنها باشد و خود را در موفقيت سازماني كه در آن كار ميكنند، شريك بدانند. نهايتاً تغيير نگرش و انديشه عموم مردم نسبت به خريد كالاي ايراني در سطح يك شعار نميتواند كارساز باشد؛ لازم است زيرساختهاي فكري و فرهنگي مردم تغيير كند و منافع جامعه و ارزش توليد داخلي بهعنوان يك مرام و مسلك ايراني مدنظر قرار گيرد و با برنامهريزي و مشاركت و دلسوزي همه افراد جامعه به نتيجه برسد.