فيلشاه با عبور از مرز فروش 4ميليارد تومان در گيشه سينماهاي ايران بيش از پيش موقعيت انيميشن در سينماي ايران و اميدواريها به سينماي كودك را ارتقا بخشيده است.
انيميشن سينمايي «فيلشاه» تازهترين محصول گروه
«هنر پويا» به كارگرداني هادي محمديان و تهيهكنندگي حامد جعفري در حالي ششمين هفته اكرانش را سپري كرد كه مجموع فروش آن تاكنون از مرز 4 ميليارد تومان عبور كرده است.
انيميشن محدودهاي بود كه طيف «ما نميتوانيم» عرصه سينما مانند بسياري از ژانرها آن را زميني متعلق و مختص فرنگيها فرض كرده و اساساً اعتقادي به اين نداشت كه انيميشن ايراني ميتواند پا به پاي آثار پرفروش سينما عرضاندام كند تا آنجا كه تا دو سال پيش برگزاركنندگان جشنواره فجر تمايلي به حضور انيميشن در اين رويداد نشان نميدادند و صرفاً با رايزني و واسطهگري حاضر شدند انيميشن شاهزاده روم را در بخش غيررقابتي بپذيرند، البته اين بيمهري به انيميشن همچنان ادامه دارد. سال گذشته در جريان جشنواره فجر در بخش ملي اگرچه پذيرش فيلشاه در بخش رقابتي اين رويداد باعث گامي رو به جلو شد اما بياعتنايي كامل به اين اثر در اهداي جوايز بار ديگر نشان داد خودباوري مديران درباره پيشرفت انيميشن ايران همچنان از وضعيت مطلوبي برخوردار نيست. ابراهيم داروغهزاده دبير بخش ملي جشنواره فيلم فجر پس از پايان جشنواره و سيل انتقادها درباره اين بيمهري، تلويحاً نسبت به كم لطفي جشنواره به انيميشن اعتراف كرد؛ اعترافي كه از ادامه غفلت مديران و داوران نسبت به اهميت انيميشن و جدي نگرفتن آن حكايت داشت.
پيش از گروه هنرپويا كه با دو اثر انيميشن شاهزاده روم و فيلشاه توانستند به اندازه زيادي حقانيت انيميشن در سينماي ايران را به اثبات برسانند تنها گروه انيميشنسازي كه توانسته بود تا حدودي در اين عرصه توفيقات نسبي به دست آورد تيم بهرام عظيمي بود كه با ساخت انيميشن «تهران 1500» توانست در سال 92 اكران نوروزي را به دست آورد.
هرچند اين اثر در گيشه با موفقيت زيادي روبهرو نشد ولي صرف رقابت و حضور آن با آثار ديگر سينماي ايران در اكران نوروزي گام مؤثري در اين حوزه بود. شركت كينگ ران (ژاپن) و فيلموگراف و مينياتور فيلموويچ (لهستان) براي پخش جهاني تهران ۱۵۰۰ ابراز تمايل كرده و جشنواره پيساف كره جنوبي و جشنواره فيوچر فيلم ايتاليا خواهان نخستين اكران فيلم در اين جشنوارهها شدند.
اما نكته ديگري كه باعث ميشود موفقيت فيلشاه در گيشه سينماي ايران اميدوار كننده تلقي و خبر خوشي قلمداد شود اين است كه ميتوان اين اثر را گامي در جهت آشتي بچهها با سينماي ايران محسوب كرد. بچهها تقريباً از اواسط دهه 70 با اوجگيري فضاي سياسي كشور و غلبه اين فضا بر سينما مورد بيمهري و غفلتي تاريخي قرار گرفتند. در واقع سينماي كودك كه يك دهه پيش از آن در جهان به عنوان نماينده سينماي ايران درخشش زيادي كسب كرده بود با آلوده شدن فضاي اجتماعي و فرهنگي كشور به سياستزدگي و افراط در اين زمينه كه البته دلایل آن را بايد در تفريطهاي سالهاي پيش از آن جستوجو كرد، وارد مرحلهاي شد كه فرهنگ و هنر را نيز بينصيب نگذاشت.
از عمدهترين آسيب هايي كه دامنگير اين عرصه شد اخراج غيررسمي كودكان و نوجوانان از سينماي ايران بود؛ آسيبي كه تبعات آن تا همين حالا نيز ادامه دارد و اين دقيقاً برخلاف روندي بود كه سينماي هاليوود طي ميكرد؛ روندي كه اتفاقاً كودكان و نوجوانان را بيش از پيش به عنوان مخاطب در سينما به رسميت ميشناخت و فرهنگسازي را از سنين پايين از طريق سينما به طور جدي دنبال ميكرد.
هادي محمديان و تيم هنرپويا را بايد به عنوان خطشكنان و افسران بازگشت بچهها به سينما تلقي كرد. بماند كه حاميان سينماي جشنوارهاي و مخاطب خاص همواره تمايلي به بر هم خوردن نظم بيقواره سينماي ايران به نفع بچهها ندارند اما صداي پاي بچهها در سينماي ايران را بايد مغتنم شمرد و دست جريانهايي را كه مخالف آشتي بچهها با سينما هستند از سينما كوتاه كرد؛ سينمايي كه اخلاق و معصوميت در آن حرف اول را ميزند.