کد خبر: 907164
تاریخ انتشار: ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۷ - ۱۷:۴۵
چگونگی تاثیر آموزش عالی بر ابعاد الگوهای روزمره
دکتر نعمت‌الله فاضلی، انسان شناس و عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در گفتگو با ما، نقش دانشگاه در زندگی روزمره را بررسی می‌کند.
سمیه میرزایی

دانش به معنای دانستنی‌ها، آگاهی‌ها و اطلاعات و علم از ویژگی‌های دنیای معاصر است. مدارس، دانشگاه‌ها، رسانه‌ها و مطبوعات و اشکال گوناگون ارتباطات درجهان معاصر، انباشته از شکل‌های گوناگون دانش‌هاست. رسانه‌ها هر لحظه دانش‌های‌تازه‌تری درباره خواص مواد غذایی، ویژگی‌های جغرافیایی دنیا و تازه‌های علم و فن آوری در اختیار ما قرار می‌دهند. دانشگاه‌ها همچون «آموزش عالی» به نوعی قرار است تا انسان امروزی را به تعالی برسانند. مفهوم عالی در آموزش عالی به معنای این است که انسان امروزی از طریق دانش به مراحل عالی‌تر کمال برسد. از این رو یکی از کار ویژه‌های دانشگاه، آموزش و تربیت انسان امروزی است؛ اینکه ما از طریق علم و دانش جدید نوعی فرهیختگی و کمال را تجربه کنیم که سازگار با مقتضیات جهان معاصر باشد‎.‎

با این مقدمه، مساله‌ای دیگر که درباره دانشگاه و زندگی روزمره باید آن را کاوید و زوایای آشکار و پنهان آن را نشان داد، عبارت از این پرسش است که دانشگاه به عنوان نهاد خلق دانش مدرن، چگونه از طریق دانش مدرن یعنی علم، توانسته است کیفیت زندگی روزمره ما را شکل دهد؟

دکتر نعمت الله فاضلی، جامعه شناس فرهنگی و رئیس پژوهشکده مطالعات اجتماعی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در پاسخ به این پرسش می‌گوید:‏‎ ‎دانشگاه مدرن که خاستگاه آن در غرب است از قرن سیزده به بعد، به صورت تدریجی و کند شروع به گسترش کرد و در قرن نوزده گسترش دانشگاه‌ها سرعت پیدا کرد تا در نیمه قرن بیستم به دانشگاه توده وار تبدیل شد. در این روند تاریخی دانشگاه مدرن، وجه اخلاقی و انسانی دانشگاه، عبارت بود از پرورش شهروند و نوعی فضیلت و اخلاق که بر پایه استدلال و عقلانیت مدرن استوار است. دانشگاه علاوه بر پشتیبانی از گسترش فناوری‌ها، کارکرد پرورش شهروند یعنی انسان پرسشگر، مسئول و برخوردار از حقوق مشخص، فعال و معاصر را نیز بر عهده دارد. آرمان‌های اخلاقی دوره روشنگری عمدتا بر عهده نهاد دانشگاه گذاشته شد. از این رو یکی از انتظاراتی که از دانشگاه می‌رود، تعیین و درونی کردن ارزش‌ها و باورهای خاص اخلاقی شیوه زندگی و الگو‌های عمل شهروندان معاصر در موقعیت‌های زندگی روزمره است. از این دیدگاه، دانش باید در دانشگاه به نوعی معرفت یا شعور که رهگشای دانشجویان و دانش‌آموختگان در زندگی روزمره است، بدل شود. دانشگاه از این دیدگاه نه تنها فضایی برای خلق اشکال گوناگون دانش‌هاست، بلکه فضایی برای تجربه‌های جدیدی است که طی آن ما به شیوه‌ای خاص تربیت می‌شویم تا بتوانیم متناسب با الزامات فرهنگ معاصر به شیوه‌ای انسانی، زندگی را زیست‌پذیر کنیم. از این رو دانشگاه صرفا کارخانه تولید کالایی به نام کتاب، علم یا مقاله نیست، بلکه خانواده‌ای است که در آن از طریق تجربه‌های عاطفی و همچنین دانش‌های جدید می‌آموزیم که انسانی زیستن به شیوه معاصر چه و چگونه باید باشد. اگر از این زاویه به دانشگاه و زندگی روزمره نگاه کنید با این پرسش مواجه‌ایم که آیا دانشگاه ایرانی این کار ویژه را که تربیت شهروند است از طریق مفهوم شهروندی دانشگاهی قرار است موقعیت‌های زندگی روزمره ما شکل گیرد، آیا ما توانایی کافی برای شکل دادن موقعیت‌های زندگی روزمره از طریق شهروندی دانشگاهی را طرح کرده‌ایم یا خیر؟ به گمان من در اینجا نمی‌توان پاسخ بله یاخیر داد، بلکه با موقعیت پیچیده‌ای روبرو هستیم که در برخی از وجوه زندگی تحت تاثیر دانش‌های جدید، تغییرات عمیقی در ساختارهای عاطفی ایجاد کرده و مجموعه‌ای از ارزش‌ها و باورهای تازه را در جامعه به وجود آورده‌ایم، اما اینکه آیا این ساختار عاطفی جدید توانسته است نوعی تجربه زندگی روزمره ایرانی ایده آل یا مطلوب را شکل دهد یا نه، پرسشی است که باید آن را به نحو انتقادی بررسی کرد.‏

زیست دانشگاهی

استاد دانشگاه علامه طباطبایی، دانش را معرفتِ هدایت کننده زندگی روزمره می‌داند و تاکید می‌کند: یکی از انتظاراتی که می‌توان از دانشگاه و انسان دانشگاهی داشت این است که آنها بتوانند دانش‌هایی را که همچون علم یا دانش رشته‌ای فرا می‌گیرند، این دانش‌ها را همچون نوعی شعور یا معرفت هدایت‌کننده زندگی و اعمال و رفتارهای آنها درآورند.‏‎ ‎می‌توان این تصور را به این صورت بدیهی پنداشت که فردی که در جامعه‌شناسی، سیاست، اقتصاد، روان‌شناسی یا رشته‌های دیگر تحصیل می‌کند، شکلی از دانش که دانش رشته‌ای است و همچنین شکلی از معرفت را که از درون زیست دانشگاهی برمی‌خیزد در زندگی روزمره و فعالیت‌های آن به کار گیرد‏‎.‎

می‌توان تا حدودی این را پذیرفت که به طور متوسط میان فرد دانش آموخته دانشگاهی با فردی عادی یعنی که کسی که تجربه‌ای از دانشگاه‌ ندارد، کمابیش تفاوت‌هایی است، اما اینکه دانش‌های رشته‌ای و آموزه‌های نهاد دانشگاه به صورت شناخت یا آگاهی هدایت‌کننده زندگی روزمره ما شده‌اند یا نه، به گمان من تردید وجود دارد‎.‎‏ از منظرهایی می‌توان این تردید را توضیح داد. مطالعات اخیر در زمینه مسائل و آسیب‌های اجتماعی در ایران نشان می‌دهد که روند آسیب‌های اجتماعی مانند اعتیاد، مصرف الکل، خشونت و سایر نابهنجاری‌های رفتاری و اجتماعی به گونه‌ای است که در حال گسترش به گروه‌های دانشجویی و دانش آموخته دانشگاهی است‎.‎‏ این واقعیت که در گذشته به ندرت ممکن بود ما پزشک، مهندس یا دانش‌آموخته معتاد داشته باشیم، اما امروزه می‌بینیم اعتیاد و مصرف مواد مخدر در روندی افزایشی به درون گروه‌های دانشجویی و دانش‌آموختگان نفوذ کرده یا می‌توان اشکال دیگر نابهنجاری‌های رفتاری را در بین دانشجویان دید‎.‎

گسترش افسردگی و اختلالات روانی که امروزه یکی از اشکال رو به گسترش آسیب‌های اجتماعی است، در میان دانشگاهیان مانند سایر گروه‌ها مشاهده می‌شود. در زمینه‌های مختلف زندگی روزمره مثلاً میزان مصرف یا بی‌توجهی به محیط‌زیست یا نوعی کم‌توجهی به مسئولیت‌های مدنی و اجتماعی که انتظار می‌‌رود افراد تحصیلکرده یا دانش‌آموخته نه تنها نسبت به این ارزش‌ها وفادارتر باشند بلکه حتی سرمشق دیگران نیز باشند، در این زمینه‌ها نیز تردید وجود دارد که آیا گروه دانش‌آموختگان ما چنین جایگاهی به عهده دارند یا خیر؟

مسئولیت پرورش شهروند مسئول

دانشگاه در جهان مدرن صرفاً برای خلق دانش‌های فنی و گسترش فناوری‌ها ابداع نشد، بلکه دانشگاه همچنین مسئولیت پرورش شهروند و انسان مسئول و پرسشگر را نیز در جهان معاصر برعهده داشته است‎.‎‏ حال چگونه در این زمینه ایفای نقش می‌کند؟

از منظر دکتر فاضلی، دانشگاه برای ایفای چنین عملکردی یعنی پرورش شهروند، از امکان‌ها یا ابزارهای گوناگونی برخوردار است. یکی از این امکان‌ها همان دانش رشته‌ای است. در همه شاخه‌‌های علوم با اشکال گوناگونی از فضیلت‌های اخلاقی درگیر هستیم. علاوه بر این فضای دانشگاهی در صورتی می‌تواند به مثابه نوعی فضای انسانی و اجتماعی واجد ارزش‌های دانشگاهی باشد که قابلیت و توانایی القاء و تحقق باورها و ارزش‌های معطوف به شهروندی معاصر را دارا باشد. اگر از این زاویه پیوندهای میان دانشگاه و زندگی روزمره در ایران امروز را نگاه کنیم شاید بتوان گفت، اگرچه همچنان افراد تحصیلکرده کم و بیش با آگاهی‌ها و دانش‌ها و ارزش‌ها و باورهایی مواجه و درگیر می‌شوند که به آنها کمک می‌کند تا حدودی بتوانند منش یا شخصیتی کم و بیش متفاوت از دیگران را ارائه کنند، اما گمان می‌‌کنم میزان و چگونگی درونی کردن دانش‌هایی که رشته‌های دانشگاهی به ما عرضه می‌کنند به مراتب کمتر از آن چیزی است که بتواند راهنما و راهگشای اصلی ما دانشگاهیان در تمامی موقعیت‌های زندگی روزمره ما باشد. اگرچه می‌توان این واقعیت را پذیرفت که بسیاری از افراد و گروه‌هایی که مرجع و بامنزلت اجتماعی بالا هستند، امروزه به نوعی دارای تجربه دانشگاهی‌اند، اما مسأله‌ آنجایی خود را آشکار می‌کند که از سیل انبوه دانشجویان و دانش‌آموختگان، بخش کوچکی از این جمعیت خود را در موقعیت افراد بامنزلت یا مرجع در جامعه قرار می‌دهند. می‌توان گفت مهم‌ترین کار ویژه‌ای که از این زاویه و نگاه ما می‌توانیم از دانشگاه در صورت ایده‌آل آن انتظار داشته باشیم این است که نهاد دانشگاه و رشته‌ها و دانش‌هایی که آموزش می‌دهند به ما کمک کند تا در موقعیت‌های عادی زندگی روزمره بتوانیم نوعی تجربه بهتر برای ارتقاء ظرفیت خود در خویشتن‌داری و ایفای مسئولیت‌های اجتماعی پیدا کنیم. «نوربرت الیاس» جامعه‌شناس کلاسیک و بلندآوازه آلمانی در کتاب مشهور خود با عنوان «در باب فرآیند تمدن» که به فارسی هم ترجمه شده، توضیح می‌دهد که تکریم و توسعه تمدن‌ها زمانی رخ می‌دهد که انسان‌ها در جامعه ظرفیت و قابلیت خود برای خویشتن‌داری را ارتقاء دهند. اینکه انسان‌ها بتوانند هنگام خشم، شهوت، گرسنگی یا تشنگی یا موقعیت‌های عاطفی و احساسی یکدیگر به شیوه‌ای کنترل شده و مبتنی بر نوعی ظرفیت انسانی خود رفتار کنند، این وظیفه ارتقاء ظرفیت انسان در زمینه خویشتن‌داری را مجموعه وسیعی از نهادهای اجتماعی و فرهنگی مانند خانواده، اقتصاد، زبان، سیاست و مهم‌تر از همه، نهاد آموزش در جامعه به‌عهده دارد‎.‎‏ در جهان معاصر، نظام آموزش و پرورش و نظام آموزش عالی مهمترین نظام‌هایی هستند که وظیفه گسترش خویشتن‌داری انسان را برعهده دارند‎.‎

نشانی کمتر از فرهیختگی دانشگاهی

با توجه به این واقعیت که در حال حاضر بیش از ۱۵ میلیون دانش‌آموخته و دانشجو در ایران وجود دارد می‌توان این انتظار را داشت که انسان ایرانی در مجموعه عملکردهای روزانه‌اش در موقعیت‌های مختلف تفریح، در محیط خانواده، شهر یا محیط کار نوعی فرهیختگی و شهروندی را آشکار کند که می‌توان از این جمعیت پرشمار دانشگاهی انتظار داشت، اما به گمان دکتر فاضلی، مجموعه‌ای از عوامل اجتماعی و سیاسی و همچنین ضعف‌ها و کاستی‌های نظام آموزش و پرورش و آموزش عالی دست به دست هم داده‌اند و این انتظار ما را تا حدودی دور از دسترس کرده‌اند به این معنا که ما هنوز با جامعه فرهیخته فاصله داریم. ‏

او می‌گوید: جامعه فرهیخته، جامعه‌ای است که افراد در آن به طور داوطلبانه در نوعی نظم طبیعی، اشکال گوناگونی از دیگر خواهی‌ها و خویشتن‌داری‌ها را تحقق می‌بخشد. دانشگاه، جایگاه ویژه‌ای در شکل دادن فرهیختگی اجتماعی برعهده دارد. ما در هر یک از رشته‌های علمی شیوه‌های گوناگونی از ارزش‌های اخلاقی و انسانی را می‌آموزیم. در رشته‌های علوم انسانی برای مثال درباره انسان‌ آگاه می‌شویم. اینکه انسان بودن فی‌نفسه از نوعی ارزش ذاتی برخوردار است و باورهایی که ما برای شکل دادن نوعی نظم نمادین در زندگی اجتماعی نیاز داریم و آگاهی که رشته‌های علوم انسانی از تاریخ و تجربه‌های آن در اختیار ما قرار می‌دهند یا مجموعه دانش‌هایی که علوم اجتماعی در زمینه انسجام اجتماعی، همکاری و ضرورت‌های زندگی در جامعه معاصر در اختیار ما قرار می‌دهد یا همچنین مجموعه دانش‌ها یا باورهایی که علوم طبیعی و پزشکی در اختیار ما قرار می‌دهند، هر کدام به نوعی دلالت‌های اخلاقی، اجتماعی و انسانی برای ما دارند. مجموعه این دانش‌ها باید به نوعی در اعمال و رویه‌های زندگی روزمره ما آشکار شود. گمان می‌کنم ما هنوز با این عملکرد یا کارکرد ویژه دانشگاه آشنایی و آگاهی کافی نداریم. مواجه ما با علم و دانشگاه معاصر عمدتاً نوعی مواجه تکنیکی یا ابزاری بوده و از این دیدگاه عقلانیت تکنیکی بر عقلانیت ارتباطی سیطره یافته و مانع آن شده که ما بتوانیم به حد کافی از سرمایه‌گذاری‌های مان در نهاد آموزش عالی برای ارتقاء کیفیت زندگی و بهره‌وری از آن در موقعیت‌های زندگی روزمره استفاده ‌کنیم.‏

منزلت رشته‌ها

استفاده تکنیکی و ابزاری از نهاد دانشگاه حتی باعث شده فراتر از آنچه گفته شد، گرفتار نوع رشته تحصیلی در منزلت بخشی اجتماعی هم باشیم. آنجا که به گفته دکتر فاضلی، میل به فاصله از هویت پیشین از یک سو و از سوی دیگر دست یافتن به نوعی تحرک عمودی در موقعیت‌های اجتماعی جدید و فاصله گرفتن از موقعیت‌های پایین‌تر اجتماعی از سوی دیگر و قابلیت دانشگاه برای خلق نمادهای عینی برای تعاملات روزمره، مثل القاب و مدارج علمی، همه در کنار هم موجب شده تا امروزه عملکرد و نقش عینی و گسترده دانشگاه را عمدتاً نه در کارخانجات و صنایع و نه در فضاهای اندیشه و خلق دانش یا در فضاهای کارشناسی و تصمیم‌گیری و سیاست سازی، بلکه بیش‌تر و به نحو ملموس‌تر در موقعیت‌های عادی زندگی روزمره ببینیم. یعنی در مهمانی‌ها و مجالس، آنجا که خانم‌ها و آقایان تحصیلکرده با نه تنها القاب و عناوین تحصیلی بلکه حتی با «منزلت‌های رشته‌ای» شان خود را معرفی می‌کنند. او می‌گوید: همه می‌دانیم رشته‌ها در فضای امروزی نردبانی را تشکیل می‌دهند که برخی در پله‌های پایین‌تر و برخی در پله‌های بالاتر آن قرار دارند. در این نردبان منزلتی و اجتماعی، رشته‌های پزشکی، مهندسی، حقوق و فلسفه از موقعیت بالاتری برخوردارند. هر یک از این رشته‌ها هم نوعی نظم سلسله مراتبی درونی را شکل داده‌اند و زیرشاخه‌های آن موقعیت و منزلتی متفاوتی دارند. در موقعیت زندگی روزمره انسان ایرانی امروز، دانش‌آموختگان رشته‌های علوم انسانی گاهی نوعی وضعیت دشوار را تجربه می‌کنند. رشته‌های آنها فاقد لقب دکتر یا مهندس است، مگر اینکه تا پایان دوره‌های دانشگاهی را طی کرده باشند و آنها را دکتر خطاب کنند. دانشجویان کارشناسی و ارشد القاب خاصی ندارند، از این رو یکی از دلایل پایین بودن منزلت رشته‌های علوم انسانی پایین‌ بودن منزلت آنهاست‏‎.‎

پس در موقعیت‌های زندگی روزمره، نوع رشته‌ها مانند نوع مدارک تحصیلی تاثیر عمیقی بر کیفیت تعاملات روزمره ما می‌گذارد. در گذشته و موقعیت‌های سنتی، سادات نوعی حرمت قدسی داشتند و در مجالس، بالا می‌نشستند و هنگام گفتگوها با گفتن سید، حریم یا مرز نمادینی برای آنها شکل می‌گرفت‏‎.‎‏ سادات، از نوعی شرافت برخوردار بودند، اما میان سادات تمایز چندانی نبود. سادات از تبارهای مختلف (سادات حسینی، سادات حسنی و امثال اینها) از نظر کیفیت اجتماعی، موقعیت‌های منزلتی متفاوتی نداشتند. دانشگاه‌ها و رشته‌های آنها از این حیث مانند سادات نیستند. از این رو، نوعی تفکیک‌پذیری براساس رشته تحصیلی شکل گرفته و القاب و رشته‌ها از نوعی پشتوانه‌ سیاسی و اقتصادی برخوردارند. همچنین در فرصت‌های شغلی، رشته‌ها با یکدیگر تفاوت دارند. این تفاوت نهفته در معنای سیاسی و اقتصادی رشته‌ها در کلیه تعاملات دانشگاهیان با مردم خود را آشکار می‌کند. ازدواج دختران و پسران بر اساس رشته تحصیلی و نوع مدرک آنها از کیفیت متفاوتی برخوردار است. بخشی از زندگی روزمره خانوادگی ما با ازدواج تعیّن پیدا می‌کند. روابط خانوادگی، تشریفات عروسی، رفت و آمدهای خانوادگی، آئین‌های زندگی روزمره، دکوراسیون منزل، خرید کردن‌ها، موقعیت‌ جغرافیایی منزل و گروه‌های اجتماعی که با آنها بده بستان می‌کنیم و همه تجربه‌های روزمره ما به نوعی متأثر از رشته و مدرک تحصیلی است. ‏

گفتگوی خانواده‌ها با یکدیگر هنگام خرید خانه، اغلب سویه‌ای از دانشگاه دارد‏‎.‎‏ تحصیلکردگان می‌گویند براندازه ما نیست که این گونه لباس بپوشیم یا ما به عنوان افراد دانشگاهی مستحق این هستیم که بالای شهر زندگی کنیم، ماشینی آبرومند داشته باشیم و سفرهای خارجی برویم. موقعیت‌های زندگی روزمره موقعیت‌های گفتگویی هستند که ما درباره خریدها، مصرف‌ها، سرگرمی‌ها، نیازها و تجربه‌های خود گفتگو می‌کنیم. این نکته که دانشگاه از طریق مدارک تحصیلی و رشته، شغل، هویت و منزلت؛ کیفیت زندگی روزمره ما را تحت تاثیر خود قرارداده، واقعیتی است که ما می‌توانیم با مشاهده روابط ساده میان شهروندان امروز ایرانی آنها را بیابیم‎.‎

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار