تا قطار حرکت کرد، اینها شروع به زدن و این خانم نیز در میان کوپه، شروع به رقصیدن و خواندن کرد. خیلى شلوغ بود و جایى نبود که ما جاى خود را عوض کنیم. در محاصره افتاده بودیم. مجلس نیز مجلس حرامى بود و نشستن ما هم حرام. نمى توانستیم پیاده شویم؛ چون تا ایستگاه بعدى فاصله زیادى بود.
مى گفت: من به این دوستم گفتم: توانش را دارى که امر به معروف و نهى از منکر کنى تا اینها آرام شوند؟ گفت: با چهره اى که اینها دارند و کارى که اینها مى کنند، من مى ترسم حرف بزنم.
گفتم: پس من وارد مبارزه مى شوم. گفت: آنها شش نفر هستند و اگر درگیرى به وجود بیاید، قطعاً شکست با توست و ممکن است زخمى یا کشته شوى. گفتم:
نه، من از طریق درگیرى وارد کار نمى شوم.
آن وقتى که ایشان این داستان را براى من تعریف مى کرد، نزدیک به نود سال داشت و اکنون نیز زنده است و از صد گذشته است، اما در همان سن نودسالگى، صداى او خیلى دلربا و زیبا بود.
عمرش را در راه خدا، قرآن و اهل بیت علیهم السلام هزینه کرد و جداً از اولیاى خدا و شخصیتى با کرامت است.
تأثیر صداهاى خدایى بر نفوس
ایشان مى گفت: گره بقچه ام را باز کردم و تنها کتابى که به بصره برده بودم، «صحیفه سجادیه» بود. صحیفه را باز کردم و دعاى مربوط به توبه امام زین العابدین علیه السلام را که بسیار فوق العاده است، شروع کردم با صدا خواندن.
آنها داشتند مى زدند و مى رقصید. کم کم آن خانم به صداى من توجه کرد.
صداى خوب، با حال، مؤثر، نافذ، البته صدایى که از جان، قلب، نفَس و گلوى پاک بیرون بیاید، قطعاً اثر دارد. مگر این که نیروى اثرگیرى طرف مقابل نابود شده باشد.
چه صدایى بالاتر، بهتر و پرقیمتتر از صداى خدا که صوت قرآن است و چه صدایى پاکتر از صداى انبیا، امامان و اولیاى خدا؟ ما نیز مى توانیم در حد خودمان، صدایى را در طول صداى آنها پیدا کنیم. صدایى که اگر زمینه اثرگیرى طرف مقابل نابود نشده باشد، اثر بگذارد.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی دفتر استاد انصاریان