حمد و ستایش بر خداوند متعال و سلام بر پیامبر گرامی اسلام و خاندان پاکش باد. میرزا یحیی کیوانی معروف به واعظ قزوینی و میرزا یحیی واعظ، از چهرههای برجسته شعر، ادب، آموزشوپرورش، روزنامهنگاری و سیاست است. او از طبقات محروم جامعه برخاست و از همان ابتدای عمر با سختیها و ناملایمات زندگی آشنا شد. عضویت، فعالیت و رهبری در حزب دموکرات قزوین، نخستین تجربه وی در عرصه فعالیتهای سیاسی بود. او که ابتدا با حزب دموکرات در پیوند بود، تجسم آمال و آرزوهای اجتماعی خود را در گرایش به حزب اجتماعیون (سوسیالیست) دید و سرانجام به عضویت حزب کمونیست درآمد. با وجود این گرایشهای چپگرایانه، این روحانی و روحانیزاده آرمانگرا، همچنان به تعلقات مذهبی و کسوت روحانیت پایبند و وفادار ماند. زندگی واعظ قزوینی از ابعاد مختلف قابل تعمق و بررسی است. واعظ به مطبوعات و معارف قزوین خدمات مهمی کرد. روش وی در روزنامهنگاری انتقادی و جرئت و تهور در بیان حقایق باعث شد روزنامه او بیشتر از سایر روزنامهها در قزوین و حومه آن، خواننده داشته باشد. واعظ که خود برخاسته از طبقات محروم جامعه بود، همواره در رفع تبعیض در بین دانشآموزان میکوشید.
متأسفانه با وجود اینکه واعظ قزوینی در تاریخ معاصر و بهخصوص جریانات سیاسی نقش مهمی داشته، زندگی، اندیشه و شخصیت وی به طور جدی مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار نگرفته و گرد و غبار غفلت و فراموشی چهره او را در برگرفته است. برای این امر، دو دلیل میتوان متصور شد:
دلیل اول این است که همواره نام واعظ-به دلیل فرضیه ترور اشتباهی واعظ به جای بهار- تحت تأثیر شهرت و شخصیت ملکالشعرای بهار قرار داشته و برخی از مورخین به پیروی از بهار، واعظ را تنها به عنوان بلاگردان و پیشمرگ او محسوب کرده و دیگر هیچ توجهی به تفکر و فعالیتهای سیاسی وی نداشته و حتی علل توقیف روزنامه او را نیز بررسی نکردهاند.
دلیل دیگر، همزمانی ترور واعظ با واقعه تغییر سلطنت است، زیرا هنوز خون واعظ روی سنگفرشهای بهارستان خشک نشده بود که توپ انقراض قاجاریه شلیک و قتل او در هیاهوی ناشی از قضایای انتقال سلطنت به فراموشی سپرده شد.
با توجه به این موضوع، نگارنده بر آن شد در خصوص زندگی واعظ کتابی تألیف کنم که حق مطلب را ادا نماید. این امر مشروط بر این بود که به دوره کامل روزنامه او (نصیحت) دست پیدا میکردم زیرا پی بردن به افکار، عقاید و زندگی واعظ بدون مطالعه کامل و دقیق شمارههای مختلف این روزنامه، به هیچ وجه امکانپذیر نبود. به همین منظور، در سال ۱۳۸۰ خورشیدی به امید دستیابی به دوره کامل روزنامه نصیحت، به کتابخانه ملی و کتابخانه مجلس مراجعه کردم، اما متأسفانه نهادهای یاد شده، فقط یک یا چند شماره از این روزنامه را در اختیار داشتند. در حالی که از یافتن روزنامه نصیحت کاملاً ناامید شده بودم، خداوند نگارنده را به مقصود رساند و موفق شدم دوره کامل این روزنامه را بدون حتی یک شماره افتادگی نزد آقای اسدالله فرخی فرزند مرحوم عبدالحسین فرخی پیدا کنم. در مدت کوتاهی که این مجموعه ارزشمند نزد من به امانت بود، با دقت آن را مطالعه کرده و یادداشت برمیداشتم. پس از بررسی کامل شمارههای مختلف روزنامه نصیحت، به مطالب نو و مهمی درباره زندگی واعظ دست یافتم و همین امر سبب گردید به نظریه ترور اشتباهی وی به جای ملکالشعرای بهار به طور جدی شک کنم. بنابراین بسیار بجاست که گفته شود اگر به دوره کامل این روزنامه دسترسی پیدا نمیکردم، هرگز نمیتوانستم به تألیف این کتاب توفیق یابم. امید میبرم که انتشار این اثر تاریخی برای پژوهندگان وقایع آن دوره، مفید و راهگشا باشد.