کد خبر: 915345
تاریخ انتشار: ۱۰ تير ۱۳۹۷ - ۱۲:۵۹
«جلوه‌هایی از سیره فردی واجتماعی شهید آیت الله دکتر بهشتی» در گفت و شنود با حسین مهدیان
حاج حسین مهدیان از یاران و دوستان دیرین شهید آیت الله دکتر بهشتی است که در باب سیره فردی و اجتماعی آن بزرگ، خاطراتی شنیدنی دارد. آنچه هم اینک پیش روی شماست، شمه‌ای از این یادمان‌های پر نکته است که در سالروز شهادت ایشان، در گفت وگو با «جوان آنلاین» در میان گذارده‌اند. امید آنکه مفید و مقبول آید.
احمدرضا صدري
برای آغازین نقطه این مصاحبه، خوب است از این موضوع شروع کنیم که شهید آیت‌الله بهشتی را بیشتر با چه ویژگی‌هائی به خاطر می‌آورید؟
بسم الله الرحمن الرحیم. شهید بهشتی عاشق دو چیز بودند: درک و فهمیدن و خدمت به مردم. بسیار به فلسفه و مسائل فلسفی علاقه داشتند و یک فیلسوف متفکر بودند. همواره تلاش می‌کردند اسلام را آن گونه که هست بفهمند، نه آن گونه که می‌خواهند. در واقع آرای خود را به قرآن و اسلام عرضه می‌کردند، نه آن اسلام را به خود عرضه کنند. بسیار به روز بودند و تمام جریانات فکری و سیاسی روز ایران و جهان را می‌شناختند. متفکری آزاداندیش بودند و در دورانی که سینما برای انسان‌های مؤمن و به خصوص روحانیون منشاء فساد بود، می‌گفتند: «اگر تشخیص بدهم که برای دفاع از اسلام لازم است جلوی در یک سینما هم بایستم، لباس روحانیت را از تنم در می‌آورم، لباس شخصی می‌پوشم، در آنجا می‌ایستم و از اسلام دفاع می‌کنم.» به همین دلیل هم وقتی به اروپا رفتند، حتی از اینکه در کلیسا‌ها و رستوران‌ها هم سخنرانی کنند، ابائی نداشتند.
نظم و دقت شهید بهشتی را من حقیقتاً در کسی ندیده‌ام. ایشان یک دفتر کوچک جیبی داشتند و تمام قرارهایش را در آن می‌نوشتند و حتی روی دقیقه‌ها و ثانیه‌ها دقت می‌کردند. اگر کسی با ایشان قراری می‌گذاشت و دیر می‌رسید، هیچ عذر و بهانه‌ای را نمی‌پذیرفتند. در همه کارهایشان نظم آهنین حکمفرما بود. از جمله روز‌های جمعه را به خانواده اختصاص می‌دادند و هرگز اجازه نمی‌دادند کار دیگری در این برنامه اخلال ایجاد کند.
فوق‌العاده مدیر و مدبر بودند و توانائی بالائی برای حل مشکلات داشتند. در هر جلسه‌ای و جمعی که شرکت می‌کردند، به طور طبیعی ریاست و اداره جلسه به عهده ایشان گذاشته می‌شد. به طرز عجیبی پیگیر بودند و تا کاری را به ثمر نمی‌رساندند از پا نمی‌نشستند.
از دیگر ویژگی‌های ایشان تقید به نماز اول وقت بود و هنگامی که اذان می‌دادند، حتی اگر در جلسه مهمی هم حضور داشتند، بلافاصله جلسه را تعطیل می‌کردند تا به نماز اول وقت برسند. در نماز نیز حالت جالبی داشتند که انسان را تحت‌تأثیر قرار می‌داد.
ویژگی دیگر شهید بهشتی توجه خاص به نسل نوجوان و جوان بود. با آن‌ها رفتار بسیار مهربان و محترمانه‌ای داشتند و با تک‌تک آن‌ها دست می‌دادند و از درس و کار و بارشان می‌پرسیدند.
عده‌ای معتقد بودند که شهید بهشتی چندان دارای اندیشه وعمل انقلابی نیست. نظر شما در این مورد چیست؟
این‌ها عموماً کسانی هستند که انقلابی بودن را رفتار‌های تند و سخنرانی‌های اعتراض‌آمیز می‌دانند. شهید بهشتی اصولاً اهل شعار دادن و سروصدا و جنجال نبودند. کاری که ایشان در تألیف کتب تعلیمات دینی کردند، یک کار صددرصد انقلابی بود و انصافاً از عهده کسی جز ایشان هم برنمی‌آمد. ایشان همواره به فکر انجام کار‌های ریشه‌ای و بنیادی بودند. به همین دلیل روزی که پس از زحمات فراوان، بالاخره ایشان توانستند با کمک مرحوم آقای برقعی، تألیف کتاب‌های تعلیمات دینی مدارس را به عهده بگیرند، با خوشحالی می‌گفتند، «از امروز ده میلیون مخاطب پیدا کرده‌ایم.» از آن پس ایشان با کمک شهید باهنر و مرحوم آقای برقعی تلاش کردند باور‌های درست دینی را از طریق کتاب‌های درسی منتقل کنند و در نتیجع افرادی تربیت شدند که بعد‌ها جزو بزرگان و خدمتگزاران انقلاب بودند.
شهید بهشتی معتقد بودند که برای اصلاح جامعه باید از نسل نوجوان و جوان شروع کرد. دیگران هم البته در نشر عقاید اسلامی تلاش می‌کردند، از جمله انتشار مجله «مکتب السلام» بود که جایگاه شایسته‌ای را هم در بین افراد متدین پیدا کرده بود، اما طبیعتاً تلاش در آموزش‌و‌پرورش به خاطر طیف گسترده مخاطبان تأثیر فوق‌العاده بیشتری داشت.
تأسیس مدارسی که در آن‌ها کادر‌های مؤمن و انقلابی تربیت می‌شدند، یکی از شیوه‌هائی بود که شهید بهشتی و همفکران ایشان برای انجام کار‌های بنیادین و ریشه‌ای پیدا کرده بودند. در این راستا مدرسه رفاه تأسیس شد تا در پوشش فعالیت‌های آموزشی، فعالیت‌های سیاسی در آنجا صورت بگیرند.
هئیت‌امنای این مدرسه چه کسانی بودند و چه تیپ دانش‌آموزانی را جذب می‌کرد؟
هئیت‌امنا از افرادی، چون شهید رجائی، شهید باهنر و مرحوم آقای هاشمی‌رفسنجانی تشکیل شده بود و بنده هم افتخار حضور داشتم. دانش آموزانی که پذیرفته می‌شدند، اکثراً متعلق به خانواده‌های مبارز و متدین بودند و لذا پدر و مادر‌های آنان با مسئولین مدرسه همکاری و همفکری می‌کردند. ساواک به تدریج متوجه شد که «رفاه» یک مدرسه معمولی نیست، لذا به دستگیری مدیران و دانش‌آموزان می‌پرداخت و از آن‌ها بازجوئی می‌کرد. به همین دلیل ما جلسات این مدرسه را به شکل مخفی تشکیل می‌دادیم. شهید بهشتی به دلیل توانائی بالا در مدیریت و آینده‌نگری و برنامه‌ریزی، نقش بسیار مهمی در این مدرسه داشتند. از جمله بسیار به همکاری و همراهی والدین بچه‌ها معتقد بودند و می‌گفتند اگر آن‌ها را با خود همراه نکنیم، کارهایمان بی‌اثر خواهند بود، چون در مدرسه چیزی را می‌آموزند و در خانه با نظری مخالف با آن روبرو می‌شوند.
جنابعالی هم با دکتر شریعتی و هم با شهید بهشتی آشنائی نزدیک داشتید. نظر شهید بهشتی در مورد آثار و افکار دکتر شریعتی چه بود؟
در این مورد خاطره‌ای را نقل می‌کنم تا به سئوال شما پاسخ دقیقی داده باشم. پس از انقلاب روزی در معیت شهید بهشتی به دیدن خانواده دکتر شریعتی رفتیم. در بین راه ایشان گفتند، «به نظر من دکتر شریعتی با سخنرانی‌هایش در حسینیه‌ارشاد توانست جوانان را جذب مباحث اسلامی و انقلاب کند و لذا در این نهضت نقش فوق‌العاده مهمی دارد. انصاف حکم می‌کند که از زحمات ایشان تقدیر شود و من در یک سخنرانی عمومی از ایشان تقدیر خواهم کرد». به نظر من دکتر شریعتی پیوسته بین تکفیر و تقدیس گرفتار و قربانی شده است. عده‌ای سعی می‌کنند بر هر چه که گفته، صحه بگذارند، در حالی که خود او چنین روحیه‌ای نداشت و دائماً در حال جستجو و پرسش بود و هر جا که اقتضا می‌کرد به نقد آرای خود می‌پرداخت. حتی آخرین بار که به منزل من آمد، بی‌آنکه بداند من از آقای حکیمی هم دعوت کرده‌ام، پاکتی را با خود آورده بود که موقع خروج از منزل به ایشان داد. در آن پاکت نامه‌ای بود که در آن از آقای حکیمی درخواست کرده بود آثار و نوار‌های سخنرانیش را مورد بازبینی قرار دهند و هر جا را که با احکام اسلامی مغایر دیدند، اصلاح کنند. کسی که چنین تفکری دارد و خود درپی نقد خود هست، انصاف نیست که از او بت بسازند و با به قول خودش «دفاع بد» از او کل خدماتش را زیر سئوال ببرند.
پس از فوت دکتر شریعتی تصمیم داشتیم این کار را بکنیم، اما متأسفانه آثار او بدون این بازبینی‌ها در تیراژ‌های بالائی منتشر و پخش شدند. در هر حال در غوغائی که سر شریعتی به راه افتاده بود، شهید بهشتی به عادت مألوف، مشی منطقی و معتدلی را در پیش گرفته بودند.
یکی از اتهاماتی که به شهید بهشتی می‌زدند، سرمایه‌دار بودن ایشان بود. دراین باره چه تحلیلی دارید؟
بله، این تهمت‌ها را بیشتر منافقین و دارودسته بنی‌صدر مطرح می‌کردند، چون در اوایل انقلاب سرمایه‌دار بودن و تشریفاتی زندگی کردن حکم گناه‌کبیر را داشت. ایشان به‌رغم همه این اتهامات، محکم و استوار می‌ایستاد و می‌گفت: وظیفه ما چیز دیگری است و اگر بخواهیم مشغول این مسائل بشویم، فرصت از دست می‌رود.
حضرت امام در مورد ایشان تعبیر مظلومیت را به کار بردند. تحلیل شما از این تعبیر چیست؟
منافقین، بنی‌صدر و دشمنان داخلی و خارجی انقلاب چنان جریان پر شایعه و فشاری را علیه شهید بهشتی به راه انداخته بودند که حتی بعضی از دوستان نزدیک شهید بهشتی را هم دچار تردید کرده بودند و درد و مظلومیتی از این بالاتر نیست که کسانی که سابقه خدمات فردی را می‌شناسند و به خوبی آگاهند که چه تأثیر عمیق و گسترده‌ای در تثبیت و تعمیق اهداف انقلاب و امام داشته، به او شک کنند، دشمنان انقلاب خیلی خوب متوجه شده بودند که پس از امام، ارکان اصلی انقلاب چه کسانی هستند. در واقع شناخت آنان از مهره‌های اصلی انقلاب خیلی بیشتر از خود ما بود، لذا ابتدا به ترور شخصیت آنان پرداختند و وقتی موفق نشدند، دست به ترور فیزیکی زدند. ابتدا شهید مطهری را که بزرگ‌ترین نظریه پرداز انقلاب بودند از میان برداشتند و سپس به سراغ شهید بهشتی آمدند که کار‌آمدی و مدیریت و تدبیر ایشان در مراحل مختلف انقلاب، از جمله اداره مجلس خبرگان و شورای انقلاب بر همگان اثبات شده بود. به همین دلیل تلاش کردند با حذف ایشان خسارت جبران‌ناپذیری را به انقلاب وارد کنند که تا حد زیادی موفق هم شدند.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار