در ترافیک عصرگاهی هنگام بازگشت از محل کار مثل همیشه به سختی لابهلای ازدحام جمعیت سوار اتوبوسهای بیآرتی میشوم. بیآرتیهای خط چهارراه تهرانپارس - آزادی در قسمت خانمها تنها پنج صندلی برای نشستن دارد و گاهی وقتها بعضی خانمها روی برآمدگی جای چرخ ماشین مینشینند و در عمل جا را برای ایستادهها تنگتر میکنند، اما اگر کسی تحت چنین شرایطی حاضر است زیر دست و پا بنشیند حتماً نمیتواند بایستد. در فکر هستم که صدای خانمی را میشنوم که خطاب به یکی از همان خانمهایی که روی برآمدگی چرخ ماشین نشسته معترض است که «بلند شو خانم! نشستی اینجا جای مردم را تنگ کردهای». خانمی که نشسته پاسخ میدهد: «پامو عمل کردم پلاتین توش گذاشتن نمیتونم بایستم.» در حالی که به اطراف نگاه میکنم تا ببینم آیا کسی حاضر میشود صندلیاش را به این خانم بدهد، پاسخ خانم معترض حسابی غافلگیرم میکند: «دیگه اون مشکل خودته به من ربطی نداره!»
راست هم میگفت: مشکل خانمی که نمیتوانست بایستد مشکل خودش بود و هیچ کدام از ما که توانایی ایستادن در ازدحام بیآرتی را داشتیم درکی از چنین مشکلی نداشتیم و نمیتوانستیم بفهمیم ایستادن برای آن خانم چقدر سخت است، اما آیا واقعا مشکل او به ما ربطی نداشت؟
با این سؤال است که رشته افکارم مرا به مشکلات امروز جامعه میکشاند، مشکلاتی که خیلیهایشان میتواند با همراهی و همدلی حل و فصل شود، اما رسوخ فرهنگ «مشکل من نیست، مشکل خودته» موجب شده تا تصور کنیم چالشهایی که پیرامون ما و برای دیگران اتفاق میافتد به ما مربوط نیست، بیآنکه متوجه باشیم خیلی زودتر از آنچه فکرش را میکنیم مشکلات پیرامونمان دامن ما را هم خواهد گرفت و به مشکل من و شما تبدیل میشود.
سبک زندگی شکل گرفته بسیاری از ما در جامعه امروز درست بر منطق «به من چه» پایه نهاده شده است. اینکه هر کسی فکر میکند این مشکل او نیست پس به او هم ربطی ندارد! مصداق این ماجرا را هر روز میتوانیم به اشکال مختلف ببینیم.
در فضای امروز جامعه و بیثباتی اقتصادی شکل گرفته در آن، یک روز دلار گران میشود و روز دیگر قیمت ملک سر به فلک میکشد. امروز سکه روی منحنی صعودی حرکت میکند و فردا خوراکیها و لوازم و مایحتاج روزمره. خلاصه اینکه در چنین شرایطی، خیلیهایی که فکر میکنند چنین مشکلاتی مربوط به دیگران است و به آنها مربوط نیست در این میانه میکوشند تا از آب گلآلود ماهی بگیرند و بار خودشان را ببندند. همین میشود که صفهای طولانی خرید دلار و سکه شکل میگیرد و ۳۸هزار سکهای که یک جوان ۳۱ ساله میخرد یا خریدار اصلی این سکهها که در پوشش این جوان ۳۱ ساله از پاسخگویی فرار میکند، البته مشروط به اینکه مطالبهای در کار باشد!
همه این دلالها و همه این افراد کسانی هستند که در برابر شرایط پیرامونشان میگویند: «به ما ربطی ندارد و مشکل ما نیست»، غافل از اینکه وقتی جامعهای به دلایل مختلف اقتصادی یا اجتماعی بیثبات شود زیر پای همه مردم و اهالی جامعه سست خواهد شد و دود این بیثباتی به چشم همه خواهد رفت.
موضوعات اجتماعی درست شبیه ویروس بیماریها هستند و واگیر دارند. بدین سان آسیبهای اجتماعی همچون ویروس از یک جایی شروع میشود، رشد میکند و همهگیر میشود و در چرخهای سیاه افراد بیشتری را درگیر کرده و آنها را هم به وادی آسیبدیده و آسیبزا میکشاند.
چالشهایی که گریبانگیر هر کدام از ما میشود قابلیت سرایت دارد و به هیچ عنوان در یک جا نمیماند، بلکه تکثیر و فراگیر میشود. اگر در همان وهله نخست و پیش از آنکه ماجرا جدی و واگیر شود سعی کردیم تا اشکال را رفع کنیم بیتردید در فضای سلامتی که شکل گرفته میتوانیم شاد و سلامت زندگی کنیم و در غیر این صورت درست همچون یک بیماری واگیر باید همواره در تنش باشیم تا مبادا مشکل دیگران به ما هم سرایت و زمینگیرمان کند. همانگونه که چراغ خانه همسایهها میتواند پیرامون ما را روشن کند تاریکی خانه اطرافیانمان دنیای ما را تیره و تار خواهد کرد و اینگونه است که در سبک زندگی ایرانی- اسلامی همه ما در برابر جامعه و محیط پیرامونمان مسئول هستیم. پیامبر اکرم (ص) درباره مسئولیت اجتماعی مسلمانان میفرماید: ««کلکمْ راعٍ، وَ کلکمْ مسئول عَنْ رَعِیتِهِ.»؛ (هر کدام از شما مسئول هستید و درباره افرادی که به سخن شما گوش میدهند بازخواست خواهید شد). اگر کشتی جامعه با سوراخی مواجه شود همان سوراخ کوچک میتواند تمام کشتی را با همه سرنشینانش غرق کند، اما اگر هر کسی که متوجه این سوراخ شد صرفنظر از اینکه چه کسی این سوراخ را درست کرده، یا چرا این سوراخ ایجاد شده، دیگران را آگاه و به سهم خود برای ترمیم آن اقدام کند هم خودش را نجات داده هم تمام جامعه را.