آیا تا به حال به این موضوع فکر کردهاید تصوراتی که هر کدام از ما درباره خودمان داریم از کجا آمده است؟ اینکه من چقدر خوب یا بدم، چقدر زرنگ یا تنبلم، چقدر زیبا یا زشتم، همه و همه برداشتهایی است که تحت عنوان «خودپنداره» از آن یاد میشود و این تصاویر شکل گرفته در ذهن هر یک از ما پیشینهای به طول زندگیمان دارد و حتی به دوران کودکیمان بازمیگردد. خودپندارههای ما چیزهایی است که دیگران در ذهن ما حک کردهاند. در واقع میتوان گفت: خانواده و اطرافیان ما همانند حکاکهایی هستند که تندیسی که ما از خودمان در ذهن داریم را با رفتار و میزان و کیفیت توجهشان به ما تراشیدهاند تا هویت ما در ذهنمان شکل بگیرد. نظر دیگران در مورد ما بر نظر ما راجع به خودمان تأثیر میگذارد، اما نظر همه به یک اندازه بر ما اثر ندارد. مفهوم خود در جریان ارتباط ظهور میکند. ارتباط با سه گروه تأثیر زیادی در شکلگیری خودپنداره ما دارند: ارتباط با اعضای خانواده، ارتباط با همسالان و ارتباط با جامعه. به دنبال تعامل با این گروهها با ارزشهای فرهنگی رایج و خصوصاً کسانی که نقش مهمی در زندگی ما دارند آشنا میشویم و این دیدگاه جزئی از هویت ما میشود.
ویژگیهای مفهوم خود
مفهوم «خود» یک مفهوم چند بعدی است. تصور درباره جسم خود، تواناییهای شناختی خود، خود اجتماعی و خود اخلاقی ابعاد مختلفی است که میتوان آنها را برای مفهوم «خود» برشمرد. از سوی دیگر نباید فراموش کنیم که مفهوم خود یک فرآیند است که در طول زندگی انسان شکل میگیرد. در بدو تولد تصوری از خود نداریم و در طول زمان با ارتباطاتی که برقرار میکنیم این مفهوم در ذهن ما شکل میگیرد. به این ترتیب برداشت ما از خودمان بازتاب تصوری است که دیگران از ما داشتهاند.
علاوه بر این مفهوم «خود» محصول درونی شدن دیدگاههای اجتماعی است. سرمنشأ خود به بیرون یعنی نقطه نظر دیگران درباره ما بازمیگردد. جنسیت، نژاد و طبقه اجتماعی بر هویت و مفهوم خود در ما تأثیر میگذارد. وقتی قضاوتهای دیگران را میپذیریم مطابق پیشگویی آنها رفتار کردهایم. این مسئله در روانشناسی به «پیشگوییهای کامبخش» معروف است. شاید اصلیترین مصداقی که در این باره به ذهن میرسد ماجرای نوع رفتار شاگردان یا بچهها مطابق با پیشگویی معلمها یا پدر و مادرهاست. گاهی اوقات معلمها از همان ابتدا نسبت به برخی شاگردانشان نگاه مثبت یا منفی دارند و بعد از گذشت زمان شاگردانشان درست مطابق همین پیشگویی رفتار میکنند. از منظر روانشناختی این تطابق پیشگویی با رفتار افراد به واسطه شکلگیری خودپنداره دانشآموز به واسطه رفتاری است که از معلم خود و درباره خودش برداشت میکند.
آنهایی که به «خود» ما شکل میدهند
ارتباط با اعضای خانواده هم تأثیر مهمی در شکلگیری خودپنداره ما دارد چراکه نخستین حلقههای ارتباطی ما در ارتباط با آنها شکل میگیرد. اعضای خانواده با برچسبهای صریح و واکنشهایی که در برابر رفتار ما دارند تعریف صریح و مستقیمی از هویت ما و آنچه انتظار دارند باشیم، ارائه میدهند.
بعد از خانواده گروه همسالان بیشترین تأثیر را در شکلگیری خودپنداره ما دارند. ما با هم و سن و سالان خودمان در تعاملیم، بزرگ میشویم، بازی میکنیم، مدرسه میرویم و خلاصه زندگی میکنیم. همچنین ما از دیگران به عنوان ملاکی برای شناخت خودمان استفاده میکنیم، به این مفهوم که با مقایسه خودمان با اطرافیانمان استعدادها و تواناییهای خودمان را میسنجیم و ارزیابی میکنیم.
در نهایت این جامعه است که به ما تصویری از خودمان ارائه میکند. مفهوم خود علاوه بر چند بعدی بودن یک فرآیند است و در طول سالهای زندگیمان شکل میگیرد. به عبارت دیگر دیدگاههای اجتماعی مربوط به مفهوم خود ساخته میشوند و تغییر میکنند.
بهبود خودپنداره، امری امکانپذیر
شاید با خواندن این مطلب احساس کنید چندان از تصوری که درباره خودتان دارید راضی نیستید. به خصوص اینکه حالا میدانید بخش مهمی از این تصویر در دست شما نبوده، بلکه بازتابی از رفتارهای دیگران بوده که موجب شکلگیری تصویری است که امروز شما از خودتان دارید. با وجود این، اما درست است که شما در شکلگیری خودپندارهتان نقش چندانی نداشتهاید، اما این بدین مفهوم نیست که شما مجبورید با هر تصور ناخوشایندی که درباره خودتان دارید تا ابد زندگی کنید و با آن کنار بیایید، بلکه شما این توانایی را دارید که تصور بهتری درباره خودتان داشته باشید. به عبارت دیگر اگر تصویر مناسبی از خودتان ندارید آن تصویر را در هم بشکنید و این بار همانطور که دوست دارید خودتان را تصویر کنید. برای این منظور، اما لازم است تا مراحلی را طی کنید.
گام اول، جزم کردن عزم خود برای تغییر: کمربندهایتان را محکم ببندید. عزمتان را جزم کنید و پاشنه کفشتان را ور بکشید. تا خودتان نخواهید هیچ اتفاقی نمیافتد.
گام دوم، آگاهی یافتن به عنوان پایه و اساس تغییر: شاید بهتر باشد تصویری که امروز از خود دارید را دوباره بازبینی کنید و به جمعبندی مناسبی برسید. آگاهی نخستین گام برای تغییر است.
گام سوم، انتخاب هدفهای واقعبینانه و درست: قرار نیست ما فردی خارقالعاده باشیم. این تجربه اثبات شده تاریخ است که انسانهای معمولی اغلب خوشبختتر و حتی موفقترند. از خودتان انتظاری واقعبینانه داشته باشید.
گام آخر، تدارک بافتی که شما را در مسیر تغییر خودتان یاری میدهد: این گام هم بسیار مهم و حیاتی است. شما درتعامل با افرادی که تصویر ناخوشایندی از شما به خودتان ارائه میکنند هیچگاه نمیتوانید خودپندارهتان را اصلاح کنید. افرادی که ارزیابیهای مثبتی از ما دارند ما را در اصلاح هویتمان یاری میکنند. در برابر این افراد مثبت برخی افراد تنها ایرادها و نقاط منفی ما را میبینند و باعث از بین رفتن اعتماد به نفس ما میشوند و برخی آنچنان در این امر افراط میکنند که موجب تخریب شخصیت ما میشود. وقتی قرار است رفتارهایمان را اصلاح کنیم بهتر است از افراد ایرادگیر افراطی پرهیز کنیم و با افرادی مواجه شویم که با انتقادهای سازنده یا تشویق با ما مواجه میشوند. در این مسیر از گفتوگوی درونی هم کمک بگیرید و به خودتان پیامهای مثبت انتقال بدهید. جملاتی همچون «میتوانم این کار را انجام بدهم» یقیناً میتواند شما را در راهی که در پیش گرفتهاید، یاری دهد.