سالهاست که گفته ميشود ورزش چوب مديريت مسئولان ناکارآمدي را ميخورد که تفکري براي سازندگي ندارند و تمام هم و غمشان حضور تفريحي در سفرهاي ورزشي و گرفتن عکسهاي يادگاري کنار مدالآوران و زدن موفقيتها به نام خود است. مسئلهاي که بارها و بارها با انتقاد اصحاب رسانه و ورزشکاران مواجه شده، اما هرگز نتوانسته تغييري در نوع نگاه مديران بيکفايت ايجاد کند، مديراني که پيشرفتهاي خوبي داشتهاند، اما نه در زمينههاي مثبتي که بتواند باري از دوش ورزش، ورزشکاران و قهرمانان مدالآوارش بردارد، بلکه پيشرفت در رويههاي منفي و تأسفآوري که شنيدن آن چيزي جز شرمندگي در پي نخواهد داشت.
پرواضح است که نگاه اين قبيل مديران به ورزشکاران مدالآور و قهرمانان تبليغاتي است و نه چيز ديگر. با وجود اين، هنوز اتفاقاتي رخ ميدهد که باور كردني نيست، اتفاقاتي كه همگان را به تعجب واميدارد. اتفاقاتي که از عوامفريبيهاي شرمآور برخي مديران و مسئولان حکايت دارد، عوامفريبيهاي پيشرفتهاي که ميتواند تمام انگيزه و روحيه قهرمانان را براي رسيدن به موفقيتهاي بعدي به ورطه نابودي بکشاند. مسئلهاي که البته کوچکترين اهميتي براي آقايان ندارد که اگر داشت بيشک تغييري در رويه خود ميدادند! ماجرا گاهي از دادن وعدههاي عملي نشده استخدام قهرمانان هم عبور ميکند، وعده پرطمطراقي که ميتوانست بر ليست قهرمانان و مدالآوران ورزش ايران بيفزايد. قهرماناني که تمام زندگي خود را پاي ورزش و افتخارآفريني براي ايران عزيز ميگذارند و فرصتي برايشان باقي نميماند كه براي امرار معاش کاري براي خود دست و پا كنند. بنابراين استخدام کمترين کاري است که ميتوان در قبال افتخارآفرينيهاي آنها برايشان انجام داد، مسئلهاي که مدت زيادي است قول و وعده آن داده شده، اما هنوز به مرحله اجرا نرسيده است. وعدهاي كه اگر عملي ميشد ميتوانست تشويقي براي جوانترها باشد و انگيزهاي براي مدالآوران و قهرمانان براي ادامه مسير سخت و پرپيچ و خم موفقيت، اما اين اتفاق تاكنون رخ نداده تا ثابت شود اين وعدهها عوامفريبي بيش نبوده است!
شاهکار تازه آقايان هم پيشرفت در عوامفريبيهاست، آقاياني که پس از به راه انداختن برنامههاي تبليغاتي مفصل و در بوق و كرنا كردن، کليد يک واحد مسکوني را بهعنوان پاداش مدال المپيک و رکوردشکني سهراب مرادي در رقابتهاي جهاني به او هديه ميدهند، اما بعد از گرفتن عکسهاي يادگاري و فيلمهاي تبليغاتي هديه داده شده را به بهانههاي واهي پس ميگيرند و مهر پايان بر پرونده پرداخت پاداش به قهرمان وزنهبرداري ايران ميزنند، پاداشي که عکسها و فيلمهاي تبليغاتي حکايت از پرداخت آن دارد، اما واقعيت تلختر از چيزي است که ديده ميشود. واقعيت تلخي که امروز از مديرکل ورزش و جوانان که با هماهنگي شهرداري و استاندار اصفهان تدارک اين پاداش را ديده بودند، مشاهده شده و شايد فردا از مديري ديگر در شهر يا استاني ديگر، البته اگر فرصتي براي درددل ورزشکاران مهيا شود تا پرده از اينگونه عوامفريبيهاي شرمآور بردارند.
رفتارهاي تأسفبار و پيشرفتهاي جالب توجه آقايان در اينگونه رفتارها نشان ميدهد که قراري بر درست شدن داستان مديريتهاي ناکارآمد و بيکفايت نيست و اگر تغييري هم قرار است صورت گيرد در زمينههاي منفي است و بس. اتفاقي که ورزشکاران زيادي را از ادامه راه منصرف کرده و آنان را بر آن داشته تا عطاي ورزش را به لقايش ببخشند و با دلخوري از بيتوجهي و بيمهري مسئولان دنياي ورزش و قهرماني را براي هميشه ترک کنند، درست مثل تصميمي که علي صادقزاده مدالآور پارالمپيکي وزنهبرداري گرفته است، تصميمي که همانطور که خود او نيز ميگويد به اجبار و به واسطه بيتوجهيها و کملطفيهاي مسئولان اتخاذ شده است.