زن بهتر است یا مرد؟ روز بهتر است یا شب؟ دریا بهتر است یا کوه؟ ماه بهتر است یا خورشید؟ آب بهتر است یا هوا و... اینجملهها شاید شما را هم به یاد این پرسش دیرینه انداخته باشد که دانش بهتر است یا دارایی؟ به عبارتی، علم بهتر است یا ثروت؟
به راستی آیا میتوان به پرسشهای بالا پاسخ درستی داد؟! مثلاً میتوان گفت: خورشید بهتر است یا ماه؟ آیا در هر یک از مثالهای بالا به راستی، بهتری و برتری وجود دارد؟ میشود گفت که دریا بهتر است یا خشکی؟
از هر دیدگاهی که به این پرسشها نگاه کنیم، به پاسخی میرسیم که شاید در مضمون یکسان باشد، بنابراین میتوان گفت که شب مکمل روز است و روز مکمل شب. خشکی مکمل دریاست و دریا مکمل خشکی. زن مکمل مرد است و مرد، مکمل زن و...
در مثالی دیگر میتوان به تولد فرزند در خانواده اشاره کرد. وقتی قرار است در خانهای فرزندی متولد شود، هر یک از والدین درباره جنسیت فرزند خود نظری دارند. یکی میگوید دختر به دنیا بیاید بهتر است، یکی دیگر پسر را ترجیح میدهد ولی واقعیت این است که فرزند هر جنسیتی که داشته باشد، چه دختر باشد و چه پسر، ممکن است ویژگیهایی داشته باشد که دیگری دارای آنها نباشد. این را هر والدی با گذشت زمان و سپری شدن روزگار، درخواهد یافت. اما در باره علم بهتر است یا ثروت؟ این پرسش آخر از دیرباز دغدغه ما بوده است و امروز در شرایطی که مسابقه کسب ثروت به هر قیمتی در جامعه به راه افتاده است، شاید باردیگر جای طرح دارد و این بار از نگاهی سوم به موضوع.
تکلیف پول چه میشود؟
در روزگار ما پول و مکنت مالی برطرف کننده بسیاری از مشکلات است. در صورت بروز بیماری، عاملی برای درمان است. مداوای درد بیخانمانی مردم و عنصری برای ورود به راه دانش و تحصیل به شمار میرود. پول خیلی از مشکلات را برطرف میکند، با قرار گرفتن در دست هر شخصی، عاملی باشد برای رفتن او به سفرهای مختلف، دیدن فرهنگهای متعدد و به وجود آمدن تجربیات مختلف و به عبارتی، عاملی باشد برای پخته شدن صاحبش- بگذریم از اینکه بسیاری از افراد با داشتن مبلغ قابل توجهی از آن باز هم به این مهم دست نخواهند یافت. - پول زیباییهای زیادی برای انسان و زندگیاش به وجود میآورد، میتواند در پیدا کردن شریک زندگی عامل مهمی باشد و حتی محکمکننده اینگونه روابط اشخاص. پول مزیتهای بسیاری دارد که در این مقاله نمیتوان تمام آنها را گفت و یکییکی برشمرد ولی با اینهمه آیا میتوان گفت: داشتن پول بهتر از داشتن دانش است؟
تکلیف دانش چه میشود؟
منظور از علم در این مقوله تنها داشتن مدرک تحصیلی نیست. خیلیها فکر میکنند علم یعنی داشتن مدرک دانشگاهی یا حتی دانشی که از طریقی مانند مطالعه به مغز ما منتقل شده و در واقع ما را از مسائل مختلف و چیزهای متعدد یا حتی به طور تخصصی در یک زمینه آگاه کرده باشد ولی به نظر من این انتقال دانش به خودی خود، تنها باعث شده است فرد مطلع شود، اما معلوم نیست که او را باسواد و با دانش و به قول یکی از دوستان فرهیختهام، خردمند هم کرده باشد!
با داشتن دانش میتوان درستتر راههای زندگی را انتخاب کرد. در مواقع لازم تصمیمات درستتری گرفت و به موارد مختلف زندگی نگاه بازتر و بهتری داشت. درواقع با داشتن دانش میتوان خوبتر اندیشید و خوبتر زندگی کرد. با داشتن آن میتوان حتی از پولی که در اختیارمان قرار میگیرد هم بهتر و درستتر استفاده کرد. با همه اینها که گفته شد، آیا میتوان گفت که دانش بهتر است یا پول؟
تکلیف روح و رسالت داشتههایمان چه میشود؟
نظر شما دراین باره چیست؟ آیا میتوانید این دو را از یکدیگر جدا کنید؟ شاید اگر کمی دقیقتر به این پرسش نگاه کنید، بتوانید این را بگویید که پول و دانش تقریباً مکمل یکدیگر هستند و بسیاری از مواقع، درپی یکدیگر به وجود میآیند. وقتی دانش وجود دارد، فرد دارای آن میتواند تصمیمات درستتری بگیرد و درنتیجه به موفقیتهای بیشتری دست پیدا کند. این فرد میتواند به پول، آن هم با روشی نیکو و پسندیده برسد و این چرخه پشت سر هم در زندگی فرد، تکرار شود. این همان چرخه مثبتی است که اگر بتوان در زندگی ایجادش کرد، تکامل دانش و پول را میشود دید و درک کرد. با قرار گرفتن در این چرخه میتوان نیروی مثبت و زیاد هر یک از این دو را دریافت. شاید بتوان گفت: در این صورت میتوان فهمید که این دو مکمل یکدیگر هستند. اساساً هر چیزی که در زندگی ما راکد بماند مانند مردابی به گنداب تبدیل خواهد شد. این گنداب میتواند گریبان دارایی، دانش و تمام زندگی ما را بگیرد. دراینباره میتوان به افرادی اشاره کرد که با کسب مدرکی تحصیلی حتی در مدارج بالای دانشگاهی نیازی به ارتقای دانش خود نمیبینند و از اینرو پس از مدتی حرف تازهای هم برای گفتن ندارند یا بسیاری از ثروتاندوزان که کارشان پول روی پول گذاشتن است و دریغ از اینکه باید به دارایی خود روح هم ببخشند. اینکه چگونه میتوان به دارایی خود روح و برکت بخشید مدنظر این نوشته نیست ولی تنها به این بسنده میکنیم که کمک به نیازمندان و بخشش میتواند کمک بزرگی به برکت و روح بخشیدن به پول و ثروت کند، یعنی کاری که بسیاری از افراد از آن دوری میکنند و خیلیها هم از آن هراس دارند. اینها که گفته شد، چه درباره افراد با دانش، چه ثروتمند و چه دارای هر دوی اینها بیانگر کسانی است که در مردابهای دستساز خودشان گرفتار شدهاند. مردابهایی که بیشتر وقتها آدم را تا ژرفترین جای خود همراهی میکند آنهم با کلی جاذبه و فریبندگی. شاید مهم این باشد که گرفتار مرداب نشویم، اگرنه چه پولدار و چه با دانش، هر دو میتوانند زندگی خوبی را برای خود یا اطرافیانشان بسازند به شرط آنکه روح و رسالت واقعی داشتههای خود را درک کنند.