کد خبر: 921409
تاریخ انتشار: ۲۱ مرداد ۱۳۹۷ - ۲۲:۰۵
شما بهترین را می‌خواهید یا بیشترین را؟
وقتی در انتخاب‌ها، نگاه‌مان به کیفیت باشد، وارد هر مسیری نمی‌شویم. هر مکانی را برای رفت و آمد نمی‌پسندیم و معاشرت با هر شخصی را هم انتخاب نمی‌کنیم. می‌شود گفت: وقتی کیفیت را سرلوحه انتخاب‌های‌مان قرار می‌دهیم، به لذتی که از زندگی می‌بریم هم توجه بیشتری می‌کنیم. در این صورت می‌دانیم زندگی ما با هر آنچه درون خود دارد، با تمام کاستی‌ها و زیادی‌هایش، بهترین چیزی است که می‌توانستیم برای خود بسازیم
لیلا جعفری
کیفیت کلمه‌ای است که بار‌ها آن را شنیده‌ایم. بار‌ها درباره‌اش مطلبی خوانده، چیزی شنیده‌ایم و یا برنامه و فیلمی دیده‌ایم. شنیدن این واژه برای‌مان تازگی ندارد، ولی فکر کردن درباره آن چطور؟ آیا ما به کیفیت آن‌هم به اندازه کافی فکر کرده‌ایم؟ کیفیت چیست و چقدر برای ما مهم است؟ و...
کیفیت در فرهنگ واژگان معین به صورت چگونگی و چونی، معنی شده است. در زندگی ما هم معمولاً با همین معنی مورد استفاده قرار می‌گیرد. شخصاً در کنار چگونگی، ارزشمندی نیز یکی از تعابیری است که از این واژه دارم و فکر می‌کنم این تعبیر در زندگی امروز ما پررنگ‌تر است. چون هرچه باشد بیشتر ما در این روزگار، زندگی شهرنشینی داریم و از آنجا که تنوع بیشتری در رابطه با مسائل مختلف زندگی در دسترس داریم، ارزشمندی آن‌ها نیز برایمان ملموس‌تر است. مصداق این را می‌توان در روستا‌ها و یا شهر‌های کوچک‌تر و حتی چند دهه پیش که شهر‌ها هنوز به جمعیت کنونی نرسیده بود، دید.

۱- چرا موضوع کیفیت برای‌مان مهم شده است؟
یادم می‌آید در دوران کودکی که سال‌های بسیاری از آن می‌گذرد، واژه‌های کیفیت و کمیت آن‌قدر‌ها پررنگ نبود. مثلاً اگر می‌خواستیم برای خانه نان تهیه کنیم، خیلی فرقی نمی‌کرد از کدام نانوایی نان می‌خریم، از نانوایی سنگکی سر کوچه و یا نانوایی سنگکی سر چهارراه! ولی این تفاوت امروزه وجود دارد؛ چون بسیاری از ما بنا بر تجربه دست‌مان آمده که ممکن است نانوایی سرکوچه نان سالم‌تری را نسبت به نانوایی سر چهارراه بپزد. به عبارتی می‌شود گفت: ما به دلیل بی‌اعتمادی به محیط و اطرافیان و... به کیفیت بیشتر فکر کرده‌ایم. شاید هنوز هم این اعتماد در بسیاری از شهر‌های کوچک و کم‌جمعیت بیشتر باشد، چون مثل دوران کودکی من هنوز هم مشتری‌های ثابت و محلی دارند. برای نانوا‌های این نانوایی‌ها حتماً مهم است که وقتی فردا چشم‌شان در چشم مشتری‌شان افتاد که ممکن است همسایه دیوار به دیوارشان هم باشد، شرمنده نباشند. بگذریم از اینکه هر انسانی در هر محله‌ای چه شلوغ یا خلوت می‌تواند درستکار باشد یا خطاکار و ما در این نوشته به استثنا‌هایی که در این‌باره وجود دارد، نمی‌پردازیم.
شاید همین‌ها باعث شد که کم‌کم به کیفیت توجه نشان دهیم. رفته‌رفته مفهوم این واژه در زندگی ما بیشتر دیده شد و مورد توجه قرار گرفت. این را هم باید در نظر گرفت که شاید هنوز هم این واژه برای برخی از مردم در مورد نیاز‌های اولیه زندگی مانند خوراک و نان که باعث شد کیفیت در زندگی ما معنی شود، مورد توجه قرار بگیرد. این موارد شاید خیلی هم مهم باشند، چون با تندرستی مردم سر و کار دارند، و منظور این نوشته کم‌اهمیت نشان دادن این مسائل که به گفته آبراهام مزلو روانشناس مشهور، مربوط به نیاز‌های زیستی می‌شود، نیست بلکه تعمیم دادن این توجه، به تمام موارد زندگی است؛ به عبارتی گسترش کیفیت در تمام جنبه‌های زندگی. شاید بشود گفت که توجه به کیفیت نگاه هر آدمی را به زندگی تغییر می‌دهد، چون باعث می‌شود در انتخاب‌های خود دقت کنیم، به مسائل مختلف زندگی با دید بهتری نگاه کنیم و تصمیمات بهتری بگیریم. گرفتن تصمیمات درست و خوب در زندگی، به خودی خود زندگی بهتری را برای ما به وجود می‌آورد و می‌شود گفت که سرنوشت بهتری را برای ما رقم خواهد زد.

۲- وقتی انتخاب‌های‌مان بر اساس کیفیت شکل می‌گیرد
وقتی در انتخاب‌ها، نگاه‌مان به کیفیت باشد، وارد هر مسیری نمی‌شویم. هر مکانی را برای رفت و آمد نمی‌پسندیم و معاشرت با هر شخصی را هم انتخاب نمی‌کنیم. می‌شود گفت: وقتی کیفیت را سرلوحه انتخاب‌های‌مان قرار می‌دهیم، به لذتی که از زندگی می‌بریم هم توجه بیشتری می‌کنیم. در این صورت می‌دانیم زندگی ما با هر آنچه درون خود دارد، با تمام کاستی‌ها و زیادی‌هایش، بهترین چیزی است که می‌توانستیم برای خود بسازیم. این احساس به خودی خود رضایتمندی قلبی را در ما ایجاد می‌کند. برای همین هم از داشتن آنچه هم‌اکنون زندگی ما به شمار می‌رود، لذت می‌بریم.
توجه به آنچه برای ما بهترین به شمار می‌رود، به خودی خود لذت‌بخش است، چون این انگیزه را در ما ایجاد می‌کند که ارزشمندیم. این احساس ارزشمندی احساس قوی دوست داشتن خود را در ما ایجاد می‌کند که قدرت‌بخش است و شاید بتوان گفت: برای سلامت روح و روان ما حیاتی هم هست. قدرت ناشی از احساس ارزشمندی نه تنها سرخوشی درونی را به وجود می‌آورد که انگیزه دیگری می‌شود برای توجه بیشتر به کیفیت. انگار شخصی در درون آدم هست که می‌گوید: «تو بهترین هستی، پس بهترین را انتخاب کن» و این انتخاب‌ها و احساس‌ها و گفت‌و‌گو‌های درونی مانند یک چرخه در زندگی ما ادامه پیدا می‌کند. این همان سادگی، بی‌پیرایگی و سلامتی بزرگی است که در زندگی خودش را به صورت رضایت از خودمان نشان می‌دهد. اگر ما به این مرحله رسیده باشیم، بهتر است به خودمان تبریک بگوییم و حتی برای خودمان هدیه‌ای بخریم. بهتر است خودمان را به گردش برده و برای خودمان در حد توانی که داریم، پول خرج کنیم. چون در این صورت پیداست که ما به همه جای زندگی خود توجه کرده‌ایم. آن‌قدر کیفیت برایمان مهم بوده که از هر راهی پول درنیاورده‌ایم، چون کیفیت راهی که از آن پول درآورده‌ایم، برایمان خیلی مهم بوده است. با هر کس هم‌کلام نشده‌ایم، چون کیفیت رابطه برای‌مان مهم بوده است، به هر جایی برای تفریح نرفته‌ایم، چون کیفیت مکان‌ها برای‌مان مهم بوده است. در یکتاپرستی راه درست را انتخاب کرده‌ایم و در این‌باره به آنچه بهترین بوده است توجه کرده‌ایم. بهترین خوراک را خورده‌ایم حتی اگر ساده‌ترین باشد، چون به کیفیت آن توجه داشته‌ایم، بهترین لباس را پوشیده‌ایم، حتی اگر ارزان‌ترین لباس‌ها باشد و ...

۳- کیفیت زندگی را فدای همرنگی با جماعت نکنیم
اینکه چرا بسیاری از ما یادمان می‌رود که کیفیت مهم است، دلایل مختلفی دارد، ولی یکی از آن‌ها توجه به نگاه جمعی و همگانی است. مثلاً وقتی بیشتر مردم یک شهر یا کشوری رنگ خاصی را برای پوشیدن در یک برش زمانی انتخاب می‌کنند، خیلی از ما هم ممکن است فکر کنیم که باید در آن زمان، آن رنگ را برای پوشاک خود انتخاب کنیم و به عبارتی از مد روز پیروی کنیم. در صورتی که ممکن است آن رنگ به دلایل مختلف برای ما مناسب نباشد. مثلاً با رنگ چشم و یا پوست ما تناسب نداشته باشد و...، ولی باز هم به خاطر مد روز آن را انتخاب کنیم.
ممکن است عده‌ای به دلیل برخی ناملایمات زندگی دست به تخلفاتی کوچک و یا بزرگ بزنند و عده دیگر هم به تقلید از آن‌ها تخلفات دیگری مرتکب شوند، با این باور که آن‌ها انجام می‌دهند، پس ما هم می‌توانیم انجام دهیم. این دست نگاه‌ها این طرز فکر را به فرد می‌دهد که کیفیت را ولش کن، ببین چه چیزی به صلاحت است. این نگاه شاید خیلی خطرناک باشد، چون می‌تواند آسیب‌زننده باشد. وقتی این نگاه در بین مردم رشد کند، دیگر انتخاب بهترین به پرمنفعت‌ترین تبدیل می‌شود. وقتی هم که انتخاب‌ها از روی منفعت‌طلبی باشد، معلوم نیست که انتخاب درستی باشد. ممکن است انتخابی باشد که برای دیگران آسیب به شمار برود. مثلاً ممکن است مردی تصمیم بگیرد برای تأمین مایحتاج زندگی خانواده‌اش دست به یک اقدام منفعت‌طلبانه مانند دزدی بزند. در این صورت، ممکن است به طور موقت برای خود و خانواده‌اش چیزی فراهم کند، ولی به اموال، روح، روان و حتی جسم دیگران آسیب زده است. حتماً شما هم از نزدیک با افرادی برخورد داشته‌اید که دارایی یا عزیزانشان مورد سرقت قرار گرفته‌اند، برخی از این افراد از شدت ترس و نگرانی ممکن است کارشان به بیمارستان و درمان هم رسیده باشد.

۴- کیفیت برای ما خوشبختی می‌آورد
همه ما در زندگی اشتباهات کوچک یا بزرگی داریم که ممکن است زندگی کنونی ما را ناآرام کرده باشد، ولی از گذشته گفته‌اند که ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است؛ بنابراین از زندگی کنونی خود که نتیجه انتخاب‌های نامناسب ماست، ناراحت و ناامید نباید باشیم، با خودمان روراست باشیم و در خلوت خود، زندگی خود را بدون رودربایستی تجزیه و تحلیل کنیم. این تجزیه و تحلیل صادقانه را جدی بگیریم، چون قرار است زندگی حال تا آینده ما را بسازد. هر قدر هم که از زندگی ما باقی مانده باشد، چه کم و چه زیاد، و هر قدر هم که از زندگی ما گذشته باشد، چه ۲۰ سال و چه ۷۰ سال، این آگاهی را که هم‌اکنون پیدا کرده‌ایم جشن بگیریم. این آگاهی درباره آنچه واقعاً در زندگی‌مان می‌گذرد را نعمت بدانیم و شروع کنیم به بهره‌برداری.
اینکه این تجزیه و تحلیل چگونه انجام شود که ما خیال‌مان از بابت درستی‌اش راحت باشد، مهم است. تمرینات زیادی در کتاب‌های متعددی وجود دارد که در این‌باره می‌تواند برای ما راهگشا باشد. واقعیت این است که بسیاری از ما برای روراست بودن خودمان هم نیاز به تمرین داریم. نمی‌دانم روراستی با خود سخت‌تر است و یا روراست بودن با دیگران، ولی هر چه هست روراستی با خود نیاز به تمرین دارد. شاید این تمرین برای به نتیجه مثبت رسیدن نیاز به تکرار داشته باشد، پس نباید خسته شد. چون جوینده یابنده است. جولیا کامرون در کتابی به نام هنرمند درون که گیتی خوشدل آن را به زبان فارسی برگردانده، تمریناتی را در این‌باره درنظر گرفته است. شخصاً این تمرینات را به کار گرفته و از آن‌ها نتایج مثبتی هم دریافت کرده‌ام.
در تجزیه و تحلیل صادقانه درون خود، ممکن است به این نتیجه برسیم که در برخی موارد دیگر کاری از دست ما برنمی‌آید، مثلاً زندگی فردی را به تباهی کشانده باشیم و یا به دلایلی شرمنده خود و خانواده خود باشیم، ولی حتماً راه‌هایی برای جبران آن هست. می‌شود از منابع خدایی و افراد آگاه در این زمینه کمک گرفت و خلاصه راه‌های درستی که راهنمایی خوب و واقعی در پی داشته باشد، ولی نباید دست روی دست گذاشت و کاری نکرد. از همین لحظه به کیفیت در زندگی توجه بیشتری کنیم و دیگر دست به هر کار و روشی نزنیم. این خودنگری و ساختن زندگی تازه، قطعاً خوشحالی بیشتر و واقعی‌تری را برای ما به ارمغان خواهد آورد، چون تنها در این صورت درون ما آرام خواهد شد. در واقع کودک درون ما شاد و خوشحال است، زیرا به آنچه آزارش می‌دهد، نمی‌پردازیم. در این مرحله فکر کنم بهترین واژه‌ای که بشود به ما نسبت داد، خوشبختی است.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار