از اردوگاه اصلاحطلبی در روزهای اخیر دو بیانیه که مدعی ارائه راهکار برای وضعیت کنونی کشور بود، منتشر شد؛ دو بیانیهای که زمان انتشار و زمان فراموشیاش همزمان بود و هنوز نیامده، به بایگانیها سپرده شد. یک بیانیه را رییس دولت اصلاحات داده بود و دیگری را تنی چند از اصلاحطلبان. این افراد همگی کسانی بودند که خود یا جناحشان سالها بر سمتهای مدیریتی کشور تکیه کردند و همین سالها هم دولت موردنظر آنها بر سر کار است. اگر واقعاً راهکار راهگشایی داشتند، میتوانستند در جلسات خصوصی به شخص رئیس جمهور که از خودشان است، ارائه کنند، اما گویا مخاطب بیانیهها فقط افکار عمومی مردم بود و بیانیههایی بودند برای دیده شدن و نه عملی شدن. با این حال همان «دیده شدن» هم اتفاق نیفتاده است. روزنامه اصلاحطلب اعتماد نشان میدهد که نه تنها مردم به این بیانیهها توجهی نکردهاند، بلکه حتی چهرهها و فعالان مطرح اصلاحطلب هم این بیانیهها را حتی یکبار نخواندهاند! روزنامه اعتماد نوشته که «چرا هیچیک از تصمیمسازان و کنشگران اصلی کشور از زمان صدور این بیانیهها در مورد راهکارهای پیشنهادی یک جریان سیاسی واکنشی نشان ندادهاند؟ آیا بیانیه را ندیدهاند یا نادیده گرفتهاند؟ پرسشهای «اعتماد» از برخی چهرههای سیاسی نشان میدهد که این دو بیانیه دیده نشده است و حتی در میان اصلاحطلبان هم کسانی حضور دارند که حتی دو بیانیه را ندیدهاند. البته سؤال مهمتر این است که آیا این بیانیهها اساساً کارکردی در نظام سیاسی دارد یا خیر. نویسندگان بیانیه اصلاحطلبان در پایان آن نوشتهاند که باور دارند «هیچ مطالبهای با درخواست و نامه و تومار محقق نخواهد شد؛ پس دست یاری خود را به سوی شما هموطنان دراز میکنیم؛ به سوی تمامی ایرانیان آزاده، شریف و دغدغهمند. به سوی همانانی که هرچند فشار اقتصادی توان از کفشان برده و امیدهایشان را هدف قرار داده، اما قدرت ارادهشان و شوق علاقهشان به این میهن، جوانههای امید را در دلهاشان زنده نگه داشته است. ما دست یاری خود را به سوی تمامی شما دراز میکنیم تا فارغ از تمامی جناحبندیهای سیاسی، حول این مطالبات بدیهی گرد آییم و با اراده خود و اقدامی جمعی متحد شویم.»