کد خبر: 921615
تاریخ انتشار: ۲۲ مرداد ۱۳۹۷ - ۲۲:۰۳
گفت‌وگوی «جوان» با برادر شهید مدافع حرم ابراهیم احمدی
همه غربت و مظلومیت شهدای فاطمیون را می‌توان از مرور عکس‌های مراسم تشییع و داع‌شان به خوبی حس کرد.
معصومه سبزه‌پرور
همه غربت و مظلومیت شهدای فاطمیون را می‌توان از مرور عکس‌های مراسم تشییع و داع‌شان به خوبی حس کرد. مردانی که از یک کشور جنگزده خود را به ایران می‌رسانند، اما با شنیدن خبر تعدی تروریست‌های متجاوز به مقدسات‌شان همه معادلات دنیوی‌شان به‌هم می‌خورد و داوطلبانه قدم به میدان جنگ می‌گذارند. بهانه حضور شهید مدافع حرم لشکر فاطمیون ابراهیم احمدی در جمع مدافعان حرم غیرت دینی‌اش بود. از زبان برادرش علی احمدی روایت زندگی تا شهادتش را می‌شنویم.

کارگر کارخانه چرم
خانواده ما عاشق اهل بیت (ع) است. یکی از دلایل راهی شدن برادرم ابراهیم برای دفاع از حرم هم همین عشق و علاقه‌اش به ائمه معصومین (ع) است. ابراهیم چهار سال پیش به ایران آمد، یک سالی به کار و تلاش برای گذران زندگی مشغول بود تا اینکه متوجه اعزام رفقایش به منطقه شد. من و ابراهیم با هم در کارخانه چرم کار می‌کردیم.

دعای شهادت
برادرم وقتی پای صحبت دوستانش از جبهه مقاومت می‌نشست بیشتر عزمش را جزم می‌کرد که راهی جهاد شود و در نهایت تصمیمش را عملی کرد. به من می‌گفت: داداش من می‌روم و تو برایم دعا کن که شهادت نصیبم شود. در مدت سه سال حضورش در جبهه مقاومت سه بار اعزام شد. قبل از رفتن از مادر و پدرم که در افغانستان هستند اجازه گرفت. آن‌ها هم مخالفتی نکردند، اما نگران برادرم بودند.

یک دوست خوب
ابراهیم مزد مجاهدت‌هایش را در ۱۰ بهمن ۹۶ با شهادت گرفت. نحوه شهادتش را از زبان دوستانش شنیدیم که گفتند بعد از عملیات در حلب بر اثر اصابت تیر به پیشانی‌اش به شدت مجروح شد و بعد از اینکه ۱۰ روز در کما بود، به شهادت رسید. من و ابراهیم رابطه خوبی با هم داشتیم، منهای رابطه برادری، رفقای خوبی برای هم بودیم. وقتی از تصمیمش برای مدافع حرم شدن برایم گفت، خواستم نرود، نپذیرفت. می‌گفت: دعا کن که بی‌بی دست من را در این مسیر بگیرد. ابراهیم خیلی خوب بود. اخلاق خوبی داشت. مهربان بود. احترام بزرگ‌تر از خودش را نگه می‌داشت. خبر شهادتش را هم از طرف سپاه شنیدم. با من تماس گرفتند و گفتند پرونده برادرتان ناقص است و برای تکمیل پرونده باید حضوری به دفتر مراجعه کنید. وقتی خدمت‌شان رسیدم گفتند ابراهیم به شهادت رسیده است. با شنیدن خبر شوکه شدم. نمی‌دانستم چگونه باید خبر را به خانواده‌ام در افغانستان اطلاع بدهم. کمی سخت بود. این روز‌ها در نبودش دلتنگش می‌شوم. من هم برادر و هم یک دوست خوب را از دست دادم.

روستای آب‌باریک
۱۶ اسفند ۹۶ در نبود والدینم، برادرم را در گلزار شهدای روستای آب‌باریک ورامین به خاک سپردیم. خبر شهادت را که به مادرم دادم بسیار ناراحت شد و گریه کرد. برایش سخت بود. از ابراهیم چهار سال پیش خداحافظی کرده بود، اما قسمتش این بود و برادرم راهش را انتخاب کرده بود. شهادت، مرگ انسان‌های زیرک است. ابراهیم با بهترین شکل با خدا ملاقات کرد.

ابراهیم در ۱۹ سالگی ردای شهادت به تن کرد. مرد غیور خانواده ما افتخار شهید مدافع حرم بودن را از آن خود کرد. تنها چیزی که در صحبت‌های دو نفره از من می‌خواست این بود که دعا کن شهید شوم. دعا کن که به کاروان ابا عبدالله الحسین (ع) برسم. دعا کن بی‌بی، من را به عنوان شهید دفاع از حرم بپذیرد. ابراهیم عاشقانه راهش را انتخاب کرد و عاشقانه هم به دیدار خدا رفت. امیدوارم بتوانیم ادامه‌دهنده راه شهیدمان باشیم و اجازه ندهیم دشمنان قسم‌خورده اسلام به خواسته‌های‌شان دست پیدا کنند.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار