کد خبر: 924901
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۱۴ شهريور ۱۳۹۷ - ۰۰:۱۰
هیچ بهانه‌ای برای فرار من از مسئولیت در برابر یک زندگی اصیل قابل قبول نیست
کرم ابریشم زمانی می‌تواند پیله کند و به یک پروانه تبدیل شود که تمام توجه خود را مصروف کاری کند که برای آن به دنیا آمده است. اگر کرم ابریشم مثل ما زندگی می‌کرد هیچ وقت تبدیل به یک پروانه نمی‌شد
آیدین تبریزی
فرض کنید کسی از صبح که بیدار می‌شود تا شب که می‌خوابد حواسش به این باشد که چه کسی چه کار کرد و چه کسی چطور رشد کرد و کجا به موفقیت رسید و صاحب چه شده است. یک وقت ما در ساحت اجتماعی و نهاد‌های نظارتی و قانونگذار صحبت می‌کنیم، بله وظیفه و مسئولیت آن‌ها این است که به دنبال آن باشند که فی‌المثل کسب ثروت در جامعه از راه‌های مشروع باشد، راه‌های پولشویی و قاچاق و درآمد‌های بادآورده را مسدود کنند و به عنوان نمونه دسترسی آزاد به اطلاعات برای فعالیت‌های تجاری برای همگان باشد و نه این که مثلاً فلان شرکت خصولتی که به رانت اطلاعاتی وصل است بداند که مثلاً دو ماه دیگر قرار است ارز فلان شود، یا طلا بالا برود یا مثلاً فلان شرکت‌ها سهام‌شان را چه کنند، یا فلان اتوبان یا فلان طرح در فلان منطقه احداث شود تا با دسترسی به آن اطلاعات، زمینه انتفاع و ثروت بادآورده را فراهم کنند، اما این‌ها کار‌های نهاد‌های نظارتی و رسانه‌هاست و کار من چیز دیگری است.

تو یک متن هستی که حاشیه شده‌ای
من وقتی در زندگی خود وارد مناسبات شوم و به همه چیز دید کارآگاهی داشته باشم و دائم حواسم پراکنده در بیرون و افراد باشد در نتیجه از رشد بازمی‌مانم. توجه کنید که چقدر از انرژی‌های روانی ما که بسیار باارزش هستند از این طریق هدر می‌روند. ما مدام غم رشد دیگران را می‌خوریم که ببین! فلانی چطور قد کشید و من هنوز ته چاه مانده‌ام. ما به جای آن که به خود پیله کنیم به دیگران پیله می‌کنیم.
یک کرم ابریشم را تصور کنید که همیشه به دیگران پیله می‌کند. آیا چنین کرم ابریشمی می‌تواند پروانه شود؟ او هرگز به این نقطه نخواهد رسید. کرم ابریشم زمانی می‌تواند پیله کند و به یک پروانه تبدیل شود که تمام توجه خود را مصروف کاری کند که برای آن به دنیا آمده است.

اگر کرم ابریشم مثل ما زندگی می‌کرد هیچ وقت تبدیل به یک پروانه نمی‌شد. چون همیشه با فکری متفرق به خود و جهان می‌نگریست. او از صبح که بیدار می‌شد می‌خواست ببیند که قیمت دلار و طلا چه شد و بعد قیمت پراید را چک می‌کرد- همان پراید که تا دیروز برایش جوک ساخته بودند و می‌گفتند «مرگ دست خداست پراید فقط وسیله است» چطور است که حالا همه صف کشیده‌اند و برایش سر و دست می‌شکنند- نمی‌خواهم بگویم که گوش و چشم بسته زندگی کنیم. بله می‌دانم که انسان یک موجود اجتماعی است و حق دارد از خبر‌های دور و بر خود باخبر شود، اما به چه شکلی؟ به چه قیمتی؟ شما وقتی این خبر‌ها را می‌خوانید و این همه تفحص می‌کنید اولاً آیا یک کیفیت آرامبخش در درون شما بیدار می‌شود یا نه؟ در ثانی این توقف و درجا زدن در این نوع خبر‌ها و داده‌ها، چه کمکی به رشد ما می‌کند؟ ما خبر می‌خوانیم که آگاه شویم، اما آیا نوع خبر‌هایی که ما در شبانه‌روز می‌خوانیم چنین کیفیتی دارند؟

چرا زندگی اصیل را تجربه نمی‌کنم؟
یکی از همکارانم چند روز پیش مرا صدا زد طوری که انگار در آستانه سکته قرار دارد. او برگشت گفت: فلانی می‌دانی قیمت یخچال ساید بای ساید سامسونگ در بازار چقدر شده است؟ گفتم چقدر؟ گفت: «۵۰ میلیون.» ۵۰ میلیون را هم طوری کش داد که قشنگ نشان بدهد اصلاًَ نمی‌تواند این موضوع را هضم کند. گفتم شما در خانه یخچال نداری؟ گفت: چرا. گفتم یخچالت خراب شده است و نیاز به یخچال داری؟ گفت: نه کار می‌کند. گفتم پس برای چه دنبال یخچال می‌گردی؟ گفت: من که نمی‌خواهم بخرم، در سایت‌ها آمده بود. گفتم تو به خاطر چیزی که هیچ نیازی به آن نداری چرا این قدر خودت را تا مرز سکته می‌بری. بگذریم که آخر سر هم بحث ما به جایی نرسید و دوست ما اصرار داشت که این چه جامعه‌ای است و هیچ عدالت و انصافی در آن دیده نمی‌شود.
به آن دوستم گفتم بله من هم قبول دارم که مثلاً شرایط اقتصادی در جامعه باید به گونه‌ای باشد که تورم تا این حد بالا نرود. گرچه همین افزایش قیمت‌ها هم در بسیاری وقت‌ها عامل روانی و ذهنی دارد، مثل آدم‌هایی که هیچ نیازی به دلار ندارند، اما چون شنیده‌اند ممکن است وضع از این هم بدتر شود می‌روند هی دلار می‌خرند و همین ترس، دیگران را هم به ترس وامی‌دارد که نکند اوضاع بدتر شود و دیگران و دیگران همه به این تقاضا و مسابقه دامن می‌زنند و نهایتاًَ قیمت مدام بالا می‌رود و از آن طرف دوباره دیگران ترغیب می‌شوند در حالی که این موضوع بیشتر یک ترس روانی است. به دوستم گفتم من به خاطر افزایش قیمت یخچالی که نیازی به آن ندارم چرا باید سکته کنم و چرا انرژی روانی و ذهنی خودم را صرف حاشیه‌هایی کنم که در نهایت سودی به حال من ندارد. دوستم گفت: می‌دانی چقدر تازه‌داماد و عروس می‌خواهند ازدواج کنند؟ گفتم مگر تو تازه‌داماد و عروس هستی؟ گفت: خب حس نوع‌دوستی که دارم. گفتم تو تا حالا چقدر جهیزیه برای تازه‌داماد و عروس داده‌ای که حالا غصه آن‌ها را می‌خوری؟ حتی اگر تهیه هم کرده باشی خودت را سکته بدهی، داستان درست می‌شود؟
واقعیت آن است که ما یک زندگی اصیل را تجربه نمی‌کنیم و برای آشفتگی‌های ذهنی خود توجیهات انسانی و اخلاقی هم می‌تراشیم تا آن‌ها را موجه نشان دهیم.

چرا کیفیت پروانگی در من پدیدار نمی‌شود؟
یک کرم ابریشم از خود می‌پرسد من برای چه به این دنیا پا گذاشته‌ام؟ بنابراین دیگر دنبال چیز‌هایی که به او ربطی ندارد نمی‌رود، اما ما این کیفیت را نداریم. به خاطر همین هم نمی‌توانیم در زندگی یک رشد اصیل را تجربه کنیم. کرم ابریشم مدام غر نمی‌زند که امروز هوا آفتابی یا ابری است یا خلوت است یا شلوغ است، اما ما انرژی ذهنی و روانی خود را با شکایت و ناله هدر می‌دهیم. این که در کشور دزدی می‌شود به معنای آن نیست که من هم در اداره کار نکنم، اما، چون من زندگی اصیلی ندارم دزدی دیگران را مستمسک قرار می‌دهم که کار نکنم، بنابراین به یک کیفیت مهم درونی در خود ضربه می‌زنم. مثل این می‌ماند که شما شمشیر را در شکم خود فروکنید تا نوکش از آن طرف بیرون بزند و نفر پشتی شما را زخمی کند در حالی که حتی اگر موفق شوید که این کار را انجام دهید و نفر پشتی هم سر جایش بماند قبل از او خودتان را به هلاکت رسانده‌اید.

من برای این که بتوانم رشد کنم نیاز به سکوت دارم و این سکوت یک سکوت بیرونی نیست بلکه یک سکوت درونی است که در آن بتوانم فارغ از سر و صدا‌های ذهن از قضاوت‌ها تا قیاس‌ها و منفی‌بافی‌ها و توجیه‌ها زمینه‌های رشد و شکوفایی درونی خود را فراهم کنم، اما وقتی من انرژی حیاتی خود را با یکی شدن در هیاهو‌های بیرون و درون از دست می‌دهم معلوم است که آن کیفیت پروانگی و رهایی در من پدیدار نخواهد شد. البته برای این که عدم رشد خود را توجیه کنم شروع خواهم کرد به مایه گذاشتن از بیرون و خود را قربانی تصور کردن. شروع خواهم کرد به این که دیگران، فلان خانواده را داشتند و من نداشتم. دیگران فلان سیاستمداران را داشتند و ما نداشتیم. دیگران کشور ثروتمندی داشتند و ما نداشتیم، دیگران همکاران بهتری داشتند و ما نداشتیم، اما آیا همه این‌ها برای فرار از مسئولیت‌های من در برابر یک زندگی اصیل است؟
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
سدنا
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۹:۳۰ - ۱۳۹۸/۰۲/۱۵
0
0
عالی
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار