کد خبر: 925868
تاریخ انتشار: ۱۹ شهريور ۱۳۹۷ - ۰۰:۴۵
دود خودبرتربینی به چشم چه کسی می‌رود؟
روان درمانی اختلال خودشیفتگی بی‌نهایت مشکل است، چراکه باید برای بهبود حالشان دست از تـــمایلات خودشیفتگی بردارند تا بتوانند با درمانگر خود ارتباط برقرار کنند و این موضوع مستلزم آگاهی و بینش فرد نسبت به رفتار خودش است
زهرا غفاری آثار
یکی از مسیر‌های رسیدن به کمال، باور این مطلب است که هیچ کس برتر از دیگری نیست و همه آدمیان با شناخت خویشتن و درک امور اطرافیان متوجه می‌شوند به طور قطع همه انسان‌ها کامل کننده خصایص خوب و بد در وجود سایرین هستند و در تکمیل همین موضوع اگر هر انسانی با عمل به ویژگی‌های مثبت و پوشانندگی و تواضع در امور انسان‌های دیگر مسیر کمال را طی کند دیگر تعداد کمی از افراد به خودشیفتگی دچار خواهند شد. دلایل متعددی در به وجود آمدن خودشیفتگی دخیل است که می‌توانند به عنوان شاخ و برگ ریشه این عارضه مؤثر باشند. خالق تمامی موجودات آفریننده‌ای است که همگی آدمیان را در یک حد آفریده و بنده‌ای به درک درست و عمیق می‌رسد که بتواند با امور درست و انسانی شخصیتی قدرتمند برای خود بسازد نه اینکه با به کارگیری خلقیات منفی و بیمارگونه دچار توهم خودبزرگ‌بینی شود و افرادی را حقیر کند تا خود به آن حد از بزرگی که در تصور دارد دست یابد.

تردیدی نیست که شخص خودشیفته در این عارضه خود نیز صدماتی را متحمل خواهد شد. مثلاً اگر شخصی وی را به حساب نیاورد یا آنکه توجه تمام و کمالی که مطابق خواسته‌اش باشد را از دیگران نبیند، عصبی می‌شود و افسار خلقیاتش را از دست می‌دهد.

خودشیفته کیست؟

خودشیفته در اصطلاح به کسی گفته می‌شود که خیلی عاشق خودش باشد و خود را بیش از حد معمول دوست بدارد. گرچه دوست داشتن خود ویژگی مطلوبی است ولی زیاده‌روی در این مسئله نیز باعث شکل‌گیری مشکلاتی می‌شود که نه تنها خود فرد بلکه اطرافیان وی را نیز می‌آزارد، به صورتی که این دوست داشتن افراطی می‌تواند به عنوان یک مانع جدی در ادامه روابط فرد مورد نظر عمل کند، چراکه ویژگی چنین فردی قطعاً به صورت یک عامل منفی بروز خواهد کرد که یا روابط را معلق نگه خواهد داشت یا سبب طرد اطرافیان خواهد شد.

خودشیفته‌ها را بشناسید

افراد خودشیفته دیگران را نادیده می‌گیرند و حضور اطرافیان برایشان حکم وسیله‌ای را دارد تا به اهدافشان برسند، فردی که تا حد بیمارگونه مبتلا به خودشیفتگی باشد کم‌کم حتی شرم و حیا را از دست می‌دهد به گونه‌ای که رفتار‌هایی که باعث می‌شود دیگران به طور طبیعی از انجام آن‌ها احساس شرمساری کنند بر این افراد تأثیر مشابه ندارد، بنابراین بازی با احساسات دیگران و سوء استفاده از آن‌ها برایشان هیچ گونه عذاب وجدان یا ناراحتی به همراه نخواهد داشت. افراد خودشیفته به دلیل کامل دانستن خود هیچ انگیزه‌ای برای جایگزین کردن رفتار‌های پسندیده به جای اعمال ناپسند ندارند و تحقیر دیگران برایشان عادی است.

از عوامل دیگر شناخت اینگونه افراد این است که همیشه اطرافشان کسانی وجود دارند که خودشیفتگی آن‌ها را تقویت می‌کنند، همیشه کسانی هستند که جذب افراد خودبرتربین می‌شوند که آن‌ها نیز قطعاً از اعتماد به‌نفس کمی برخوردار هستند، شخصیت‌شان را حقیر می‌دانند و در ارتباط با یک خودشیفته تمایلات خودآزارانه‌شان را برآورده می‌کنند.
از طرفی خودشیفته‌ها نیز با تحقیر مداوم این افراد، هم برتری خود را حفظ می‌کنند و هم ناخواسته با این کار باعث اطاعت‌پذیری آن‌ها می‌شوند.

اسباب جاذبه یا ایجاد دافعه؟

موضوعی که در راستای یک زندگی سالم، امروزه بیش از پیش می‌تواند عنوان شود، لزوم دوست داشتن خویش است. مهم است که شخص در روابط میان فردی و اجتماعی وجود خود را ارزشمند بداند، به خود اهمیت دهد و واقف بر این مطلب باشد که چیزی که در هر رابطه‌ای نقش اصلی را ایفا می‌کند شخصیت خودش است که سبب جاذبه یا ایجاد دافعه در روابطش خواهد شد. اهمیت این موضوع از این حیث می‌تواند مهم باشد که هنگامی که شخص متوجه ارزشمندی شخصیتش باشد به طور قطع در صورت آگاهی، تن به روابط ناسالم نخواهد داد و قطعاً کمتر خود را قربانی خواسته‌های غیرمنطقی و نامعقول دیگران خواهد کرد، اما فراموش نکنیم دوست داشتن خویشتن با خودشیفتگی بسیار متفاوت است.

دود خودبرتربینی در چشم خودشیفته‌ها

طبیعتاً همه افراد تا حدی ویژگی‌های خودشیفتگی را دارا هستند، اما در عین حال افرادی به طور خاص مبتلا به خودشیفتگی هستند، بدین معنا که خودبرتربینی به یک رفتار بارز در شخصیت و خلق و خوی آنان بدل شده است. تمامی بیماران خودشیفته با یک احساس عمیق خودبرتربینی و نوعی بی‌نظیر بودن قابل تشخیص هستند.
در حقیقت برخی اینگونه می‌پندارند که آدم‌های خاصی هستندکه در تمامی توانایی‌هایشان اغراق و غلو می‌کنند و محتاج توجه و تأیید و مهربانی افراطی هستند، بدین معنا که تمامی ویژگی‌های مثبت انسانی را برای خود دو یا چند برابر می‌خواهند که قطعاً نهادینگی این باور که برترین فرد هستند برایشان دردسرساز خواهد شد. تحمل انتقاد برای این اشخاص بسیار سخت است و در مقابلش خشمگین می‌شوند و در ادامه فرد منتقد را به نادانی، عدم درک واقعیت و حماقت متهم می‌کنند.
بدین ترتیب فرد خودشیفته خودش را قوی، داناترین، کامل‌ترین و... قلمداد می‌کند و انتظار اطاعت و پیروی دیگران را نیز دارد و، چون گاهی دیگران نمی‌توانند خواسته‌های آنان را برآورده کنند، به این دلیل که خودبزرگ‌بینی شخص به قطع در تضاد با واقعیت است، روابط اجتماعی‌شان پایه‌های سستی خواهد داشت و آسیب‌های زیادی خواهند دید. رفتار خود فرد به وجود آورنده ضعف‌های بسیاری خواهد بود و این در حالی است که هیچ آگاهی و بینش درستی نسبت به رفتار‌های خود و برخورد‌های دیگران ندارد. در نهایت دود خودبرتربینی به چشم خودشیفته‌ها می‌رود.

آیا خودشیفتگی درمان دارد؟

روان درمانی اختلال خودشیفتگی بی‌نهایت مشکل است، چراکه باید برای بهبود حالشان دست از تمایلات خودشیفتگی بردارند تا بتوانند با درمانگر خود ارتباط برقرار کنند و این موضوع مستلزم آگاهی و بینش فرد نسبت به رفتار خودش است که در اکثر موارد مبتلایان آن را انکار می‌کنند.

از دیگر موارد درمان این عارضه، دارو درمانی همراه با روان درمانی و استفاده از ضد افسردگی‌ها برای بهتر شدن احساس طردشدگی و کنترل نوسانات خلقی فرد خودشیفته است، بنا بر این اوصاف اگر آدمی به دنبال رشد فکری باشد، بهتر است از این به بعد بنگرد که بین ما و دیگران هیچ نقطه تمایزی وجود ندارد که مغرورمان کند. این جهل آدمیان است که باعث می‌شود گمان کنند برتر از دیگران هستند. در حقیقت اگر حال و روزمان بهتر از دیگری هم باشد، جز این نیست که خداوند متعال لطف افزون‌تری کرده باشد که پاسخ این لطف جز فروتنی و تواضع بیشتر در مقابل خداوند و بندگانش نیست. در خاتمه باید گفت: خودشیفته‌ها بیش از هرکسی به خودشان آسیب می‌زنند پس در حالی که فکر می‌کنند خودشان را خیلی دوست دارند، عملاً با رفتارشان نتیجه‌های عکس می‌گیرند و مثل این می‌ماند که خودشان را دوست ندارند!
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار