مهمترین نیاز یک کودک این است که والدینش به حرفهایش گوش بدهند و وقتی کودک صحبت میکند توی ذوق او نزنند و اجازه بدهند حرف بزند و ارتباط بگیرد. کودک باید ارتباطاتش از خانواده سرچشمه بگیرد و بعد به اجتماع بزرگتر سوق داده شود، اما وقتی کودک در پایه اول که ارتباط با خانواده و والدینش هست دچار شکست میشود چطور ممکن است بتواند در اجتماع ارتباط ایجاد کند. اغلب کودکانی که در برقراری ارتباط دچار ضعف هستند در سنین بزرگسالی هم نمیتوانند در جمعها قرار بگیرند و جامعهپذیر نیستند. البته این مسئله که یک کودک منزوی هست یا نه صرف اینکه از جمع کناره بگیرد نیست بلکه زمانی گوشهگیری میتواند بیماری تلقی شود که فرد از رویارویی با جمع و معاشرت با آنها بیزار باشد و حتی احساس ترس برای قرار گرفتن در جمع بکند، بنابراین انزوا یکی از جدیترین مشکلاتی است که در کودکان مشاهده میشود. این کودکان رنجی را در وجود خود تحمل میکنند، رنجی حاصل از عدم امنیت. این کودکان احساس امنیت برای حضور در جمع نمیکنند، از جمع فاصله میگیرند و نمیتوانند مانند دیگر کودکان شاد و پرهیجان باشند و تنها جایی که تا حدی احساس امنیت میکنند پناه بردن به دنیای درون خود است و به همین دلیل است که منزوی میشوند زیرا در دنیای درون خود چیزی نیست که از آن احساس ترس داشته باشند. به این ترتیب کودک در وجود خود احساس بیکفایتی کرده و نمیتواند ارتباط مناسبی ایجاد کند. اگر این مسئله حل نشود تاثیرات مخربی روی روابط اجتمایی خواهد گذاشت. چنین کودکی سازگاری اجتماعی نداشته وبه این دلیل از جمع وفعالیتهای اجتماعی کناره میگیرد. سعی میکند خود را با فعالیتهای فردی سرگرم کند و به این دلیل نمیتواند مهارتهای اجتماعی لازم را کسب کند چراکه از حضور در بازیهای گروهی امتناع میورزد و باعث محروم کردن خود از به دست آوردن مهارتهایی میشود که همسالانش از آن لذت میبرند.
علل بسیاری برای انزواطلبی کودکان مطرح است. مراقبت شدید و افراطی والدین باعث میشود که کودک نتواند با بچههای دیگر تعامل کافی داشته باشد. خشونت والدین نیز اغلب موجب کنارهگیری و انزوای کودک میشود. وقتی کودک احساس امنیت ندارد، از جمعها کناره میگیرد.
بیتفاوتی، رفتار بیثبات، بیتوجهی و بیاحترامی به نیازهای کودک، توجه و محبت افراطی، عدم صمیمیت با کودک، تبعیض، عدم واگذاری مسئولیت، همه و همه عواملی هستند که باعث ایجاد حس ناامنی در کودک از طرف اجتماع و خانواده میشود. مشارکت ندادن کودکان در تصمیمگیریها توسط والدین نیز باعث تربیت کودکانی کمرو و منزوی میشود. این کودکان، چون حس میکنند دیده نشدن آنها به دلیل عدم کفایتشان است به همین دلیل از جمع فاصله گرفته و منزوی میشوند.
اما چگونه میتوانیم کودک خود را از انزوا بیرون بکشیم. باید به کودکان حس مثبتی از خودشان داد. باید کودکان منزوی را وارد فعالیتهای اجتماعی کرد. فضاها و فرصتهایی را باید ایجاد کرد که کودک بتواند فرصتی برای ابراز وجود پیدا کند و نشان دهد که میتواند کارهایی را انجام دهد.
باید اعتماد به نفس را در کودکتان بالا ببرید مثلاً مسئلهای را با کودکتان که حس میکنید میتواند از پس آن بر بیاید در میان بگذارید و از او برای حل آن کمک بخواهید و زمانی که موفق به حل آن شد او را تشویق کنید که حس کند فرد باکفایتی است و توانسته کار مثبتی انجام دهد. از آنجایی که کودکان منزوی کودکان شادی نیستند فضایی را برای شادی و نشاط کودک باید فراهم کنید که بتواند احساس امنیت کرده و به شادی بپردازد. مهارت گوش دادن به کودکتان را در خود افزایش دهید، از کارهای روزانه فرزندتان بپرسید و اجازه بدهید بتواند ارتباط کلامی با شما بگیرد. مهارتهایی را به کودکتان آموزش دهید یا فضایی را مهیا کنید که مهارتهایی را کسب کند که باعث افزایش اعتماد به نفس او و پذیرش بیشترش از سمت هم سنهای خود و در نهایت خارج شدن از انزواطلبی شود. به کودک خود و استعدادهایش فکر کنید و در مورد علائق او با خودش صحبت کنید و استعدادهای او را هم به لحاظ جسمی و هم به لحاظ فکری تقویت کنید. با کودکتان همراه باشید و اجازه دهید کودکتان حمایت شما را درک کند، حتی در انتخاب دوست و ورود در جمع او را همراهی کنید تا بتواند با ترس درونی خود کنار بیاید.
*روانشناس بالینی