دال مرکزی سخنان مقام معظم رهبری در اجتماع پرشکوه بسیجیان بر دو گزاره «مدیریت جوانان» بر کشور و «شکست تحریم» دشمنان متمرکز بود که البته شرط تحقق دومی از مسیر توجه به اولی میگذرد. عنصر جوانی اکسیری است که جوانان آن را نمیفهمند و نمیشناسند، اما کسانی که از سنین جوانی گذر میکنند متوجه آن میشوند. بنابراین شناخت شاخصهای جوانی معمولاً بعد از گذار از آن ادراک میشود، اما بر سر این مسئله اتفاقنظر وجود دارد که منشأ تحولات سیاسی- فرهنگی و اجتماعی ایران معاصر جوانان بودهاند. از جنگ هشت ساله تا مقابله با تجزیهطلبی و سازندگی با محوریت جوانان انجام شده است، حتی آنان (چپ ها) که با اندیشهای باطل با طاغوت مبارزه میکردند از عنصر جوانی بهره میبردند. البته پیران به خاطر تجربه طولانی که در کشاکش زندگی و تحولات به دست آوردهاند همیشه از جوانان یا استفاده کردهاند یا سوءاستفاده که در تاریخ ما هر دو آن مشخص و قابل اثبات است.
اما چرا مقام معظم رهبری صدباره بر جوانان تأکید دارند؟ برای فهم آن اول باید خصایص «بزرگترها» را شناخت. مدیران مسن را به تجربه میشناسند، اما در روند مدیریت همین مجربان انرژی و نوآوری نمیبینید. دچار روزمرگی و ارضاشدگی هستند. زدگی و بیحوصلگی در آنان مشهود است و از همه مهمتر احساس ارشد بودن باعث محروم کردن خود از مشاوره و نظرات دیگران میشود. قطعاً کسی که ۲۵ سال وزیر بوده به روزمرگی افتاده است و از سوی دیگر خود را ارشد میداند و هر پیشنهادی را به «ما در این راه خیلی پیراهن پاره کردهایم» ارجاع میدهد.
اما عنصر جوانی مملو از نشاط، تحرک، خستگیناپذیری، روزآمدی و انعطاف است. در جمهوری اسلامی این اصل ویژه است. زیرا «کادرسازی» از مهمترین نیازمندیهای استمرار و استکمال جمهوری اسلامی است. اگر جوانان وارد چرخه مدیریتی کشور نشوند هم کادرسازی نظام محقق نخواهد شد هم چرخه مردمسالاری معیوب به جلو خواهد رفت. مدیران اداری، علمی و تئوریک آینده ایران جوانان عصر حاضرند و اگر قرار است وزرا و مدیران ارشد کشور، ۴۰-۳۰ سال درجا بزنند آینده انقلاب چگونه پیش خواهد رفت؟ وقتی که به هیبت، شمایل و مشی بسیاری از مدیران کشور نگاه میکنید قرابتی با آموزههای امام و شاخصهای بومی نمییابید. ذائقه، منش، رفتار، زندگی و شکل ظاهری همسویی با ارزشها و افقهای انقلاب اسلامی را تأیید نمیکند. بنابراین میتوان فهمید که کادر نظام جمهوری اسلامی به دلیل بیتوجهی به جوانان رو به «لاغری» است و همین مهمترین ضربه به جمهوری اسلامی و مهمترین نیاز غرب و گفتمان رقیب است.
وقتی به چالشهای سیاسی سالیان اخیر بنگریم خواهیم دید که منشأ تنش کسانی بودند که هم مدعی مردمسالاری بودند و هم میخواستند تا واپسین روزهای حیات در قدرت باشند. مرحوم هاشمی، موسوی و کروبی که از نسل اول انقلابند، از همین جنس بودند و شرط استمرار انقلاب اسلامی را محوریت خود میدانستند و عدم رأی مردم به خود را نه تغییر ذائقه اجتماعی که نوعی توطئه معرفی میکردند. نسل اول انقلاب همانند شخص رهبری باید فضا را باز کند و منفعتطلبی خود را بهانهای برای تحقیر جوانان قرار ندهد. استمرار انقلاب اسلامی به تربیت سلسله نسلها بستگی دارد و این تربیت صرفاً در دانشگاه، تشکل، مسجد و حوزه عمومی اتفاق نمیافتد که در کشاکش مدیریت و درگیر شدن در مسائل کشور و از پیوند بین آخرین آوردههای جوانان از محیطهای علمی با محیطهای مدیریتی محقق میشود.
غربِ پير نيز اين مهم را دريافته است. به اتريش، فرانسه، كرواسي و... بنگريد مديران آنان زير 50 سال هستند حال در جامعه جوان ما به اين مهم بيشتر نيازمنديم. البته آنجا كه حوزه مردمسالاري است و فرصتهاي اجتماعي جوانان و مسنها برابر است، مردم نيز كمككنندهاند، اين صرفاً حاكمان نيستند كه بايد ميدان را براي جوانان باز كنند كه مردم نيز در چرخه مردمسالاري بايد چنين كنند و در سال 1384 چنين كردند. اصلاحطلبان در سالهاي اخير تلاش كردهاند تركيبي از جوانان و قديميها را در حوزههاي حزبي و انتخاباتي به ميدان بياورند اما اصولگرايان در اين مهم قدري عقبتر هستند. «فلاني هنوز بچه است» كليدواژه بسياري از نيروهاي نسل اول و دوم انقلاب است، اما بايد بپذيريم كه تجربه پيران براي مشاوره ذيقيمت است، اما ميدانداري مديران ارضاشده مالي و سياسي، كشور را به روزمرگي ميكشاند و فاقد ايده برونرفت از مشكلات ميكند. چرا دولت مستقر صرفاً يك ايده - طرح سلامت- داشت؟ چون وزير مربوطه اولين بار وارد قدرت شد و صاحب اين ايده بود، اما كسي كه 20 سال وزير بوده است دوباره چه ميخواهد بكند؟ ايدهاش چيست؟ اطرافيانش چه كساني هستند و آورده جديدش چيست؟ بايد نهضت مطالبه جوانگرايي در كشور هم در حوزه انتصاب، هم در حوزه انتخاب گفتمان اصلي مديريت و سياست باشد و جريانات سياسي نيز اين امر را «به مثابه ارزش» به مردم معرفي كنند و اين مهم قابل تحقق است.