به ديگر جرائم است. سرنوشت افرادي مثل فرشاد 58ساله هم كه از همين دروازه وارد دارودسته قاتلان شدهاند به علت مصرف مواد مخدر بوده است. او چند روز قبل دوستش را در يكي از محلههاي جنوب تهران به قتل رساند و از محل گريخت اما خيلي زود مأموران پليس او را شناسايي و دستگير كردند.
به گزارش خبرنگار ما، روز جمعه چهارم آبانماه امسال قاضي مرادي، بازپرس ويژه قتل دادسراي امور جنايي تهران با تماس مأموران كلانتري113 بازار از قتل مردي در خانهاش با خبر و همراه تيمي از كارآگاهان اداره دهم پليس آگاهي راهي محل شدند. تيم جنايي در محل حادثه كه خانهاي در كوچه مهاجري حوالي خيابان 17شهريور بود با جسد مردي روبهرو شدند كه حكايت از اين داشت بر اثر فشار بر عناصر حياتي گردن به كام مرگ رفته است.
برادر مقتول كه موضوع را به مأموران خبر داده بود، گفت: برادرم در خانه پدريمان به تنهايي زندگي ميكرد. امروز خواهرم با من تماس گرفت و گفت حميد به تماسهاي او جواب نميدهد. خواهرم نگران او بود و از من خواست به خانه پدريمان بروم و جوياي احوالش شوم. وقتي به خانه آمدم با جسد برادرم روبهرو شدم.
مأموران در نخستين گام به برادر مقتول مظنون شدند و احتمال دادند وي به خاطر اختلاف ارثيه پدريشان دست به قتل برادرش زده است و بنابراين وي را بازداشت كردند.
در حالي كه تحقيقات درباره اين حادثه ادامه داشت مأموران دريافتند مقتول معتاد به مواد مخدر بوده و روز حادثه هم يكي از دوستان معتادش به خانهاش رفت و آمد داشته كه پس از حادثه به طرز مرموزي به مكان نامعلوم گريخته است. مأموران در گام بعدي دوست مقتول را شناسايي و وي را ساعت15 روز شنبه 19آبانماه در پارك كوثر حوالي ميدان قيام بازداشت كردند.
متهم صبح ديروز براي بازجويي به دادسراي امور جنايي منتقل شد و مقابل قاضي مرادي به جرم خود اقرار كرد. سرهنگ كارآگاه علي وليپور گودرزي، معاون مبارزه با جرائم جنايي پليس آگاهي تهران بزرگ گفت: متهم براي ادامه تحقيقات در اختيار كارآگاهان اداره دهم پليس آگاهي قرار گرفت.
گفتوگو با متهم
خودت را معرفی کن؟
فرشاد هستم ۵۸ ساله.
متأهلی؟
متأهل بودم، اما چهارسال قبل در حالی که دو پسر داشتم با همسرم اختلاف پیدا کردم و از هم جدا شدیم.
به خاطر اعتیاد جدا شدی؟
نه، آن زمان وضع خوبی داشتم و علاوه بر دستفروشی، کنار خیابان دلار خرید و فروش میکردم، اما بعد از اینکه از همسرم جدا شدم به موادمخدر پناه بردم. ابتدا تریاک مصرف میکردم و کمکم به هرویین معتاد شدم.
مقتول را میشناختی؟
بله، دوست برادرم بود و سهماه قبل در پاتوق مصرف موادمخدر با هم آشنا شدیم.
روز حادثه به خاطر سرقت دست به قتل زدی؟
نه، به خاطر مصرف مواد گلوی او را فشار دادم که فوت کرد.
توضیح بده؟
مدتی بود مقتول را ندیده بودم تا اینکه روز حادثه او را جلوی در خانهاش دیدم. گفت: خانه خواهرش بوده و خواهرش هم به او پول نداده و خیلی خمار و گرسنه هم است. اول رفتیم از خانهای غذای نذری گرفتیم و خوردیم و بعد من گوشیاش را به مبلغ ۳۰هزار تومان از مقتول خریدم و ۱۵هزار تومان دیگه هم به او پول دادم و مقتول هم با این پول به فردی زنگ زد و او هم برای ما هرویین آورد. مقداری مصرف کردیم و بعد دو نفری به پارک آبمنگل رفتیم. آنجا یکی از دوستانش را دید و با هم حشیش مصرف کردند و دوباره به خانهاش برگشتیم. او دوباره تصمیم گرفت هرویین مصرف کند که به او اعتراض کردم. به حمید گفتم الان نشئه هستیم و بهتر است بقیه مواد را برای فردا مصرف کنیم که قبول نکرد و من هم گلویش را فشار دادم و فوت کرد.
بعد کجا رفتی؟
من قصد کشتن او را نداشتم و اول فکر کردم شوخی میکند، اما وقتی دیدم فوت کرده از ترس فرار کردم و در این چند روز هم داخل پارک خوابیدم.
حرف آخر؟
اعتیاد زندگیام را تباه کرد و خیلی پشیمان هستم.