کد خبر: 938983
تاریخ انتشار: ۰۲ دی ۱۳۹۷ - ۰۵:۵۱
داریوش همایون، از فرار از زندان شاه تا ایفای نقش اپوزیسیون سلطنت‌طلب تا پایان حیات
داریوش همایون پس از فرار از زندان در ۲۱ بهمن ۵۷، ۱۵ ماه به صورت مخفی در ایران زندگی کرد. فروپاشی حکومت پهلوی برای او بسیار تلخ بود چراکه سال‌ها برای تداوم آن تلاش کرده و با زحمات زیاد توانسته بود خود را در ردیف دولتمردان کشور درآورد.
احمدرضا صدری
سرویس تاریخ جوان آنلاین: داریوش همایون در زمره چهره‌های منفوری بود که شاه در واپسین ماه‌های سلطنت و در مقام «خودزنیِ بازدارنده» آنان را به زندان افکند. پهلوی دوم او را «وزیر نکبتی» می‌خواند و تصور می‌برد حبس اینگونه چهره‌ها، به او قدری کمک خواهد کرد. همایون در شب‌های تعیین‌کننده پیروزی انقلاب، موفق شد از زندان بگریزد و پس از مدتی پنهان شدن در تهران، از ایران خارج شود. او از آن پس تا پایان حیات، در نقش مخالف و اپوزیسیون نظام جمهوری اسلامی ظاهر گشت. مقالی که پیش روی دارید، به بازخوانی این آخرین نقش همایون پرداخته است. امید آنکه مقبول افتد.

همایون و فرار از پادگان جمشیدیه

روز‌های تعیین‌کننده انقلاب از راه رسیده بود. در روز شنبه ۲۱ بهمن دور تازه و نهایی درگیری قشر‌های مختلف مردم با بازمانده مأموران در حال مقاومت جزئی و پراکنده حاکمیت شاهنشاهی آغاز شد و لحظه به لحظه بر شدت و دامنه آن تا فروریختن کامل آخرین بقایای سنگر‌های نظام پهلوی افزوده شد. مراکز نظامی یکی پس از دیگری به سرعت سقوط می‌کرد و به تصرف مردم درمی‌آمد. از جمله مکان‌هایی که آن روز پس از نیمه‌شب مورد حمله مردم قرار گرفت، پادگان جمشیدیه بود. مردم پادگان را محاصره کرده بودند و از خیابان و بالای پشت‌بام‌ها به داخل آن تیراندازی می‌کردند و از داخل پادگان باقی مانده افراد نیروی‌زمینی متقابلاً مبادرت به تیراندازی به مردم می‌کردند. در نهایت، در نخستین ساعات صبح روز ۲۲ بهمن پادگان جمشیدیه به تصرف کامل مردم درآمد و اسلحه‌خانه آن هم به دست مردم افتاد و بلافاصله تمامی سلاح‌های موجود در آن، میان مردم توزیع شد. در جریان تسخیر پادگان جمشیدیه شماری از مقامات سابق رژیم که بر اثر فساد سیاسی و مالی بازداشت شده بودند، با استفاده از تاریکی شب، موفق به فرار شدند. روایت همایون از گریز خود شنیدنی است:

«آن شب چریک‌ها و مجاهدین به زندان ما که پادگان جمشیدیه بود، یعنی دژبان تهران و زندان نظامی تهران، و ششصد، هفتصد نفر افسر و سرباز هم در آنجا زندانی بودند، حمله کردند و آنجا را گرفتند. در‌های زندان باز شد و زندانی‌ها گریختند. چون شب بود من در داخل صفوف آن زندانیان توانستم از زندان فرار کنم. بیشتر دوستانم هم که با من زندانی بودند فرار کردند و جز چند نفری، آن شب دستگیر نشدند.»

۱۵ ماه پنهان شدن در یکی از زیرزمین‌های تهران

داریوش همایون پس از فرار از زندان به مدت ۱۵ ماه، مخفیانه در اماکن مختلف و همچنین به گفته خودش در زیرزمینی از ترس دستگیری به دست نیرو‌های انقلاب، مخفی گردید. در پی پیروزی انقلاب اسلامی، براساس اسناد رویت‌شده خانه هما زاهدی در آجودانیه، تعداد ۲۰۰ سهم ۱۰۰۰ ریالی وی در کاغذپارس، همچنین مبلغ ۰۴۱ /۳۱۵ /۸ ریال موجودی حساب بانکی داریوش همایون براساس حکم دادگاه مصادره و در اختیار بنیاد مستضعفان قرار گرفت.

فرار از مرز غربی ایران

همانطور که ذکر شد داریوش همایون پس از فرار از زندان در ۲۱ بهمن ۵۷، ۱۵ ماه به صورت مخفی در ایران زندگی کرد. فروپاشی حکومت پهلوی برای او بسیار تلخ بود چراکه سال‌ها برای تداوم آن تلاش کرده و با زحمات زیاد توانسته بود خود را در ردیف دولتمردان کشور درآورد. همایون، با نگاهی به گذشته، شاهد پرونده ننگین خیانت خود به ملت ایران بود و می‌دانست اگر مردم موفق به شناسایی وی شوند لحظه‌ای در امان نخواهد بود و سرنوشتی بهتر از هویدا و نصیری نخواهد داشت؛ لذا برای نجات جان خویش در اردیبهشت ۱۳۵۹ از مرز غربی کشور به ترکیه و سپس به فرانسه گریخت و در پاریس به همسرش هما زاهدی که از قبل به فرانسه گریخته و دارای خانه مجللی بود، پیوست. وی درباره چگونگی فرار خود از کشور چنین می‌نویسد:

«۱۵ ماهی تا پایان اردیبهشت ۵۹ در زیرزمین بودم. بعد دیگر هم از روی مأیوس شدن از اوضاع ایران و هم روی فشار خانواده‌ام که در خارج بودند از مرز ترکیه پس از دو کوشش و یک بار برخورد با پاسدار‌ها که آن داستان دیگری است، به فرانسه گریختم و در آن چند ساله در فرانسه یا امریکا زندگی می‌کنم.»

به هر روی همایون به خارج از کشور گریخت، اما وی در خارج از کشور کنج عزلت نگزید و گوشه‌گیری اختیار نکرد و بی‌وقفه به فعالیت فرهنگی و سیاسی روی آورد و در زمره مخالفان پرتحرک و شناخته‌شده جمهوری اسلامی درآمد. همایون پس از ورود به فرانسه به صف جریان سلطنت‌طلب پیوست و به صورت جدی تلاش خود را برای به سلطنت رسانیدن رضا پهلوی آغاز کرد. او در کتاب گذار از تاریخ می‌نویسد:

«ما می‌خواهیم وارث پادشاهی پهلوی را به شاهی ایران برسانیم. ما می‌خواهیم قانون‌اساسی مشروطیت را با اصلاحاتی که مردم بخواهند به جای قانون‌اساسی جمهوری اسلامی بنشانیم... رژیم پادشاهی را من برای ایران بی‌چون و چرا می‌پسندیدم و حالا هم بی‌چون و چرا می‌پسندم، معتقدم این رژیم برای ایران بهتر است.»

روی آوردن به تألیف پس از فرار

داریوش همایون پس از خروج از کشور دست به تألیفاتی زد. همایون نخستین اثر خود را با نام «دیروز و فردا، سه گفتار درباره ایران انقلابی» پس از خروج خود از ایران، به سال ۱۹۸۱ م. در امریکا انتشار داد. این اثر مجموعه دست‌نوشته‌های وی در دوره اقامتش در پاریس را شامل می‌شد. چند سال بعد در مهر ۱۳۶۱ ش/ ۱۹۸۴ م. انتشارات ایران و جهان دومین کتاب همایون با عنوان «نگاه از بیرون» را در امریکا به چاپ سپرد. سومین اثر همایون با نام «گذار از تاریخ» از سوی نشر آبنوس سال ۱۹۹۲ در پاریس منتشر شد.

از اقدامات فرهنگی‌- مطبوعاتی همایون در خارج از کشور راه‌اندازی و انتشار مجدد مجله «آیندگان» در سال ۱۳۶۹ و البته به صورت هفته‌نامه بود. همایون با تحلیلی که از حضور پرشمار ایرانیان در امریکا و مشخصاً در ناحیه کالیفرنیای جنوبی به مرکزیت لس‌آنجلس داشت، مبادرت به چاپ و نشر آیندگان در این شهر کرد. سردبیر هفته‌نامه آیندگان، هوشنگ وزیری بود. جهانگیر بهروز نیز از دست‌اندرکاران شاخص آیندگان لس‌آنجلس به شمار می‌آمد. نخستین شماره هفته‌نامه آیندگان شامل سرمقاله و علت راه‌اندازی مجدد آن بود؛ همچنین مطلبی با عنوان «دستورالعمل ضدشورش شورای‌امنیت‌ملی» و... در آن گنجانده شده بود. آیندگان، چون هفته‌نامه بود نمی‌توانست منعکس‌کننده خبر‌های روز باشد، از این رو بیشتر به تحلیل می‌پرداخت، آن هم تحلیل اوضاع سیاسی، فرهنگی و اقتصادی ایران مرتبط با تحولات جهان و به‌ویژه منطقه. سرمایه‌گذاران هفته‌نامه آیندگان چندان شناخته‌شده نبودند، اما سعی و مدعای کارگزاران جدید آیندگان آن بود تا به منظور پر کردن جای خالی نشریه‌ای که به زعم آنان تحمل عقاید دیگران و بحث آزاد را فراهم کند، تلاش نمایند؛ اما به نظر می‌رسد همایون و حلقه همفکران او، در ارزیابی میزان علاقه‌مندی ایرانیان مقیم امریکا در آن مقطع زمانی به آنگونه مباحث دچار خطا در محاسبه شده باشند؛ چراکه کارشان با عدم استقبال مواجه گردید و هفته‌نامه آیندگان پس از ۱۶ شماره تعطیل شد و پروژه همایون مبنی بر مجتمع‌سازی «تبعیدیان و مهاجران» به وسیله رسانه‌ای مطبوعاتی در آن برهه ناکام ماند.

شغلی در قامت «زینت‌المجالس هم‌اندیشی‌ها»

همایون پای ثابت بسیاری از هم‌اندیشی‌های فرهنگی- سیاسی در خارج از کشور بود. نیم‌نگاهی به برخی گردهمایی‌هایی که حدفاصل سال‌های ۱۳۷۴‌-۱۳۷۲ همایون در آن‌ها شرکت کرده، نشانگر بخشی از تحرک و تکاپوی اوست. همایون در سمینار «استراتژی مبارزه برای استقرار دموکراسی در ایران» که به سال ۱۳۷۲ ش/ ۱۹۹۳‌م، در شهر کلن کشور آلمان برپا شد، حضور یافت و با عنوان «استراتژی پیکار مردمی» به ایراد سخن پرداخت. وی یکی از سخنرانان کنفرانس «ایران در آستانه سال ۲۰۰۰» بود. این کنفرانس به اهتمام «انجمن پژوهشگران ایران» در بهمن ۱۳۷۳ ش/ فوریه ۱۹۹۵ م، در مدرسه عالی علوم آفریقایی و آسیایی دانشگاه لندن برگزار شد. موضوع سخنرانی همایون «مذهب و آینده آن در سال ۲۰۰۰» بود. همایون در همین سال-۱۳۷۳ ش/ ۱۹۹۵ م- به دعوت «کمیته همبستگی هامبورگ» به نمایندگی از سوی «سازمان مشروطه‌خواهان ایران» -که خود یکی از ارکان آن است‌- در سمینار «مبانی و موانع اتحاد اپوزیسیون» که در هامبورگ منعقد شد، شرکت کرد. همین سازمان مشروطه‌خواهان در بهمن ۱۳۷۴ ش/ ۱۹۹۶ م. میزبان گردهمایی «گروه‌های مخالف ایرانی» در واشنگتن بود. همایون طی سخنانی در این گردهمایی اظهار می‌دارد:

«روز ۲۲ بهمن برای ما ایرانیان روز یادبود، روز یادآوری و روز تجدید عهد است. ما در این روز یاد یک ایران آباد و شکوفا را زنده نگه می‌داریم... ما نمی‌توانیم آنچه را که بودیم و داشتیم به فراموشی بسپاریم... یادآوری ایران گذشته، ایران هخامنشی کافی نیست... [اما]این حرف‌ها و یادآوری‌ها به نوجوانانی که هیچ‌گاه سعادت زندگی در آن دوران را نداشتند کمک خواهد کرد که روزی دوباره این مملکت را بسازند، حتی بهتر از آنچه بود.»

همایون در اسفند ۱۳۷۴ ش/ ۱۹۹۶ م. در دو گردهمایی حضور می‌یابد: نخست کنفرانس «شرایط گذار از نظام ولایت‌فقیه به نظام مردم‌سالاری» که از سوی «کانون دفاع از دموکراسی در ایران» در نیویورک برگزار شد و دیگر، میزگرد «انتخابات در جامعه ایران» که از سوی «رادیو امریکا» در واشنگتن ترتیب داده شد. همایون در این میزگرد طی سخنانی با اشاره به پنجمین انتخابات مجلس‌شورای نگهبان اظهار داشت:

«اگرچه سروصدای این انتخابات بیش از انتخابات گذشته بود، اما در ماهیت تفاوت چندانی با بقیه انتخابات این رژیم ندارد و انتخاباتی است بدون شرکت مردم و بدون حضور نیرو‌های سیاسی‌ای که در دستگاه حکومتی شریک نیستند. در این انتخابات مردم ایران هیچ سودی ندارند. مبارزه‌ای است بر سر قدرت بین دو جناح و به نظر می‌رسد که یکی از این جناح‌ها دست بالاتر را پیدا کرده است.»

حزب مشروطه برای به قدرت رساندن مجدد استبداد!

از آنجایی که به باور همایون «بر سر پادشاهی مشروطه به طور تردیدناپذیری یک هم‌رأیی و یک «کانسنس» [مفهوم مشترک]مشاهده می‌کنیم که باید از آن استفاده کرد و آن را مبنایی قرار داد برای به وجود آوردن یک نیروی سیاسی»، وی به همراهی عده‌ای اقدام به بنیانگذاری «سازمان مشروطه‌خواهان ایران» نمود. این سازمان که در سال ۱۳۷۳ ش/۱۹۹۴ م. تشکیل شد، بعد‌ها در پی بروز اختلافاتی میان برخی از اعضای اصلی آن، به «حزب مشروطه ایران» تغییر نام داد. گردانندگان این تشکل، مبارزه با نظام جمهوری اسلامی تا سرنگونی آن را خواستارند؛ از منظر آنان باید «هرچه زودتر... به عمر جمهوری اسلامی پایان داد». این حزب، «پادشاهی مشروطه را بهترین و مناسب‌ترین رژیم و نوع حکومت برای ایران» می‌داند «و از هیچ‌گونه تلاش... برای برقراری نظام پادشاهی مشروطه به پادشاهی رضاشاه دوم پهلوی فروگذار» نمی‌نماید. اساسنامه این تشکل در ۴۴ ماده در اولین گردهمایی رسمی و کنفرانس هیئت مؤسس که در ۲۱ فروردین ۱۳۷۳ ش/۱۰ آوریل ۱۹۹۴ م. در شهر کلن برگزار شد، به تصویب رسید. نخستین کنگره سازمان مشروطه‌خواهان ایران در ۱۸ آذر ۱۳۷۵/۸ دسامبر ۱۹۹۶ در شهر واشنگتن منعقد گردید. دومین کنگره حزب یاد شده در یکم آذر ۱۳۷۷/۲۲ نوامبر ۱۹۹۸ در شهر برلین برپا شد. سومین کنگره حزب در ۲۲ آبان ۱۳۷۹/۲ نوامبر ۲۰۰۰ در شهر اورنج‌کانتی (کالیفرنیای جنوبی) تشکیل شد که طی آن در اساسنامه حزب اصلاحاتی به عمل آمد. از منظر حزب، مشروطه به سه دوره مشروطه اول از ۱۲۸۵ تا ۱۲۸۶ و گلوله‌باران مجلس، مشروطه دوم از ۱۲۸۸ تا ۱۲۹۹ و کودتای سوم اسفند، و مشروطه سوم از ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ و سرنگونی مصدق اطلاق نمی‌شود، بلکه «سرتاسر تاریخ ایران، از دهه پایانی سده نوزدهم تا دهه هفتم سده بیستم به عنوان دوره مشروطه» شناخته می‌شود. به‌زعم بنیانگذاران این تشکل «رضاشاه با پشتیبانی همگانی -جز یک اقلیت کوچک- به قدرت رسید».

حزب مشروطه ایران، در آرایش گروه‌ها و تشکل‌های خارج از کشور، حزب راست میانه به شمار می‌آید. در مرامنامه حزب، موضوع جدا کردن دین از سیاست و حکومت در ایران، آشکارا گنجانده شده است. آنان لائیک کردن جامعه ایرانی را در ابعاد گوناگون دنبال می‌کنند و قائل به طرد - به تعبیر آنان- بنیادگرایان و اسلام‌گرایان که قرائتی سیاسی از دین دارند، در جامعه هستند. ارگان مطبوعاتی این حزب، نشریه‌ای به نام «راه آینده» است که در جای‌جای شماره‌های آن می‌توان نوشته‌های همایون را یافت. این تشکل در سال‌های اخیر فعالیت رسانه‌ای‌- تصویری خود را نیز افزایش داده است و شبکه‌ای موسوم به «کانال یک» که هم‌اکنون از لس‌آنجس برنامه ماهواره‌ای خود را تهیه و تدارک می‌بیند، به مثابه سخنگوی حزب مشروطه‌خواهان فعالیت خود را دنبال می‌کند. همایون با حضور در برنامه‌ها و میزگرد‌های سیاسی این شبکه تلویزیونی که بیشتر حمید همایون معروف به «شهرام» پسرعموی وی گرداننده و مجری آن است، به بیان دیدگاه‌های خود و مواضع تشکل متبوعش می‌پردازد.

همایون و پراکندن افاضات در فتنه سال ۸۸

به هر روی، همایون در درازای زندگی پرفراز و فرودش به عضویت تشکل‌های سیاسی چندی درآمد که عمده تلاشش صرف ایجاد وحدت بین نیرو‌های اپوزیسیون خارج از کشور، نوشتن مطالب علیه جمهوری اسلامی ایران در نشریات ضدانقلاب، شرکت در مصاحبه‌های از پیش طراحی شده رادیو‌های بیگانه و تجزیه و تحلیل اخبار در راستای اهداف سازمان سیا و صهیونیست می‌باشد. آنچه بیش از هر چیز در گفته‌ها و نوشته‌های داریوش همایون به چشم می‌آید، کینه‌توزی آشکار و خصومت آشتی‌ناپذیر با نظام مقدس جمهوری اسلامی بود. پس از برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری در سال ۱۳۸۸ و حوادثی که قبل و بعد از انتخابات دهمین دوره ریاست‌جمهوری به دست فتنه‌گران در کشور رخ داد، مشخص شد که طراحان و مجریان آن اندیشه براندازی نظام جمهوری اسلامی را در سر دارند. مجموعه عوامل داخلی و خارجی که هدایت و اجرای این فتنه را به عهده داشتند، از سر تصادف و در نقطه زمانی خردادماه ۸۸ به هم نرسیدند، بلکه مهره‌های فتنه در یک چارچوب مشخص و نقشه‌ای از پیش تعیین‌شده به ایفای نقش پرداختند. یکی از این مهره‌ها داریوش همایون بود که فعالیت خود را به منظور ضربه زدن به انقلاب افزایش داد. در این گفتار به چند نمونه از مصاحبه‌های وی اشاره می‌شود. داریوش همایون طی مصاحبه‌ای با بی‌بی‌سی در ارتباط با ارزیابی نقش موسوی و کروبی در پیشرفت این جنبش چنین گفت:
«نقش بسیار مؤثری بوده و مؤثرتر هم شده است. برای اینکه این‌ها زبان جنبش هستند، در جا‌هایی که جنبش نمی‌تواند خودش را ابراز کند، مثل تظاهرات خیابانی. این است که سخنان و مصاحبه‌ها یا دعوت آنان از مردم، اینکه بیایند در صحنه باشند و نترسند، بسیار مؤثر و نقش مثبتی است.» وی همچنین در اواخر آذرماه ۸۹ طی مصاحبه‌ای با رادیو فردا گفت: «تجربه ۸۲ ساله من نشان می‌دهد که موسوی و خاتمی و کروبی برای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی به مراتب مفیدتر از شاهزاده رضا پهلوی عمل کرده‌اند. جنبش سبز امید از دست رفته را به ما بازگرداند و حمایت همه‌جانبه از این جنبش و رهبران آن وظیفه ملی- میهنی همه کسانی است که حضور اسلام را در حاکمیت ایران نمی‌پسندند!»

داریوش همایون در مصاحبه با نشریه ضدانقلابی «تلاش» ضمن تشکر از همراهی منافقین با سران فتنه، خطاب به کسانی که این همراهی و همکاری را باعث بدنامی فتنه‌گران می‌دانند، گفت: «من خودم یک بی‌دین هستم، ولی امروزه باید موقعیت حساس موسوی و کروبی را درک کرد و حضور همه گرایش‌ها از بهایی‌ها، سازمان‌مجاهدین‌خلق، سلطنت‌طلب‌ها و حتی مارکسیست‌ها را در کنار رهبران جنبش به فال نیک گرفت.»
داریوش همایون در مصاحبه‌ای با سایت ضدانقلابی تلاش ضمن دفاع از دست‌اندرکاران فتنه سبز در داخل تأکید کرد:

«جنبش سبز توانست سران خود را که از درون رژیم بودند تغییر دهد و بسازد. جنبش سبز در جناح به‌اصطلاح اصلاح‌طلب نفوذ کرد که توانست آن آبروریزی‌ها را برای رژیم راه بیندازد. البته به سران جنبش، رهبران نمی‌گویند، بلکه می‌گویند راهبران. حتی خود آن‌ها هم می‌گویند ما رهبر جنبش نیستیم... جریان سبز سعی کرده دو جریان مذهبی و سکولار را به هم نزدیک کند و گروه‌های اپوزیسیون فعال در خارج از این مسائل دور هستند و متوجه قضایا نیستند که ما با چه نیرو‌ها و چه کسانی در داخل سروکار داریم. ما بیرونی‌ها حرف‌هایی می‌زنیم، اما این حرف‌ها ممکن است با گفتمان درون ایران سنخیت نداشته باشد.»

و سرانجام...

به هر روی، داریوش همایون بر اثر زمین‌خوردگی هنگام جست‌وجوی کتابی در زیرزمین منزلش با درد شدید پا به بیمارستان منتقل گردید و با تشخیص شکستگی استخوان ران مورد جراحی قرار گرفت و پس از آن به دلیل شکل‌گیری آمبولی ریه، به کما رفت و ۹ روز بعد شامگاه جمعه ۸ بهمن‌ماه ۱۳۸۹ (۲۸ ژانویه ۲۰۱۱)، فوت کرد.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار