سرویس پایداری جوان آنلاین: چند سال پیش که با یکی از سرداران دفاع مقدس گفتوگو میکردم، اذعان داشت که ما در جنگ، به خوبی دشمنشناسی نکردیم. به نظر او (سردار غلامپور) ایران میتوانست تصور بهتری از صدام حسین و روحیات او داشته باشد؛ که اگر اینطور بود، برخی از سیاسیون و تعدادی از نظامیها روی «استراتژی جنگ جنگ با یک پیروزی» اینقدر پافشاری نمیکردند. صدام کسی بود که تا لحظه اشغال بغداد توسط نیروهای ائتلاف در این شهر ماند و مقاومت کرد. توجه ما ایرانیها به نام صدام بدیهی به نظر میرسد. او کسی بود که سالها در نمازهایمان سقوط و دیدن عقوبت کارش را دعا میکردیم. دیکتاتور بغداد همان قدر که مقابل ما خودش را قوی نشان میداد، برابر کسانی که ارتش چند صد هزار نفریاش را تسلیح میکردند، بیچاره و درمانده بود. با همه دبدبه و کبکبهاش، تنها ۲۰ روز طول کشید تا نوار چند لایه امنیتیاش فروبریزد و نفربرهای نیروی ائتلاف در خیابانهای بغداد رژه بروند.
ما ایرانیها زمانی متوجه استجابت دعاهایمان شدیم که پزشکی امریکایی دندانهای صدام دستگیر شده را مقابل دوربینهای تلویزیونی وارسی میکرد. چنان این کار را به تندی و شاید با خشونت انجام میداد که انگار میخواست کودکی ترسیده از محیط بیمارستان را در عین بیحوصلگی و خستگی، معاینه کند. این همان صدامی بود که با پول کشورهای عربی و سلاح کشورهای غربی و شرقی فربه شده بود و خیال میکرد روح آشور بنیپال و صلاحالدین ایوبی در او حلول کرده است. او کسی بود که، چون سکوت مجامع بینالمللی را میدید، از هیچ جنایتی علیه مردم ایران و حتی مردم عراق دریغ نمیکرد.
بعد از سقوط صدام اگرچه کتابی مستقل در تشریح روحیات او منتشر نشد، اما کتابهایی، چون بازجویی از صدام (تخلیه اطلاعاتی رئیس جمهور) و ویرانی دروازه شرقی انتشار یافتند که نویسندگان هر دو کتاب بخشهایی از شخصیت او را به تصویر کشیدند. در این کتابها میتوانیم ابعاد دیگری از شخصیت صدام را فراتر از عکسهای او در یونیفرمهای اتوکشیده نظامیاش مشاهده کنیم.
معالوصف ما ایرانیها همان قدر که نام صدام حافظهمان را مکدر میکند، به همان نسبت باید او را بهتر بشناسیم. دانستن تاریخ مستلزم آن است که شخصیتهای تأثیرگذار آن را واکاوی کنیم. نویسندگان کتابهایی، چون بازجویی از صدام و ویرانی دروازه شرقی با هر طرز فکری که باشند و هر قصدی که داشته باشند، ما را در نیل به شناخت تاریخ معاصر و جهان پیرامونمان یاری میرسانند.