کد خبر: 940332
تاریخ انتشار: ۱۲ دی ۱۳۹۷ - ۰۵:۱۷
خاطراتی از 3 شهید کربلای ۴ در گفت‌وگوی «جوان» با یکی از رزمندگان حاضر در این عملیات
هر طور شده خودمان را به ساحل رساندیم، اما جایی بودیم که مملو از سیم‌خاردار‌های دشمن بود. مسلسل‌های عراقی همچنان کار می‌کردند و امکان داشت خیلی از بچه‌ها قتل عام شوند. اینجا اتفاق عجیبی افتاد. نظری که جراحت داشت، خودش را روی سیم‌خاردار‌ها انداخت و با فریاد از ما خواست قدم روی او بگذاریم
علیرضا محمدی
سرویس پایداری جوان آنلاین: سال ۶۵ و خصوصاً در دی ماه این سال، شهدای بسیاری به قافله عاشورائیان پیوستند. هر سال که به این ایام می‌رسیم، رزمندگان بازمانده از آن دوران، یاد و خاطره همرزمان شهیدشان را زنده می‌کنند. در واقع همین ایثارگری‌هاست که ماندگارترین نکات تاریخی جنگ را رقم می‌زند و به طور حتم آیندگان از گنجینه معنوی برجای مانده از دفاع مقدس بهره‌ها خواهند برد. اخیراً که جمعی از رزمندگان حاضر در عملیات کربلای ۴ سفری به مشهد مقدس داشتند، در گردهمایی دوستانه‌شان خاطراتی از شهدای این عملیات بیان کردند که دو عنوان از این خاطرات را در گفت‌وگو با محمد مهد یکی از حاضران این گردهمایی تقدیم حضورتان می‌کنیم.

ایثار یک غواص

شهید نظری از بچه‌های غواص لشکر انصارالحسین (ع) بود. خاطره جانفشانی او در کربلای ۴ را به نقل از آقای فتحی از همرزمانم برای‌تان تعریف می‌کنم. فتحی می‌گفت: وقتی ما غواص‌ها به خط دشمن رسیدیم، عراقی‌ها منتظرمان بودند. با مسلسل به طرف‌مان تیراندازی کردند و جمعی از غواص‌ها همان بدو ورود به ساحل دشمن شهید و مجروح شدند. نظری هم که در دسته خودمان بود، مجروح شد. به سختی می‌توانست راه برود. هر طور شده خودمان را به ساحل رساندیم، اما جایی بودیم که مملو از سیم‌خاردار‌های دشمن بود. مسلسل‌های عراقی همچنان کار می‌کردند و امکان داشت خیلی از بچه‌ها قتل عام شوند. اینجا اتفاق عجیبی افتاد. نظری که جراحت داشت، خودش را روی سیم‌خاردار‌ها انداخت و با فریاد از ما خواست قدم روی او بگذاریم و از موانع عبور کنیم. گفتیم این کار از ما برنمی‌آید. اصرار کرد. از زور مسلسل‌های دشمن مجبور شدیم پای‌مان را روی بدن مجروح نظری بگذاریم و از موانع عبور کنیم. بعد‌ها شنیدم که نظری در میان همان سیم‌خاردار‌ها شهید شد و پیکرش نیز در منطقه جا ماند.

رزمنده به تمام معنا

شهید دهقانی جانشین گردان علی‌اصغر (ع) از آن رزمنده‌های همه چیز تمام بود. هم سواد علمی داشت و هم دانش جنگی. دهقانی مدت‌ها در لبنان حضور داشت و برای‌مان از خاطرات حضور در بلندی‌های جولان تعریف می‌کرد. زمانی که بسیاری از رزمنده‌ها تجربیات کمی داشتند، دهقانی دوره‌های نظامی در حد دافوس را پشت سر گذاشته بود. به اصطلاح همه فن حریف بود. خیلی وقت‌ها در میان نماز‌های جماعت می‌آمد و برای‌مان نهج‌البلاغه تفسیر می‌کرد. تسلط کافی به نهج‌البلاغه و قرآن داشت. یا وقتی که تابستان ۶۵ برای طی دوره آموزشی فرماندهی رفتیم، هر مربی آموزشی که سر کلاس حاضر نمی‌شد، شهید دهقانی سر کلاس حاضر می‌شد و با دانش نظامی خوبی که داشت، نیرو‌ها را تقویت می‌کرد.

دو یار صمیمی

در گردان علی‌اصغر (ع) شهید دهقانی و شهید پرسیان (اسم اصلی‌اش صفرعلی هوشیاران بود) دوستی عمیقی داشتند. پرسیان فرمانده گروهان غواص بود. سال ۶۵ هم دهقانی و هم پرسیان هر کدام یک پسر دو، سه ساله کوچک داشتند. به همین خاطر پشت بیسیم اسم پسرهای‌شان را می‌گفتند و با هم شوخی می‌کردند. پرسیان هم مثل دهقانی رزمنده کاملی بود. توان نظامی بالایی داشت. این دو وزنه‌ای برای گردان و حتی لشکر به شمار می‌رفتند. وقتی قرار شد عملیات کربلای ۴ انجام شود پرسیان طبق وظیفه‌ای که داشت همراه گروهان غواص به آب زد. دهقانی به عنوان جانشین گردان می‌توانست همراه خط‌شکن‌ها نرود، اما احساس مسئولیت کرد و همراه گروهان غواص رفت. بچه‌هایی که با آن‌ها بودند تعریف می‌کنند وقتی به سنگر‌های عراقی رسیدیم، آتش دشمن به حد اعلی رسید. عراقی‌ها از محور‌های عملیات خبر داشتند و آتش‌شان را به خوبی هدایت می‌کردند. یک جایی کار به حدی گره خورد که نه راه پس داشتیم و نه راه پیش. در این لحظه شهید دهقانی و شهید پرسیان تقریباً در یک زمان مورد اصابت گلوله‌های دشمن قرار گرفتند و در حالی که ذکر یا زهرا (س) می‌گفتند، هر دو به شهادت رسیدند.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار