سرویس اندیشه جوان آنلاین: محمدمهدی حاتمی، مدرس فلسفه علم و منطق در ارائهای پیرامون موضوع مغالطه در مناسبات اجتماعی کشور و لزوم شناخت مغالطات مطالبی عنوان کرد که در ذیل چکیدهای از این ارائه آمده است:
«خیلی مهم نیست کسی قواعد صوری منطق را میداند یا نه! یا اسم تکتک مغالطههای منطقی را در حافظه دارد یا خیر! یا حتی میتواند تعداد آنها را شماره کند یا نمیتواند! یا اینکه مغالطات «مقام دفاع» را از مغالطات «مقام نقد» تفکیک کند و بسیاری مطالب دیگر از این دست. همه هدف در «شناخت مغالطه» باید این باشد که کمتر فریب بخوریم. مغالطهگران، اهداف متفاوتی دارند. گاهی یک آگهی تلویزیونی میخواهد با فریب من و شما، سود سرشاری برای شرکت خود به دست آورد. گاهی یک رهبر سیاسی میخواهد برای خود مشروعیت کسب کند. گاهی یک حزب، در یک انتخابات، رأی بیشتری میخواهد. گاهی یک مدیر میخواهد دوران مدیریت خود را موفقتر جلوه دهد تا زمان طولانیتر بر کرسی ریاست تکیه بزند و... آنها میخواهند فریب دهند و ما میخواهیم فریب نخوریم یا کمتر فریب بخوریم؛ مطلب وقتی پیچیدهتر میشود که شما نمیدانید در حال فریب خوردن هستید و گاهی حتی خود مغالطهگران و دروغگویان هم مفتون فریبهای خود میشوند، اما به راستی چگونه میشود کمتر فریب خورد؟ بسیاری از مغالطهها که در سطح عمومی جامعه رواج دارند، از یک قاعده ساده تبعیت میکنند. آنها سعی دارند به جای آنکه عقل مخاطب را با استدلال قانع کنند، به تحریک عواطف و احساسات او اقدام ورزند.
عواطف و احساسات، نقش مهمی در زندگی فردی و اجتماعی ما دارند. این احساسات و عواطف موجب میشوند یک عاشق به معشوق خود اظهار علاقه کند. یک مادر فرزند خود را ببوسد. یک سرباز جانش را برای وطنش فدا کند و...، اما همین عواطف و احساسات، میتواند منشأ فریب بزرگ شود؛ یعنی خلط امر روانی با امر منطقی. مغالطهگران گاه میخواهند شما را از لحاظ روانشناختی تحت تأثیر قرار دهند تا به جای پرسش از صدق و کذب حقیقی یک گزاره، با پذیرش تأثیر عاطفی از آن گزاره، با گوینده همراه و همدل شوید. برای آنکه کمتر فریب بخوریم، باید در برخورد با یک گزاره، تأثیر عاطفی حاصل از شنیدن یا خواندن یک گزاره را از جنبه منطقی آن تفکیک کنیم. مهم نیست گوینده گزاره چه کسی است؛ شیطان یا فرشته! مهم این است که گوینده برای گزاره خود، دلیل اقامه کند. ما نیز به جای اتخاذ مواضع احساسی، باید تنها از دلایل تبعیت کنیم و راز بزرگ فریب نخوردن در همرنگی با جماعت یا پیروی از آداب و رسوم یا تعصب بر دین و نژاد یا طرفداری از یک حزب و یک گروه سیاسی نیست! راز بزرگ فریب نخوردن در پیروی از استدلال است.»