به گزارش خبرنگار ما، دهم دیسال۹۳ مأموران پلیس از سقوط مرد ۳۵ساله به نام کیوان از بالکن منزل مسکونی در خیابان دماوند باخبر و راهی محل شدند. در اولین بررسیها مشخص شد مرد جوان بعد از سقوط از ارتفاع ۱۵متری به دلیل شدت خونریزی فوت کرده است. با انتقال جسد به پزشکی قانونی زن جوان به نام فریبا که در محل حضور داشت به مأموران گفت: «کیوان از مدتها قبل مزاحم میشد و یکبار پیشنهاد دوستی داد. به او گفتم که متأهل هستم و دو بچه دارم، اما گوشش به این حرفها بدهکار نبود و شمارهاش را به من داد. این گذشت تا اینکه روز حادثه از خانه بیرون رفتم که متوجه شدم او مرا تعقیب میکند، اما توجهی نکردم. او تا داخل کوچه مرا دنبال کرد و اصرار داشت وارد خانه شود. همان لحظه شوهرم از راه رسید. کیوان با دیدن او به بالکن رفت و در یک لحظه به پایین پرتاب شد.» بعد از این توضیحات شوهر آن زن به نام مهرداد ۵۰ ساله بازداشت شد. او در بازجوییها گفت: «فریبا همسر صیغهای من بود. روز حادثه قصد دیدن او را داشتم و به خانهاش رفتم. وقتی داخل خانه رفتم با جسد کیوان روبهرو شدم که ازبالکن به پایین پرتاب شده بود.» با اقرار این زوج، هر دو به اتهام قتل عمدی و زن جوان به اتهام رابطه نامشروع روانه زندان شدند و پرونده به شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. در اولین جلسه رسیدگی اولیای دم درخواست قصاص کردند. سپس دو متهم بعد از آخرین دفاع از قتل عمدی تبرئه شدند و فریبا به اتهام رابطه نامشروع به ۹۹ضربه شلاق محکوم شد. این حکم به دیوان عالی کشور فرستاده شد، اما با اعتراض وکیل اولیایدم نقض و به شعبه همعرض فرستاده شد.
به این ترتیب پرونده صبح دیروز در حالی روی میز هیئت قضایی شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی قربانزاده قرار گرفت که فریبا یکی از متهمان پرونده به دلیل بیماری فوت کرده بود. بنابراین جلسه با اعزام دیگر متهم پرونده از زندان تشکیل شد و ابتدای جلسه وکیل اولیایدم در جایگاه قرار گرفت و مدعی شد هیچ اثرانگشتی در لبه بالکن از متوفی یافت نشد و غیر از شکستگی دست راست و جمجمه، شکستگی دیگری وجود نداشته است درحالیکه متهم از ناحیه دست چپ به پایین سقوط کرده بود. او بعد از این ادعا و تناقضات در اظهارات دو متهم گفت: مرد جوان به قتل رسیده است و درخواست قصاص دارد. در ادامه متهم که دارای دو فرزند بود در جایگاه قرار گرفت و با انکار جرمش گفت: «روز حادثه به دیدن فریبا رفتم. او زن صیغهای ۹۹ ساله من بود. حدود ساعت۱۲ بود که به محل رسیدم و دوبار زنگ زدم، اما کسی در را باز نکرد. کلید انداختم، اما با کلید هم در باز نشد. بعد از چند بار زنگ زدن فریبا خواب آلود در را باز کرد و گفت: به خاطر خوردن قرص خواب متوجه صدای زنگ نشده است.» متهم ادامه داد: «داخل خانه رفتم و روی مبل نشسته بودم که فریبا گفت: کلافه است. بعد از دقایقی بیرون رفتیم و در پاساژ نزدیک خانه گشتی زدیم و دوباره به خانه برگشتیم. صاحبخانه فریبا شیلنگ آب دستش بود که گفت: مرد جوانی از بالکن یکی از واحدهای ساختمان به حیاط پرت شده و مرده است. او از ما خواست مطمئن شویم چیزی از خانه سرقت نشده باشد. داخل واحد رفتیم که دقایقی بعد مأمور پلیس همراه مرد صاحبخانه و یکی دیگر از همسایهها آمد و بعد از اینکه چند سؤال پرسید، رفت. با اصرار فریبا دوباره بیرون رفتیم که موقع برگشت او خواست به خانهاش نرویم. او را قانع کردم و بعد از خداحافظی حوالی پل تجریش بودم که فریبا زنگ زد و گفت: آن مرد جوان مزاحم او میشده و قبل از پرت شدن در خانه او بوده است.» در ادامه متهم در پاسخ به سؤال قاضی مبنی بر اینکه اگر داخل خانه با مرد غریبه روبهرو میشدی چه واکنشی نشان میدادی گفت: «به فریبا تعصب نداشتم، اما با آن مرد درگیر میشدم.» در ادامه قاضی بنا به اظهارات اولیه متهم که گفته بود جسد کیوان را در خانه دیده است، سؤال کرد: «بعد از ورود به خانه آیا جسد را دیدی؟» که متهم خلاف اظهارات در دادسرا گفت: «خیر» در پایان هیئت قضایی جهت صدور رأی وارد شور شد.