کد خبر: 943805
تاریخ انتشار: ۰۸ بهمن ۱۳۹۷ - ۰۲:۱۸
تواضع و فروتنی فرماندهان جنگ در گفت‌و‌گوی «جوان» با چند رزمنده دفاع مقدس
حاج‌یدالله خیلی از مواقع مثل یک بسیجی ساده به مقر‌ها سرکشی می‌کرد. گاهی هم با نیرو‌ها گرم می‌گرفت و، چون قدرت بدنی خوبی داشت، بچه‌ها با او مچ می‌انداختند و کشتی می‌گرفتند بدون آنکه بدانند با فرمانده‌شان روبه‌رو هستند
علیرضا محمدی
سرويس پايداری جوان آنلاين: تواضع و فروتنی از اخلاق بارز و مشترک بسیاری از فرماندهان جنگ بود. در نظر آن‌ها پذیرش سمت یا جایگاه معنایی جز عهده‌دار شدن مسئولیت بیشتر و خدمت بیشتر به نیرو‌ها و سایرین نداشت. در این نوشتار مصادیقی از فروتنی فرماندهان جنگ را در گفت‌وگو با چند رزمنده دفاع مقدس تقدیم حضورتان می‌کنیم.

شهید ابراهیم هادی

مرتضی پارسائیان از همرزمان شهید ابراهیم هادی می‌گوید وی هیچ‌گاه مسئولیت رسمی نمی‌پذیرفت. اگر از او می‌خواستند فرماندهی واحدی را عهده‌دار باشد، با لهجه داش‌مشتی‌اش می‌گفت: «ببین! من نوکرتم. به ما مسئولیت نده. فلانی را بگذار فرمانده من هم کنارش می‌ایستم و کمک می‌کنم.» الحق که سفت و سخت پای کار می‌ایستاد و به فرمانده کمک می‌کرد.

شهید حسین خرازی

سیدمهدی حسینی از رزمندگان لشکر ۱۴ امام حسین (ع) می‌گوید: وقتی مسئولیت یکی از دسته‌های گروهان عبدالله از گردان امیرالمؤمنین (ع) به من واگذار شد، شهید براتی فرمانده گروهان از من خواست شب‌ها برویم و به نیرو‌ها سر بزنیم تا مبادا نیمه شب دچار مشکل شوند. در همین بازدید‌ها یک بار شهید خرازی را دیدیم که نیمه‌های شب داشت از سرویس‌های بهداشتی و امکانات رفاهی مقر شخصاً بازدید می‌کرد تا مبادا نیروهایش در مضیقه باشند.

شهید محمد زاهدی

علی شاه‌نظری جانشین گردان امام رضا (ع) در خصوص همرزمش سردار شهید محمد زاهدی فرمانده این گردان می‌گوید: در مقطعی که من در کادر گردان یا زهرا (س) بودم، خبر رسید یک نفر به نام محمد زاهدی که در لشکر ۲۵ کربلا فرمانده گردان بوده به عنوان یک نیروی عادی و ناشناس وارد گردان یا زهرا شده است. بر اثر یک اتفاق ایشان را از میان بچه‌های بسیجی شناسایی کردیم و شهید صادقی فرمانده گردان او را به کادر فرماندهی دعوت کرد. کمی بعد هم حاج‌حسین خرازی فرمانده لشکر به خاطر لیاقت و توانایی‌های شهید زاهدی، فرماندهی یک گردان را به او واگذار کرد. محمد مسئولیت پذیرفت، چون تکلیف بود وگرنه می‌خواست یک نیروی عادی باشد.

شهید یدالله کلهر

محمود تنها از همرزمان شهید یدالله کلهر می‌گوید: حاج‌یدالله خیلی از مواقع مثل یک بسیجی ساده به مقر‌ها سرکشی می‌کرد. گاهی هم با نیرو‌ها گرم می‌گرفت و با آن‌ها شوخی و مزاح می‌کرد. چون قدرت بدنی خوبی داشت، بچه‌ها با او مچ می‌انداختند و کشتی می‌گرفتند بدون آنکه بدانند با فرمانده‌شان روبه‌رو هستند. یک بار یکی از دوستانم تعریف می‌کرد: یک شب دیدم یک بسیجی دارد در میان سنگر‌ها گشت می‌زند و از سرما می‌لرزد. دلم سوخت و او را به داخل سنگرمان دعوت کردم. وقتی داخل آمد، زیر نور فانوس دیدم که او یدالله کلهر جانشین تیپ المهدی است!

شهید علیرضا نوری

یوسف آقایی از همرزمان شهید علیرضا نوری قائم‌مقام لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) می‌گوید: ایشان در راه‌آهن تهران کار می‌کرد. از راه‌آهن به سپاه مأمور شده بود. انسانی بی‌نهایت متواضع و فروتن که تا می‌توانست سمت قبول نمی‌کرد. یک بار به او فرماندهی پایگاه ابوذر پیشنهاد شد که نپذیرفت. یک مقطع هم به او ریاست کل راه‌آهن ایران پیشنهاد شد که گفت: دوست دارم در سپاه بمانم. ما با شهید نوری پینگ‌پنگ بازی می‌کردیم و اگر به او می‌باختیم به شوخی می‌گفتیم، چون یک دستت قطع است به عمد بازی را واگذار کرده‌ایم. می‌خندید و او هم با ما شوخی می‌کرد.

شهید یعقوب‌علی صیدی

سیدمهدی معنوی همرزم شهید یعقوب‌علی صیدی فرمانده گردان علی بن ابیطالب (ع) می‌گوید: در نزدیکی اندیمشک شهرکی ساخته شده بود که به یاد شهدای عملیات بدر، نامش را شهرک بدر گذاشته بودند. یک بار که به آنجا رفته بودم، دیدم حسینیه‌ای در حال احداث است. بین کارگر‌هایی که مشغول کار بودند، چهره یک نفر برایم آشنا آمد. جلوتر که رفتم، دیدم‌ای دل غافل، عام‌یعقوب است. (بچه‌های اراک به شهید صیدی عام‌یعقوب یعنی عمو یعقوب می‌گفتند). آن زمان ایشان فرمانده گردان علی بن ابیطالب (ع) بود، اما داشت مثل یک کارگر ساده کار می‌کرد و از سرکارگرش دستور می‌گرفت. بدون اینکه خودم را به ایشان نشان بدهم، سراغ سرکارگرش رفتم و پرسیدم شما این شخص را می‌شناسید؟ پاسخ داد: نه، نمی‌شناسمش فقط می‌دانم که کارگر خوبی است و خوب هم کار می‌کند!
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار