سرويس ورزشی جوان آنلاين: جام ملتهای آسیا در حالی جمعه شب به خط پایان رسید که حسرت فوتبال ایران برای قهرمانی در این رقابتها ۴۷ ساله شد؛ یعنی نزدیک به پنج دهه. یک انتظار طولانی برای رسیدن به جامی که هر دوره که میرسد خیلیها امیدوارند این حسرت به پایان برسد، اما باز هم نمیشود که بشود و این انتظار طولانیتر میشود. با این حال قهرمانی قطر در هفدهمین دوره جام ملتها، یک پیام مهم برای فوتبال ایران داشت: اینکه با سیستمی که تنها امروز را میبیند و برای آینده برنامه ندارد، نمیتوان موفق بود. قطر در حالی جمعه شب برای اولین بار قهرمانی در آسیا را جشن گرفت که این قهرمانی حاصل یک برنامهریزی بلندمدت و آیندهنگر بود که سرانجام امسال این سرمایهگذاری جواب داد و عنابیها مقتدرانه قهرمان شدند؛ یک قهرمانی مقتدرانه که جای هیچ حرف و حدیثی را باقی نگذاشت تا همه اعتراف کنند که جام به شایستهترین تیم جام رسید.
قطر، اما برای این قهرمانی نزدیک به دو دهه انتظار کشید. روزگاری آنها برای استفاده از بازیکنان خارجی در ترکیب تیم ملی کشورشان مورد شماتت و انتقاد قرار میگرفتند، اما آنها با تغییر رویهای که از سال ۲۰۰۶ شروع کردند، روی استعدادهای بازیکنان نوجوان و نونهال مستعد کشورشان که برخی از آنها هم از خانوادههای مهاجر بودند سرمایهگذاری کردند و با بهرهگیری از تجربه مدرسه فوتبال بارسا و آژاکس، کمپ اسپایر را راهاندازی کردند؛ کمپی که بچههای نوجوانی که سال ۲۰۰۶ با سرمربیگری سانچز کارشان را در آن آغاز کردند، ۱۳ سال بعد توانستند قطر را به بزرگترین افتخار فوتبالی تاریخ کشورشان در سطح آسیا برسانند. سیاست صبر و پشتوانهسازی و انجام یک کار زیربنایی که سالها طول کشید، تجربهای بود که قطریها به بهترین شکل ممکن آن را اجرایی کردند و در این سالها ناکامی در رقابتهای مختلف حتی در جام ملتهای ۲۰۱۱ که میزبان بودند نیز سبب نشد تا دست از برنامهریزی برای آینده بردارند و امروز در امارات، هدفگذاریشان به ثمر نشسته است.
قطعاً این پایان کار آنها نخواهد بود و قطریها که میزبان جامجهانی ۲۰۲۲ هستند، حتماً اهداف بزرگتری را برای این رقابتها هم در سر دارند و با توجه به کار ریشهای و اصولیشان قطعاً از همین الان میتوان پیشبینی کرد که حداقل در میان ۳۲ تیم حاضر در جامجهانی آینده زنگ تفریح نخواهند بود.
نگاهی به روندی که قطر برای رسیدن به قهرمانی آسیا طی کرد، بدون شک میتواند بزرگترین درس برای مدیران فوتبال و البته ورزش کشورمان باشد؛ مدیرانی که در چند دهه اخیر هیچگاه آیندهنگر نبودهاند و تنها امروز ورزش را دیدهاند و برای فردای آن برنامهای نداشتهاند. در حالی توجه به ردههای پایه و استعدادیابی و پرورش این استعدادها در یک مسیر درست، راز موفقیت قطر بود که این مسئله در ایران جدی گرفته نمیشود. نه تنها در فدراسیون فوتبال، که در باشگاهها هم برنامهای برای استعدادیابی دیده نمیشود و تنها به برنامهریزیهای سطحی و ظاهری که برای خالی نبودن عریضه است، اکتفا میشود. همین است که کمتر مشاهده میشود از ردههای پایه باشگاهها بازیکنی به تیم بزرگسالان برسد و باشگاهها با توجه به دست بازشان در حیف و میل بیتالمال با رقمهای کلان و چند میلیاردی برای تقویت تیمهایشان بازیکن میگیرند.
در ردههای ملی هم وضعیت استعدادیابی و کار ریشهای در ردههای پایه اوضاع چندان مناسبی ندارد و با وجود استعدادهای زیادی که در فوتبال ایران وجود دارد، برنامهای برای کشف، هدایت و پرورش آنها برای پشتوانهسازی دیده نمیشود و نوجوانان و جوانان ملیپوش پس از موفقیتهای مقطعی که بیشتر از آنکه حاصل آیندهنگری باشد، یک جرقه است، به امان خود رها میشوند و برنامهای برای حفظشان وجود ندارد. در چنین شرایطی بدیهی است که طلسم قهرمانی فوتبال در آسیا چه در رده ملی و چه رده باشگاهی، تا سالهای سال دیگر هم شکسته نخواهد شد و همچنان باید هر دوره که میگذرد نظارهگر اضافه شدن به سالهای حسرتمان برای قهرمانی باشیم. بدون شک از فوتبالی که در آن آیندهنگری و توجه به ردههای پایه و کار علمی و پشتوانهسازی محلی از اعراب هم ندارد، نباید انتظار موفقیت و قهرمانی داشت. قهرمانی شایسته تیمهایی مانند قطر هستند که با یک برنامهریزی بلندمدت و کار اصولی پیش میروند، نه مانند فوتبال ایران که مدیرانش نه مدیریت میدانند که برنامهریزی کنند و نه فوتبال میدانند که کار پایهای را بلد باشند.