سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: چرا فکر میکنیم راستگویی سخت است؟ اگر ثبات شخصیتیمان را حفظ کنیم هیچ نیازی به دروغگویی نیست. آنقدر در این زمینه اهتمام داشته باشیم تا هیچ خیال کجی در ما اثر نگذاشته و موجب تضاد شخصیتیمان نشود. به هر دلیلی نباید از خود واقعیمان دور شویم وتحت هیچ شرایطی دروغگویی و شخصیتپردازیهای جعلی نکنیم. فرض کنیم بابت اشتباهی راستش را به همسر یا پدرمان نمیگوییم، روزهایی را تلخ با آن اشتباه سر میکنیم، خود را سرزنش میکنیم. غافل از آنکه اگر به پدرمان راستش را بگوییم او حتماً به ما کمک میکند تا با تجربهای که دارد دیگر دچار آن مسئله نشویم. درواقع این من هستم که به خاطر افکاری که دارم دچار مشکل شده و همراه آن نیز اشتباهی مرتکب شدهام. وقتی راستش را نمیگویم خودم نبوده و کسی دیگرم.
باید شجاع باشیم تا بتوانیم با استرسهای قبل از گفتن حقیقت کنار بیاییم و خود را برای مواجه شدن با هرگونه رفتاری آماده کنیم. اما صداقت شیرینتر از این حرفها و راستگویی راحتتر از اینهاست که بخواهیم بترسیم. البته این نقد هم درست است و سزاوار نیست با کسی که شجاعت دارد ضمن ابراز ندامت، دروغ نمیگوید و راستی را پیشه گرفته است، کجرفتاری کنیم.
البته پشتوانههایی در افراد راستگو وجود دارد که سلامت روان، آسایش ذهنی، باورهای محکم اعتقادی و مذهبی، وجدان بیدار، تربیت سالم و مبتنی بر آنچه برای هر فردی یک باید محسوب میشود از جمله آنهاست.
آیا افرادی که خدا را در همه حال در نظر میگیرند، اخلاقمدار و برای خودشان ارزش قائل هستند دروغ خواهند گفت؟ جعل عنوان خواهند کرد؟ ظاهرسازی کذب خواهند کرد؟
همیشه سبز باد یاد و خاطره همه بزرگترهایی که به ما نیکی کردن را آموختند. همان تربیتی که جایش این روزها خیلی خالی است. همانهایی که برای زندگیشان حساب و کتابی داشتند. اصلاً همین دو کلام، دنیایی داشت که ورد زبان آنان بود: «کتاب همان قرآن و حساب همان حساب یومالحشر» و در همه مواقع راستی و نیکی سرلوحه کارشان بود. گفتار راست و عمل صالح انجامش خیلی راحت و ساده است، پس خوب باشیم و باور کنیم که راستگویی و صادق بودن سختتر از کذب و دروغ نیست. شاید به امتحانش بیرزد.