این روزها که فوتبال ملی و باشگاهی تقریباً بیسرو سامانتر از هر زمان دیگر اداره میشود، بیایید یک برنامهریزی خوب برای خودمان در نظر بگیریم. اصلاً بیایید یک الگو معرفی کنیم، کسی چه میداند شاید به چشم یکی از مسئولان ورزش آمد، خدا خواست و فوتبال کشور برای یکبار هم که شده، درمان شد و در مسیر پیشرفت قرار گرفت.
همین قطر را در نظر بگیرید، تیمی که حتی خوشبینترین هواداران فوتبال آسیا هم شانسی برای قهرمانی اش، آن هم با وجود مدعیان بزرگ و با امکانات و زیرساختهای درستی، چون استرالیا، ژاپن، کرهجنوبی و حتی عربستان قائل نبودند. نام ایران را در این جمع نیاوردیم، چون به لحاظ فاکتورهایی که عنوان کردیم، به واقع هیچ جایگاهی ندارد.
خب قطر قهرمان شد، اما چگونه؟ تمام امکانات، لابیها و دلارهای نفتی و اقتصادی این کشور را کنار بگذارید که اگر قرار بود کارآمد باشند برای بزرگتر از قطریها در سوءاستفاده از آنها، یعنی عربستان و امارات به کار میآمدند. قطر قهرمان شد، چون کار زیربنایی انجام داد. قطر قهرمان شد، چون تیمی یکدست و پایهدار را روانه جام ملتهای آسیا کرد. تیمی که از نوجوانی تا جوانی، امید و بزرگسالان زیر نظر یک مربی در یک آکادمی پرورش پیدا کرد و ثمرهاش آن شد که آسیا را انگشت به دهان گذاشت.
این یعنی نمونه ایدهآل یک تیم، تیمی که میتوان از آن الگو گرفت. نیازی نیست راه دوری برویم و فلان کشور اروپایی یا امریکای جنوبی را مورد توجه قرار دهیم، الگو همینجا دمدستمان است، فقط یک ایراد عمده وجود دارد و آن چیزی نیست، جز سوءمدیریت حاکم بر فضای فوتبال کشور، سوءمدیریتی که حالا و پس از شکست در جام ملتهای آسیا خیلی بهتر و قاطعتر میشود با آن برخورد کرد و ترسی هم از تعلیق و تحریم نداشت.
واقعیت این است که الگوبرداری از فدراسیونهای موفقی، چون قطر با وجود مدیران امتحان پسداده امروز فوتبال ایران، عملاً غیرممکن است. پس اینجاست که پای وزارت ورزش به میان میآید. اصلاً بگذارید تعلیقمان کنند، چه ایرادی دارد، نه جام جهانی در پیش داریم و نه جام ملتهای آسیا. در رقابتهای باشگاهی قاره هم که عملاً کاری از پیش نمیبریم، پس میتوان با خیال راحت فوتبال را درست و اساسی بازسازی کرد، با مدیریت درست، با کار زیربنایی بدون آنکه نگران کسب نتایج زودگذر و دلفریب باشیم.
میتوان تیمی تشکیل داد و آن را به دست یک کاربلد سپرد تا نمونهای از آنچه قطریها انجام دادند را برای فوتبال ایران پیاده کند، البته زیر نظر یک مدیریت درست و بابرنامه اما....
اما حقیقت تلختر از آنی است که تصور میشود. ترس از همین تعلیق و تحریم از سوی فیفا به بهانه دخالت دولت در امر ورزش و فوتبال باعث شده تا فوتبال دولتی ایران به اسم خصوصی بودن و مستقل اداره شدن فضایی برای مدیران ناکارآمدش فراهم کند که هیچکس اجازه نزدیک شدن به آن را به خود نمیدهد و باز هم متأسفانه اینکه خود مسئولان بلندپایه ورزش هم در بهوجود آمدن این شرایط بیتقصیر نیستند، وقتی حتی در برخی سندسازیها به کمک فوتبال میآیند و در کیسه بیتالمال را برای فوتبال باز میکنند و میلیون میلیون و میلیارد میلیارد پول مردم را به پای آن میریزند. واقعیت این است تا زمانی که چنین تفکر و مدیریتی بر فضای فوتبال و ورزش کشور حاکم است، نه میتوان برنامهریزی درستی برای آینده داشت و نه میتوان از جایی الگوبرداری کرد. نهایت این روزهای بلاتکلیفی هم این است که یک سرمربی موقت برای تیم ملی انتخاب میشود، آقایان سر این سفره گسترده شده باقی میمانند و سودای قهرمانی و جام را در سر میپرورانند بدون اینکه نتیجهای در پی داشته باشد.
قطر قهرمان آسیا شد، چون از مدتها قبل برنامه داشت، نه از یکی، دو سال گذشته و ما در فوتبال قاره و جهان به جایی نمیرسیم، چون نه برنامه داریم، نه الگو و نه مدیر و مسئول دلسوز.