کد خبر: 947558
تاریخ انتشار: ۱۱ اسفند ۱۳۹۷ - ۰۵:۱۲
حاشیه‌ای بر انتشار «از حاج‌ابراهیم تا خان‌طومان»
محمدرضا کائینی
سرویس تاریخ جوان آنلاین: اثر روایی- تاریخی «از حاج‌ابراهیم تا خان‌طومان» در زمره معدود آثاری است که در تبیین حال و قال شهدای مدافع حرم به نگارش درآمده است. نویسنده کتاب جناب سیدعبدالرضا هاشمی ارسنجانی در تقدیم‌نامه خویش، چنین آورده است: «خداوند رحمان و رحیم در قرآن کریم هدایت انسان‌ها را بر خود واجب دانسته و فرموده: انِّ عَلَینَا لَلهُدّی و در این هدایت خود قطعاً از اسباب، وسایل و دوستان خود بهره می‌گیرد. حقیر نیز اگر نبود هدایت ذات دوست‌داشتنی حضرت دوست و دوستان بی‌بدیلش؛ مرحوم استاد علی صفایی حائری و پدرم، مرحوم سیدابوالقاسم هاشمی ارسنجانی، هرگز لیاقت پوشیدن لباس پیامبر و خاندان مکرم ایشان صلوات‌الله‌علیهم و قلم زدن در راه آن‌ها را نمی‌یافتم. بنده در ابتدا بر خود لازم می‌دانم از محبت‌های سردار رستمیان، فرمانده غیور لشکر ۲۵ کربلا، استاد فرزانه، حجت‌الاسلام سیدمجید پورطباطبایی (حفظه‌الله) که از ابتدای این مجموعه قدم به قدم، همراهی‌ام کرد و از نظرات سازنده خود بهره‌مندم ساخت، همسر صبور و مهربانم خانم م. حاصلی که مدال افتخار شهادت پدرش؛ شهید منصور حاصلی را از کودکی، بر سینه دارد و قطعاً بی‌یاری او حسرت موفقیت در تمام عرصه‌های زندگی بر دلم می‌ماند، و تمامی دوستانی که موجبات هدایت و ارشادم را فراهم ساختند، تقدیر و تشکر و از ذات مهربان حضرت حق (جل و علا) خیر دنیا و آخرت و علو درجاتشان را مسئلت نمایم. 
به امید روزی که همگی بر سر سفره انوار الهی و دوستان حضرتش، بی‌حساب و کتاب مهمان شویم! خدایا! چنان کن سرانجام کار که تو خشنود باشی و ما رستگار!».

نویسنده در دیباچه اثر، زمینه‌های ورود به موضوع اصلی اثر خویش را این‌گونه فراهم آورده است: «شاید همه ما، یا لااقل بیشتر مردم ایران تصور کنند، امنیتی که در سایه آن زندگی می‌کنیم، یک موهبت طبیعی و خدادادی است، من که تا چندی پیش این گونه فکر می‌کردم. بهتر است بگویم اصلاً به آن فکر نمی‌کردم، از بس طبیعی می‌نمود، اما امروز نه! امروز که در جمع سربازان و پاسداران مرز‌های کشورم، آن‌هم در ارتفاعات خشن و صعب‌العبور شمال‌غرب حضور دارم تازه می‌توانم کمی و فقط اندکی از فشار‌ها، سختی‌ها و خون‌هایی که برای تأمین امنیت من، خانواده‌ام و میلیون‌ها ایرانی بر زمین ریخته می‌شود را از نزدیک ببینم و احساس کنم. قبل از این، اصلاً تصورم نمی‌کردم حتی چنین جا‌هایی وجود داشته باشد و نیرو‌های از جان گذشته پاسدار و مرزبان کشورم با تمام توان و قدرت، تابستان و زمستان و سرمای کشنده‌ای که به آن اشاره خواهم کرد، حضور داشته باشند؛ جایی که دشمن تروریست، که خواهان ناامنی ایران اسلامی است، با هزینه‌های میلیاردی، در ۵۰ متری و شاید هم نزدیک‌تر، پشت صخره‌ای در کمین نشسته و به دنبال موقعیتی برای بر زمین انداختن رشیدترین سرو‌های ایران زمین باشد.

از زمانی که به این دیار قدم گذاشته‌ام، ذهنم درگیر شده؛ خدایا! جبهه‌ها و دفاع مقدس هنوز هم زنده‌اند، شهادت، هنوز هم بر فراز بام‌های ایران زمین، جوانان غیور این مرز و بوم را به سوی خود فرامی‌خواند، ولی این بار، غیورمردان این سرزمین، همچون آرش کمان‌گیر، جان‌ها را در چله کمان گذاشته و از مرز‌هایی که با خون پاک هزاران شهید دفاع مقدس آبیاری شده، آن‌هم جایی که در تیررس هیچ دوربین و رسانه‌ای نباشد حراست و پاسداری می‌کنند. خدای من! شکر این نعمت را چگونه به جای آورم؟ خدایا! زبان قاصر و قلم شکسته از بیان این همه ایثار و فداکاری است! بار خدایا! گر چه معترف به قصور خویشم، ولی با تمام توان، رسالت ذکر این مهم را بر دوش قلم گذاشته و به ملت خویش خواهم رساند. خدایا! این ناچیز را از من بپذیر و از تقصیراتم درگذر! آمین»
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار