سرویس سبک زندگی جوان آنلاین:
بدگمانی
«به او اعتماد ندارم»، «حتماً بهم خیانت میکنه»، «گوشی همسرم را باید چک کنم»، «لباساشو باید چک کنم»، «او را تعقیب میکنم تا ببینم با چه کسی قرارعاشقانه گذاشته؟» و... شاید این جملات را زیاد شنیده باشید. نکته مهم در این زمینه این است که صرف شنیدن این جملات نباید برچسب بدگمانی و پارانویا به اشخاص زد و در صورتی که با استناد به تجربههای قبلی و دلایل منطقی از این جملات استفاده شود، اختلال پارانویا به این اشخاص تعلق نخواهد گرفت و زمانی تشخیص قطعی صورت میگیرد که هیچ گونه دلیل منطقی وجود نداشته باشد. به عنوان مثال افرادی که خیانت زناشویی را تجربه کردهاند با توصیف این جملات نمیتوانند در گروه افراد پارانوئید قرار بگیرند. چون تجربهای تلخ همراه با ادله کافی دارند. افراد پارانوئید سوء ظن شدید نسبت به اطرافیان خود داشته و تحت هیچ شرایطی نمیتوانند به اطرافیان خود اعتماد کنند. بنابراین در اکثر موارد حالت تدافعی داشته و تصور میکنند دیگران قصد آزار و اذیت آنان را دارند و به همین علت توانایی ارتباط صمیمانه با دیگران را از دست میدهند. عدم انتقادپذیری، تردید در وفاداری و تعهد اطرافیان، کینهتوزی و عدم بخشش از دیگر خصوصیات این افراد است. حال زوجی را تصور کنید که یکی از همسران دارای این اختلال باشد. به نظر شما زندگی با چنین فردی چه روزهایی را رقم میزند؟ جواب این سؤال بسیار راحت است. وقتی با همسری روبه رو باشید که مرتب شما را چک کند، نسبت به وفاداری و عشق شما تردید داشته باشد و... هر روز باید انرژی مضاعفی برای اثبات حرفها و اعمال خود صرف کنید که نتیجه آن کاهش انرژی جسمی و روانی و بالطبع دلزدگی زناشویی خواهد بود. ضمن اینکه طرف مقابل هم، چون تلاشی جهت بهبود خویش انجام نمیدهد فرسودگی شما بیشتر نیز میشود.
خودشیفتگی
یکی از مهمترین اختلالاتی که منجر به فروپاشی زندگی و امحای روابط عاطفی زوجین و خانوادهها میشود، اختلال شخصیت نارسیسیسم یا همان خودشیفتگی است. اگر در طول زندگی با افرادی مراوده دارید که از جملاتی مانند جملات زیر استفاده میکنند، بهتر است با متخصصان روانشناسی و روانپزشکان در ارتباط باشید تا به تشخیص قطعی این بیماری یقین پیدا کنید. به این جملات توجه کنید: «می خواهم برای من باشد»، «میخواهم رفتارش درست شود»، «چرا تبدیل به فردی نمیشود که من دوست دارم»، «چرا مثل من فکر نمیکند» و... افراد واجد این شخصیت خود را بزرگ و مهم میپندارند و به صورت اغراقآمیز احساس توانایی و لیاقت میکنند و خود را مرکز و ثقل همه امور میدانند و دیگران را حاشیه امر تصور میکنند، به گونهای که فکر میکنند از هر جهت ویژه و خاص هستند.
خود ستایشگری
حس خود ستایشگری و خود شایستگی باعث میشود هرگونه نگرانی درباره نیازها، مشکلات و احساسات دیگران از ذهن آنان خارج شود و از دیدگاه اطرافیان این افراد متکبر و دارای دستورات تحکم آمیز بوده، خود را برتر از دیگران میدانند و از دیگران انتظار احترام و تحسین دارند و در صورت عدم ارضای نیازهای شخصی خود دچار یأس و ناامیدی میشوند. با این تفاسیر زندگی با چنین شخصیتی نوعی احساس پوچی همراه با عدم تأمین نیازهای عاطفی را در پی دارد که میتواند به مروز زمان باعث طلاق عاطفی و نهایتاً طلاق قانونی نیز شود. برای درک بهتر میتوانید مثال الاکلنگ را در نظر بگیرید که یک جهت آن همسری قرار دارد که همیشه در اوج و تحسین و خودشیفتگی قرار دارد و در طرف مقابل زوجی که در پایینترین سطح انتظارات و احترام قرار میگیرد و به علت عدم تعادل به مرور زمان این الاکلنگ که در واقع تمثیل زندگی مشترک است، از بازی زندگی خارج میشود.
آزارپذیری و آزار دادن
اختلال مهم بعدی مازوخیسم یا به عبارتی آزارپذیری است که فرد به جای درمان واقعیتهای تلخ و نجات خویش از انواع آزارهای جسمی و روانی به توجیه رفتارهای طرف مقابل و ادامه ارتباط میپردازد. به این جملات دقت کنید: «اذیتم میکنه»، «چون دوستم داره...»، «نمی توانم رهایش کنم، چون دوستش دارم»، «بدون اون با تنهایی چه کار کنم...»، «حرفهای مردم چی میشه؟» و...
انحراف مازوخیسم نقطه مقابل سادیسم یا دیگر آزاری است. یک فرد سادیستیک از آزار دادن به میزان زیادی لذت میبرد، اما فرد مبتلا به مازوخیسم از عذاب و شکنجهای که خودش تجربه میکند احساس لذت دارد و نکته مهم این است که کسب لذت برای افراد مازوخیسم امکان دارد فقط از جانب طرف مقابل نباشد و در برخی موارد از طرف خود فرد هم ایجاد میشود و در واقع به کامیابی روانی میرسند.
افراد مازوخیست جزو افرادی طبقهبندی میشوند که از نظر اجتماعی فرصتسوزی بالایی دارند و در واقع با وجود این اختلال فرصتهای طلایی زندگی از جمله عشق طلبی و... را از دست میدهند و علت هم این است که در بسیاری از موارد خود را از هر جهت در اختیار محبوب قرار میدهند و با ایفای نقش بردگی و تحمل هر نوع خفت و ذلت زمینه آزار پذیری را فراهم میسازند.
این افراد که در اغلب موارد افرادی کمرو نیز هستند، با پنهان کردن اهانت و توهینهای طرف مقابل به مرور زمان دارای سطح پایینی از عزت نفس نیز میشوند و با این وجود باز هم برای درمان اقدامی انجام نمیدهند. توضیحات در این زمینه اشاره به زوجینی دارد که اختلال مازوخیسم را با صفت گذشت و مدارا کردن اشتباه میگیرند و تعریف درستی از گذشت و بخشش ندارند و رفتارهای خود را دال بر بخشش میدانند و صرفا متخصصان روان میتوانند این اختلال را تشخیص دهند.